دشواریها و مشقات حج؛ درسها و عبرتها
علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله
امام امیرالمؤمنین علی(ع) بیان میفرماید که یکی از موارد ابتلای بندگان خداوند این است که ایمان و طاعت را در متن تلاش و مشقت قرار داده است. خداوند از پیامبر خود میخواهد برای مردم بیان کند که ایمان و طاعت نشان دهنده قدرت عقل و روح و قرار داشتن در خط ایمان است.
لذت عمل
از همین منظر امام علی(ع) به موضوع حج خانه خدا میپردازد. این که خداوند خانه خود را در جایی قرار داده است که از هر جهت در مشقت و دشواری قرار دارد. این دشواری تا اندازهای است که وقتی به بیان قرآن کریم حضرت ابراهیم(ع) پیش خداوند دست به دعا برمیدارد، میفرماید: «إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ»[1] یعنی من فرزندان خود در جایی سکنی دادم که از شرایط لازم برای زندگی برخوردار نیست. از این رو دعا میکند: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» دلهای مردم را به سویشان متمایل کن تا آنها بتوانند به زندگی خود ادامه دهند و جامعهای بسازند. گویا خداوند میخواهد بندگان خود را به وسیله تلاش و مشقت بیازماید.
شاید جنبه مثبتی در این باره وجود داشته باشد. این که وقتی انسان با تحمل دشواری و مشقت به ایفای مسئولیت خود میپردازد، با این مسئولیت عجین میشود و با دستاوردی بیش از انجام مسئولیت در حالت آسایش و راحتی از آن خارج میشود. شاید خود انسان نیز به این موضوع پی ببرد. وقتی کاری را با مشقت و دشواری انجام میدهد دستاوردهای این کار بیش از زمانی است که همین کار را با آسانی انجام داده باشد. نتیجه این که انسان باید از جایگاه کسی که با تلاش و مشقت مسئولیتهای خود را انجام میدهد با الزامات فکری و اعتقادی خود روبرو شود تا این مسئولیت در اعماق عقل، قلب و وجدان او جای گیرد. به گونهای که مسئولیت به بخشی از وجود او تبدیل شود؛ مانند رنج و مشقتی که انسان در دورههای آموزشی دشوار تحمل میکند. تحمل این همه مشقت و دشواری برای این است که انسان در حد و اندازه مسئولیت رشد کند و از این طریق عناصر قدرت انسانی خود را تحقق ببخشد.
امیرالمؤمنین علی(ع) در توصیف این نگاه اسلامی میفرماید: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الْأَوَّلِينَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صلوات الله عليه إِلَى الْآخِرِينَ مِنْ هَذَا الْعَالَمِ بِأَحْجَارٍ لَا تَضُرُّ وَلَا تَنْفَعُ وَلَا تُبْصِرُ وَلَا تَسْمَعُ؛ آیا نمیبینید که خداوند سبحان فرزندان آدم(علیه السلام) را از اولين افراد آنان تا آخرين آنان از اين دنيا به وسيله سنگهایی آزمايش کرده است که نه ضرري دارند و نه منفعتي و نه میبینند و نه میشنوند.» زنده نیستند و تپش حیات در وجودشان نیست «فَجَعَلَهَا بَيْتَهُ الْحَرَامَ الَّذِي جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِيَاماً؛ اين سنگها را خانه محرم(بيت الله الحرام) قرار داده که تکیهگاه مردم است.» وقتی گفته میشود: فلان قيام أهله. به این معناست که او تکیهگاه خانواده خود است و خانواده به او تکیه میکنند. خداوند سبحان نیز خانه خود را که از سنگهای ساکت و بیروح درست کرده است، سنگهایی که با دیگر سنگها تفاوتی ندارند. ولی همین خانه سنگی نماد ایمان است، نشانه ایمان است و مردم توسط آن آزمایش میشوند؛ بنابراین خداوند این خانه را تکیهگاه مردم قرار داده است و همان طور که در حالت طواف دیده میشود، مردم ایمان خود را از آن میگیرند و بر اساس همین ایمان، با مسئولیتهای خود آشنا میشوند.
