خطبه جمعه، 20 مرداد ماه 1396

مطالب مهم خطبه اول: آزادی انتخاب مورد تأیید اسلام است / تبلور آزادی در رفتار پیامبر / حکم قتل مرتد چه ارتباطی با آزادی دارد؟ / اجبار روش ضعیفان است / غنای زندگی در گوناگونی آن است.

مطالب مهم خطبه دوم: سالروز پیروزی / ارتش لبنان توانایی های زیادی دارد، اما! / مجادلات درباره دیدار از سوریه / مجادله درباره نظام حقوق و مزایا.

19 ذی القعدة 1438هـ برابر با 20 مرداد 1396 هـ و ١١/٨/٢٠١٧ م

 

مطالب مهم خطبه اول: آزادی انتخاب مورد تأیید اسلام است / تبلور آزادی در رفتار پیامبر / حکم قتل مرتد چه ارتباطی با آزادی دارد؟ / اجبار روش ضعیفان است / غنای زندگی در گوناگونی آن است.

مطالب مهم خطبه دوم: سالروز پیروزی / ارتش لبنان توانایی های زیادی دارد، اما! / مجادلات درباره دیدار از سوریه / مجادله درباره نظام حقوق و مزایا.

 

خطبه اول:

خداوند سبحانه و تعالی می فرماید: «وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ» صدق الله العظيم.

وقتی خداوند انسان را آفرید برای این که فطرت خود را بیدار نگه دارد و از عقل خود استفاده نماید، برنامه کاملی برای زندگی او ترسیم کرد و در این برنامه معیارهای ارتباط با خداوند، خویشتن، مردم و زندگی پیرامونی را برای او تعیین نمود. خداوند پیامبرانی را نیز فرستاد تا این برنامه را به او برسانند و او را تشویق به پذیرش چنین برنامه ای نمایند. ولی حکمت الهی بر این قرار گرفت که هیچ کس به پذیرش این برنامه مجبور نباشد. برنامه ای که خیر و صلاح آدمی در آن است. خداوند به انسان آزادی انتخاب داد.

آری! خداوند به انسان این مسئولیت را دارد که اگر با او مخالفت کند و به خواسته های او پایبند نباشد، آثار و پیامدهای آن را در همین دنیا خواهد دید. زیرا وقتی خداوند به او دستوری می دهد، برای این است که خیر او در آن است و اگر او را از چیزی نهی می کند، برای این که به ضرر اوست. از این رو خداوند درباره پیامبر خود چنین می فرماید: «يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ» و در آخرت نیز با مجازات و عقاب روبرو خواهد شد.

خداوند در اشاره به آزادی داده شده به انسان چنین می فرماید: «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً» و می فرماید: «وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ».

 

آزادی انتخاب مورد تأیید اسلام است

خداوند پیامبران را ملزم کرده است که این آزادی را تضمین کنند. از این رو از آنان خواسته است که واقعیت ها را برای مردم بیان دارند و با دل های دلسوز و مهربان، سخنانی خوب و جدال نیکو آنان را به سوی آزادی دعوت کنند. حتی اگر قدرت و حاکمیت هم داشته باشند و منطقشان حقیقت مطلق و بیان شده از سوی خداوند نیز باشد، نباید منطق خود را بر مردم تحمیل کنند. چون خداوند می فرماید: «وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ» و در آیه دیگری می فرماید: «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ* لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُسَيْطِرٍ». اگر مردم دین خدا را رد کردند، موضع پیامبران این است که آنان را رها کنند و نباید آنان را به پذیرش دین الهی مجبور نمایند. آری! وظیفه پیامبران این است که دعوت خود را ادامه دهند و از کار خود ناامید نشوند: «وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ».

از این رو وقتی خداوند می بیند که پیامبر به خاطر این که مردم رسالت او را که حلال مشکلات، داروی همه دردها و عزت و قدرت آینده شان است، رد می کنند، اندوهگین و ناراحت است، می فرماید: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآَنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ» و در آیه دیگری می فرماید: «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآَمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ».

 

تبلور آزادی در رفتار پیامبر

قرآن کریم در بیان اصل آزادی بسیار قاطع و صریح است. می فرماید: «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ». آن چه این آیه را قابل فهم می سازد، شأن نزول آن است. در کتاب های تفسیر آمده است که این آیه درباره یکی از اصحاب پیامبر به نام حصین نازل شده است. دو تن از فرزندان او تحت تأثیر مسیحیت قرار گرفتند ومسیحی شدند. حصین به پیامبر عرض کرد: آیا آن دو را مجبور کنم که از مسیحیت برگردند؟ در این هنگام این آیه نازل شد: «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ».

این رفتار را در طول عمر پیامبر با مردم می تواند دید. او کسی را مجبور نکرد که اسلام بیاورد و به زیر پرچم او بیاید یا به احکام و شریعت او ملتزم گردد. این روش در دوره ضعف آن حضرت در مکه نبود، بلکه در اوج قدرت نیز به این روش و منش پایبند بود. وقتی با سپاهی گران فاتحانه وارد مکه شد، می توانست مردم را مجبور کند که به دین او در آیند. روزی که مردم مکه پیش او آمدند و عرض کردند: امروز با ما چه خواهی کرد؟ در آن روز نگفت که اسلام بیاورید تا در امان باشید. بلکه به آنان فرمود: بروید که شما آزاد شدگانید. البته طبیعی بود که این رفتار باعث شود مردم وارد دین اسلام شوند و تحت لوای پیامبر قرار گیرند.

آری! او در برابر مشرکان قاطع بود. در برابر شرک قاطعانه ایستاد. زیرا شرک به معنای اهانت به خداوند بود و همان طور که قرآن کریم بیان کرده است شرک ستمی بزرگ است. شرک اهانت به انسانیت انسان است. چون انسانی که خداوند او را خلیفه خود در روی زمین قرار داده و از فرشتگان خواسته است که به خاطر جایگاه والایش بر او سجده کنند، بزرگتر از آن است که با جایگاه و آزادی خود آسیب بزند و سنگ، ستاره یا بشری همانند خود را بپرستد.

این روش فقط در زندگی اجتماعی پیامبر دیده نمی شود. بلکه آن را در روش زندگی شخصی ایشان نیز می بینیم. در کتاب های سیره آمده است که یکی از کنیزان پیامبر یهودی بود. یکی از همسران پیامبر او را به اسلام دعوت کرد و با اصرار او را پیش پیامبر آورد تا مسلمان شود. پیامبر نیز با او صحبت کرد و تلاش کرد که به مسلمانی قانعش سازد. اما آن زن نپذیرفت. پیامبر خدا به این خاطر خشمگین نشد و با این که کنیز پیامبر بود، با او به خشونت رفتار نکرد. بلکه به همسر خود فرمود که او را به اسلام آوردن مجبور نسازد. اما در نهایت این کنیز وقتی وسعت این دین را دید، به اختیار خود مسلمان شد.

آنچه آزادی در اسلام را ثابت می کند، وجود و حضور ادیان آسمانی و غیرآسمانی در سرزمین های اسلامی است. به رغم این که آیین ها، عقاید، مفاهیم و اندیشه های آنها مخالف نص قرآن بود.

 

حکم قتل مرتد چه ارتباطی با آزادی دارد؟

اما برخی ها در واقعیت وجود آزادی در اسلام شک و تردیدهایی را مطرح کرده اند و جنگ های پیامبر را مثال آورده اند. حرفشان این است که این جنگ ها برای مجبور کردن مردم به پذیرش اسلام بود. این گفته نادرست است و در برابر ساده ترین نقدها و پژوهش های تاریخی سست و ناتوان است. به دو دلیل. اول این که اسلام متشکل از عقیده، شریعت، عبادات و التزامات است و قابل تحمیل نیست و دوم این که با توجه به منطقی که بدان اشاره کردیم، استفاده از قدرت برای تحمیل دین فاقد مشروعیت است.

آری! هر چند که برخی از این جنگها هجومی بودند، اما این جنگ ها بیشتر جنبه دفاعی داشتند. هدف از این جنگ ها این بود که موانع رسیدن اسلام به خردهای مردم را از میان بردارد. قریش سنگی پیش پای اسلام قرار داده بودند و نمی گذاشتند که پیام خدا به مردم برسد. از این رو باید قریش تضعیف می شد. وقتی این مانع تضعیف شد، مردم دسته دسته وارد دین خدا شدند. نه به این خاطر که اسلام با قدرت دین خود را به مردم تحمیل کرده بود، بلکه مردم در چنبره قدرت و هیمنه قریش قرار داشتند و وارد اسلام نمی شدند.