سپس امام علی(ع) این چنین ادامه میدهد: «ثُمَّ وَضَعَهُ بِأَوْعَرِ بِقَاعِ الْأَرْضِ حَجَراً؛ سپس خداوند متعال اين بيت(کعبه) را در سنگلاخترین قطعهای از زمين قرار داد.» یعنی دشوارترین جای زمین برای آمدن و مسکن گزیدن. کسی که به حج رفته باشد به خوبی این کلمات را درک میکند. «وَأَقَلِّ نَتَائِقِ الدُّنْيَا مَدَراً؛ و کمترين آبادیهای دنيا از حيث مصالح ساختماني» شاید واژه نتائق قدری ناآشنا و غیرکاربردی باشد. ولی این واژه از امرأة منتاق، زنی که زاد و ولد بسیار دارد، گرفته شده است. ضیعة منتاق نیز به معنای درآمد و عایدی بسیار است. امام میخواهد وضعیت مکان خانه را به خوبی به تصویر بکشد. مکه برای کشاورزی و تولید بسیار نامساعد است. چون زمین مکه سنگلاخی است و نمیشود در آن کشاورزی و سایر کارهای تولیدی از این دست به راه انداخت. «وَأَضْيَقِ بُطُونِ الْأَوْدِيَةِ قُطْراً؛ و تنگترین درهها از جهت وسعت.» مکه در منطقهای تنگ و محدود قرار دارد. «بَيْنَ جِبَالٍ خَشِنَةٍ وَرِمَالٍ دَمِثَةٍ؛ در ميان کوههایی خشن و ریگهای نرم.» میان کوههایی بلند و خشن و شن زارهای بیابان قرار دارد. شن زار نیز دو گونه است. یکی نرم است و اگر در آن پا بگذاریم، پا در آن فرو میرود و دیگری که شنهای درست و خشن هستند. در شن زارهای بیابانی امکان کشت و کار وجود ندارد. «وَعُيُونٍ وَشِلَةٍ؛ چشمههایی کم آب.» وشل به آب اندک گویند. چشمههایی که در مکه هستند آب فراوانی ندارند. «وَقُرًى مُنْقَطِعَةٍ؛ آبادیهایی از هم گسيخته.» روستاهایی که به یکدیگر ارتباط ندارند. «لَا يَزْكُو بِهَا خُفٌّ؛ در آن سرزمين نه شتري فربه میشود.» امکان رشد و تکثیر شتر در آن وجود ندارد. «وَلَا حَافِرٌ؛ و نه اسبی»، «وَلَا ظِلْفٌ؛ و نه گوسفندی.» چون پرورش حیوان به وجود علف و مرتع بستگی دارد. وقتی علفزار وجود نداشته باشد، چه رشد و نموی می تواند در آن صورت بگیرد؟!
«ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ عليه السلام وَوَلَدَهُ أَنْ يَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ نَحْوَهُ؛ سپس خداوند متعال فرزندان حضرت آدم(علیه السلام) را امر فرمود که اطراف بدنهای خود را به طرف او بگردانند.» یعنی به سوی مکه بروند. این فرمایش امام علی(ع) به این واقعیت اشاره دارد که از زمان حضرت آدم(ع) تا امروز، مردم بیت الله الحرام را میشناختند. احادیث شیعه و سنی نشان میدهند که آدم به وسیله جبرئیل با خانه خدا آشنا شد و به او گفته شد که به حج این خانه برود. درست است که بنای خانه خدا توسط حضرت ابراهیم خلیل(ع) صورت گرفت، اما از آیات قرآنی چنین برمیآید که ابراهیم(ع) مؤسس اولیه این خانه نبوده است. در آیه قبلی خواندیم: «رَّبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ»[2]. به هر حال خانه خدا وجود داشته است که خداوند از ابراهیم(ع) میخواهد که مردم را برای حج این خانه بخواند: «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»[3] «فَصَارَ مَثَابَةً لِمُنْتَجَعِ أَسْفَارِهِمْ؛ با اين دستور، کعبه جايگاهي براي سود بردن فرزندان آدم از سفرهايشان» نجع به معنای جستجوی آب و گیاه است. کنایه از جستجوی سود و فایده است. منظور جستجوی هر چیزی برای به دست آوردن فایده است.
«وَغَايَةً لِمُلْقَى رِحَالِهِمْ؛ آخرين منزلگه براي باراندازي آنان است.» همان هدف و مقصدی است که در آنجا بار خود را روی زمین میاندازند. «تَهْوِي إِلَيْهِ ثِمَارُ الْأَفْئِدَةِ؛ ميوه دلها به سوي مکه مشتاقانه پر میکشند.» در اینجا منظور از میوه دل، همان شوق و اشتیاق درونی است. «مِنْ مَفَاوِزِ قِفَارٍ سَحِيقَةٍ؛ از بیابانهای خشک و بیآب و علف.» منظور همان صحراهای بیآب و علف است. حاجیان برای رسیدن به مکه باید از این صحراها عبور کنند. «وَمَهَاوِي فِجَاجٍ عَمِيقَةٍ؛ و درههای عميق واقع در ميان کوهها.» فج راه باریک میان دو کوه را گویند. مردم برای رسیدن به مکه باید از میان درههای تنگ که توسط کوهها احاطه شدهاند بگذرند. «وَجَزَائِرِ بِحَارٍ مُنْقَطِعَةٍ؛ و از جزیرههای از هم گسيخته به سوی مکه بیایند.» برخی از مردم ممکن است که از راه دریا به سوی مکه بیایند. «حَتَّى يَهُزُّوا مَنَاكِبَهُمْ ذُلُلًا؛ تا دوشهای خود را در نهايت خضوع