برخی دیگر از فتوای قتل مرتد سخن می گویند. البته این فتوا محل اختلاف است. به نظر ما حکم قتل به خاطر خروج فکری از اسلام نیست. بنابراین کسی که اسلام را ترک کرده و این مسئله را مخفی داشته و موضع دشمنی در برابر اسلام نگرفته است، کشته نمی شود. بلکه وقتی کشته می شود که با اسلام وارد جنگ شده و مردم را علیه اسلام تحریک کند. طبیعی است که در این صورت مسلمانان از موجودیت خود دفاع کنند. در تاریخ به کرات آمده است که افرادی در زمان پیامبر خدا از اسلام خارج شدند، اما با اسلام وارد جنگ نشدند. پیامبر نیز به کشتن و جنگ آنان دستور نداد. همه اینها تأیید کننده اصل آزادی فکری است. حتی در تاریخ اسلام زندیقان و ملحدان به وجود آمدند و کشته نشدند.

 

اجبار روش ضعیفان است

بنابراین آزادی اساس هویت انسان مسلمان است. چون دیندار نتیجه قناعت و بیان واقعیت هاست. تدین با فشار و اجبار به وجود نمی آید و رشد نمی کند. این نشانه قدرت اسلام است. زیرا اجبار و فشار سلاح قدرتمندان فکر و اندیشه نیست. بلکه منطق کسانی است که قدرت منطق و قناعت ندارند. از این رو می بینیم که اسلام برای تغییر اندیشه ها، نظرات و رویکردهای مردم تحت عنوان دین، هیچگاه دست به دامان روش ها و ابزارهای تروریستی مادی، سیاسی و رسانه ای نشده است. بلکه می بینیم همه اتهام زنی های مشرکان علیه اسلام و پیامبر در قرآن کریم آمده است و در قرآن کریم به اندیشه های مخالف پیامبر خدا، حتی آنهایی که جنبه شخصی داشته اند نیز اشاره شده است. بنابراین می بینیم بدون هیچ مشکلی از اتهام هایی که دشمنان دین به پیامبر خدا وارد کرده اند، مانند این که پیامبر را دیوانه و جادوگر، دانش آموخته بشر و این که آموزه های او «أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلاً» هستند، سخن می گوید.

قرآن کریم به تفصیل از خواسته های ناتوان کننده مشرکان سخن می گوید. آنان با طرح این خواسته ها می خواستند پیامبر را به تنگنان بیندازند: «وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً* أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيراً* أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلاً* أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولاً».

دلایلشان در رد قیامت و برانگیخته شدن را نیز می آورد: «وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ». غیر از اینها بسیاری از گفته های مشرکان، اهل کتاب و ملحدان نیز در قرآن کریم آمده است. آنان می خواستند با این گفته ها و دلایل در اسلام تردید ایجاد کنند.

 

غنای زندگی در گوناگونی آن است

اسلام با تأکید بر اصل آزادی می خواهد که عرصه زندگی شاهد اندیشه ها، آرا و روش های گوناگون شود. می خواهد که زندگی عرصه گفتگو باشد که منطق قرآن نیز منطق گفتگوست: «وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ». هر کس آزاد است که بدون ترس و هراس، هر اندیشه را بپذیرد. به جای کینه توزی و نفرت پراکنی باید قضاوت نهایی به خداوند واگذار شود تا همان گونه که فرموده است: «إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» در روز قیامت درباره اختلافات عقیدتی، فکری و دینی مردم حکم نماید.

اگر این چنین شود، باعث غنای اندیشه و سازندگی زندگی می شود. چون اندیشه با یک گرایش غنی نمی شود و زندگی با یک نظر و یک منطق ساخته نمی گردد: «مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ». با همفکری و تضارب آرا و اندیشه هاست که زندگی شکل می گیرد. با چنین منطقی می توانیم حال و آینده خود را از درگیری ها و فتنه ها در امان نگه داریم. درگیری ها و فتنه هایی که هر روز تحت عنوان دین، سیاست و حقیقت انگاری شعله می کشند. وآخر دعوانا أن الحمد لله ربِّ العالمين.

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه می کنم که امیرالمؤمنین(ع) وصیت کرده است. فرموده است: «اوصِیکُمْ أَیُّهَا اَلنَّاسُ بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ کَثْرَهِ حَمْدِهِ عَلَى آلاَئِهِ إِلَیْکُمْ وَ نَعْمَائِهِ عَلَیْکُمْ وَ بَلاَئِهِ لَدَیْکُمْ فَکَمْ خَصَّکُمْ بِنِعْمَهٍ وَ تَدَارَکَکُمْ بِرَحْمَهٍ أَعْوَرْتُمْ لَهُ فَسَتَرَکُمْ وَ تَعَرَّضْتُمْ لِأَخْذِهِ فَأَمْهَلَکُمْ الموت وَ أُوصِیکُمْ بِذِکْرِ اَلْمَوْتِ وَ إِقْلاَلِ اَلْغَفْلَهِ عَنْهُ وَ کَیْفَ غَفْلَتُکُمْ عَمَّا لَیْسَ یُغْفِلُکُمْ وَ طَمَعُکُمْ فِیمَنْ لَیْسَ یُمْهِلُکُمْ فَکَفَى وَاعِظاً بِمَوْتَى عَایَنْتُمُوهُمْ حُمِلُوا إِلَى قُبُورِهِمْ غَیْرَ رَاکِبینَ وَ أُنْزِلُوا فِیهَا غَیْرَ نَازِلِینَ فَکَأَنَّهُمْ لَمْ یَکُونُوا لِلدُّنْیَا عُمَّاراً وَ کَأَنَّ اَلْآخِرَهَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ دَاراً أَوْحَشُوا مَا کَانُوا یُوطِنُونَ وَ أَوْطَنُوا مَا کَانُوا یُوحِشُونَ وَ اِشْتَغَلُوا بِمَا فَارَقُوا وَ أَضَاعُوا مَا إِلَیْهِ اِنْتَقَلُوا لاَ عَنْ قَبِیحٍ یَسْتَطِیعُونَ اِنْتِقَالاً وَ لاَ فِی حَسَنٍ یَسْتَطِیعُونَ اِزْدِیَاداً أَنِسُوا بِالدُّنْیَا فَغَرَّتْهُمْ وَ وَثِقُوا بِهَا فَصَرَعَتْهُمْ سرعه النفاد فَسَابِقُوا رَحِمَکُمُ اَللَّهُ إِلَى مَنَازِلِکُمُ اَلَّتِی أُمِرْتُمْ أَنْ تَعْمُرُوهَا وَ اَلَّتِی رَغِبْتُمْ فِیهَا وَ دُعِیتُمْ إِلَیْهَا وَ اِسْتَتِمُّوا نِعَمَ اَللَّهِ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَتِهِ وَ اَلْمُجَانَبَهِ لِمَعْصِیَتِهِ فَإِنَّ غَداً مِنَ اَلْیَوْمِ قَرِیبٌ مَا أَسْرَعَ اَلسَّاعَاتِ فِی اَلْیَوْمِ وَ أَسْرَعَ اَلْأَیَّامَ فِی اَلشَّهْرِ وَ أَسْرَعَ اَلشُّهُورَ فِی اَلسَّنَهِ وَ أَسْرَعَ اَلسِّنِینَ فِی اَلْعُمُرِ؛ اى مردم، شما را به پرهیزگارى و شکر فراوان در برابر نعمت‏ها و عطاهاى الهى و احسانى که به شما رسیده سفارش مى‏کنم، چه نعمت‏هایى که به شما اختصاص داده و رحمت‏هایى که براى شما فراهم فرمود. شما عیب‏هاى خود را آشکار کردید و او پوشاند، خود را در معرض کیفر او قرار دادید و او به شما مهلت داد. مردم شما را به یاد آورى مرگ، سفارش مى‏کنم، از مرگ کمتر غفلت کنید، چگونه مرگ را فراموش مى‏کنید در حالى که او شما را فراموش نمى‏کند و چگونه طمع مى‏ورزید در حالى که به شما مهلت نمى‏دهد مرگ گذشتگان براى عبرت شما کافى است، آنها را به گورشان حمل مى‏کردند، بى آن که بر مرکبى سوار باشند، آنان را در قبر فرود آوردند بى آن که خود فرود آیند. چنان از یاد رفتند گویا از آباد کنندگان دنیا نبودند و آخرت همواره خانه‏شان بود آنچه را وطن خود مى‏دانستند از آن رمیدند و در آنجا که از آن رمیدند، آرام گرفتند، و از چیزهایى که با آنها مشغول بودند جدا شدند، و آنجا را که سرانجامشان بود ضایع کردند. اکنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دورى کنند، و نه مى‏توانند عمل نیکى بر نیکى‏هاى خود بیفزایند. به دنیایى انس گرفتند که مغرورشان کرد، چون به آن اطمینان داشتند سر انجام مغلوبشان کرد. خدا شما را رحمت کند پس بشتابید به سوى آباد کردن خانه‏هایى که شما را به آبادانى آن فرمان دادند، و تشویقتان کرده، به سوى آن دعوت کرده‏اند و با صبر و استقامت، نعمت‏هاى خدا را بر خود تمام گردانید، و از عصیان و نافرمانى کناره گیرید، که فردا به امروز نزدیک است. وه چگونه ساعت‏ها در روز، و روزها در ماه، و ماه‏ها در سال، و سال‏ها در عمر آدمى شتابان مى‏گذرد».

این وصیت امیرالمؤمنین(ع) و نشانه محبت آن حضرت به ماست. او از ما می خواهد که در این زندگی آگاه باشیم. نباید که زخارف دنیوی ما را فریب بدهد. چون غالباً دنیا ما را فریب می دهد. ما باید از دنیا با زاد و توشه فراوان خارج شویم. نه هر زاد و توشه ای.

باید به سوی چیزی که خداوند ما را بدان دعوت کرده است با یکدیگر مسابقه بگذاریم. خداوند فرموده است: «وَابْتَغِ فِيمَا آَتَاكَ اللهُ الدَّارَ الْآَخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا» باید در این دو مسیر حرکت کنیم تا دچار پشیمانی نگردیم. طوری نشود که به فرمایش خداوند بگوییم: «رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ». هر وقت به چنین آگاهی و بصیرت رسیدیم، از توان، ثبات و صلابت بیشتری برای مقابله با چالش ها برخوردار خواهیم شد.

 

سالروز پیروزی

چهارده اوت یازدهمین سالروز پیروزی سال 2006 است. همان طور که روند حوادث ثابت کرده است، این پیروزی حاصل همبستگی و اتحاد ارتش، مقاومت و مردم لبنان با همه طوایف و مذاهب آن به دست آمد.

لبنانی ها با همبستگی خود توانستند این پیروزی را رقم بزنند و اهداف دشمن صهیونیستی را به شکست بکشانند و طرحی را که برای آن زمان برای منطقه ترسیم شده بود نقش بر آب کنند. وزیر امورخارجه آمریکا گفته بود که لبنان آغاز طرح خاورمیانه جدید است.

امروز ما به پیروزی آفرینان تبریک عرض می کنیم و فداکاری های صورت گرفته برای این پیروزی را ارج می نهیم. چون فداکاری های بسیاری برای این پیروزی صورت گرفت. درخواست ما این است که این پیروزی یادآور همه فداکاری ها و قهرمانی هایی باشد که قلم ها، عکس ها و تصویرها در آن روزگار ثبت کردند. اما نباید به این پیروزی ها مغرور شویم یا آن را دستاویز مجادلات داخلی نماییم. بلکه این پیروزی باید امید ما را تقویت کند و بر آگاهی مان نسبت به حفظ همه عوامل تآثیرگذار در این پیروزی بیفزاید. نباید در این باره کوتاهی کنیم. چون برخی ها در این باره تلاش‌هایی انجام می‌دهند. چون با همین همبستگی بود که توانستیم تا امروز در برابر چالش ها ایستادگی کنیم. چون دشمنی که یک بار در سال 2000 و بار دیگر در سال 2006 شکست خورد، آرام نخواهد نشست تا انتقام شکست های خود را بگیرد و روحیه از دست رفته سربازان خود را احیا و خواری و ذلت تانک ها و نیروهای خود را در لبنان تلافی نماید. از این رو وظیفه داریم که برای مقابله با طرح هایی که برای منطقه ترسیم شده است آماده شویم. چون طرح خاورمیانه جدید با لباس قدیمی خود منقضی شده است ولی به خاطر ناامنی فراگیر منطقه، در لباس جدیدی در حال ظهور است. می خواهند با این ناامنی نقشه خاورمیانه جدید را ترسیم کنند. منطقه ای که در آن غیر از رژیم صهیونیستی قدرتی وجود نداشته باشد. می خواهند که رژیم صهیونیستی قوی ترین قدرت و حاکم منطقه باشد.

 

ارتش لبنان توانایی های زیادی دارد، اما!

در همین زمان ارتش لبنان برای ایفای نقش اساسی خود در مقابله با تروریست های باقیمانده در مرزهای شرقی آماده می شوند. ما اطمینان داریم که اگر تصمیم گیران سیاسی کشور به ارتش آزادی عمل دهد، ارتش لبنان از همه توانمندی ها برای پایان داده به این پدیده ناگوار برخوردار است. پدیده ای که زمین و انسان این سرزمین را فشل کرده است. در این جا تأکید می کنیم که این اختیار باید به دست ارتش باشد و هیچ چیز مانع انجام وظیفه ارتش نشود که کار گره خورده و دشوار می شود.

مشکل همیشگی ما این نیست که ارتش توانایی و امکانات ندارد، ارتش از همه توانایی ها در این زمینه برخوردار است. مشکل این است که در این کشور تصمیم سیاسی متحدی وجود ندارد و لبنان همواره در مسیر تندبادهای منافع منطقه ای و بین المللی قرار دارد. در حالی که غالب آنها به سود میهن نیستند.

 

مجادلات درباره دیدار از سوریه

در زمینه ای دیگر درباره قصد وزرا از دیدار از سوریه میان جریان های سیاسی موجود در دولت بحث و جدال هایی وجود دارد. دیدارهایی که به عنوان وزارت یا شخصی صورت خواهند گرفت.

امیدواریم که این موضوعات در داخل دولت مورد بررسی قرار گیرد و رسانه ای و تبلیغاتی نشود. باید با روحیه میهن دوستی با این موضوع برخورد صورت گیرد و منافع ملی در نظر گرفته شود. در مسائل مشترک امنیتی، اقتصادی، سیاسی و مرتبط با آوارگان، کل کشور باید در نظر گرفته شود. نباید فقط از یک جنبه به این موضوعات پرداخته شود یا به آن پرداخته نشود. در اینجا باید به موضع مثبت نخست وزیر توجه کنیم که درخواست کرد این موضوع از عرصه مجادلات داخل کابینه کنار گذاشته شود.

 

مجادله درباره نظام حقوق و مزایا

در لبنان همچنان مجادله درباره نظام پرداخت حقوق و مزایا و پیامدهای آن برای اقتصاد، خزانه، شهروندان لبنانی و شهریه مدارس ادامه دارد. نباید این قضیه طایفه ای و سیاسی شود و وارد درگیری های سیاسی گردد. بلکه باید بر اساس ایجاد توازن میان حقوق مشروع کارمندان و تأمین منابع مالی آن مورد بررسی قرار گیرد. نباید سنگینی آن به دوش اقتصاد کشور و شهروندان و به ویژه اقشار فقیر جامعه قرار گیرد. نباید به گونه ای شود که مشکل کارمندان حل شود و بحران های دیگری روی  دهد.

معتقدیم که دعوت رئیس جمهور برای گردهمایی به منظور حل این قضیه مهم است. باید با روحیه واقع گرایی و مسئولیت پذیری به همه ابعاد این قضیه پرداخته شود. نباید شکاف تازه ای میان مخالفان و موافقان نظام حقوق ومزایا و مخالفان و موافقان تصویب مالیات جدید ایجاد شود.

لبنانی ها در این کشور به دولتی نیاز دارند که به نیازهای شهروندان خود توجه داشته باشد و سعی کند که کمبودها را از جیب فاسدان تأمین کند نه کیسه مردم تا شهروندان بیش از این نابود نشوند و به فکر سرگردانی در سرزمین های وسیع الهی نیفتند.