حرکت بدهند.» این شور اشتیاق است که آنان را به حرکت درمیآورد تا به هدف برسند. از این رو متواضع میشوند. «يُهَلِّلُونَ لِلَّهِ حَوْلَهُ؛ برای خداوند در اطراف آن لا اله الا الله میگویند.» صدای خود را به گفتن لا اله الا الله بلند میکنند. «وَيَرْمُلُونَ عَلَى أَقْدَامِهِمْ شُعْثاًغُبْراً لَهُ؛ و بر قدمهایشان در حالت ژوليده و خاکآلود براي آن میدوند.» سرعت زیادی ندارند. چون روی شن راه میروند. با سرعتی بیشتر از راه رفتن و کمتر از دویدن. موهایشان ژولیده است. چون نمیتوانند آنها را بشویند و شانه بزنند. از این رو به خاطر خاک صحرا و دشواری راه غبارآلود به نظر میرسند. «قَدْ نَبَذُوا السَّرَابِيلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ؛ پیراهنهای خود را به پشت انداختهاند.» کنایه از درآوردن لباس و بسنده کردن به لباس احرام است. «وَشَوَّهُوا بِإِعْفَاءِ الشُّعُورِ مَحَاسِنَ خَلْقِهِمُ؛ و با رها کردن موها به حال خود در حال احرام، زيبايي خلقت خود را مشوه نمودهاند.» وقتی انسان موهای خود را رها میکند، سیمای ناخوشایندی به خود میگیرد. «ابْتِلَاءً عَظِيماً وَامْتِحَاناً شَدِيداً وَاخْتِبَاراً مُبِيناً؛ براي برآمدن از عهده ابتلایی عظيم و امتحاني شديد و آزمايشي آشکار و تصفیهای کامل.» امام علی(ع) به خطرات و دشواریهای راه خانه خدا اشاره مینماید. همه اینها برای رسیدن به این نتیجه است: «وَتَمْحِيصاً بَلِيغاً جَعَلَهُ اللَّهُ سَبَباً لِرَحْمَتِهِ وَوُصْلَةً إِلَى جَنَّتِهِ؛ خداوند عمل حج را سبب نزول رحمت و رسیدن به بهشت برينش قرار داده است.» چون خداوند به مردم فرموده است اگر میخواهید به رحمت و بهشت برسید، باید مشقات و دشواریهای راه خانه خدا را به جان بخرید.
پاداش و عمل
سپس امام علی(ع) میخواهد جنبه دوم دشواریها و مشقات حج را بیان نماید. از این رو میفرماید: «وَلَوْ أَرَادَ سُبْحَانَهُ أَنْ يَضَعَ بَيْتَهُ الْحَرَامَ وَمَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ بَيْنَ جَنَّاتٍ وَأَنْهَارٍ وَسَهْلٍ وَقَرَارٍ جَمَّ الْأَشْجَارِ دَانِيَ الثِّمَارِ مُلْتَفَّ الْبُنَى مُتَّصِلَ الْقُرَى بَيْنَ بُرَّةٍ سَمْرَاءَ وَرَوْضَةٍ خَضْرَاءَ وَأَرْيَافٍ مُحْدِقَةٍ وَعِرَاصٍ مُغْدِقَةٍ وَرِيَاضٍ نَاضِرَةٍ وَطُرُقٍ عَامِرَةٍ؛ و اگر خداوند سبحان خانه محترم و مناسک باعظمت خود را در میان در ميان باغها و رودخانهها و زمين هموار و صاف و درختستان با میوههای دسترس و منازل متصل به يکديگر و آبادیهای پيوسته به هم و ميان گندمزار و باغهای سبز و باطراوت و کشتگاههایی که پيرامون آن باغها کشيده شده و زمینهای گسترده پرباران و گلستانها و زراعتهای تروتازه و شکوفا و راههای آباد قرار میداد.» «لَكَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ عَلَى حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلَاءِ؛ پاداش چنين عمل بااهميتي به جهت ناچيزي ابتلاء کوچک میگشت.» کاری که انسان بدون تحمل رنج و مشقت انجام دهد، سزاوار پاداش بزرگی نیست. چون هر انسانی میتواند این کار را انجام دهد و عقلا تردید ندارند انسانی که بیشتر تلاش و فداکاری کند، پاداش بزرگتری به دست میآورد.
شاید برخی از افراد بگویند این دشواریها برای زمان قدیم بود که مردم توسط شتران به حج میرفتند و حمل و نقل دشوار بود، اما امروز هواپیماها و ماشینها وجود دارد و رفتن به حج مشقتی ندارد. ولی مسئله این است که راه رسیدن به مکه آسان شده است، اما انجام مناسک حج از قبیل طواف، سعی، عرفات و منا خالی از دشواریها نیست. از جنبههای گوناگون مشقت و دشواری وجود دارد. شاید از یک جنبه مشقتهایی کم شده باشد، اما از جنبه دیگری دشواریهای تازهای به وجود آمده است.
«وَلَوْ كَانَ الْإِسَاسُ الْمَحْمُولُ عَلَيْهَا وَالْأَحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِهَا؛ و اگر بنيادي که مکه را بر آن نهاده و سنگهایی که ديوارهاي خانه خدا به وسيله آنها بالا رفته است» اشاره به پایههای کعبه دارد. «بَيْنَ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ وَيَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ وَنُورٍ وَضِيَاءٍ لَخَفَّفَ ذَلِكَ مُصَارَعَةَ الشَّكِّ فِي الصُّدُورِ؛ از زمرد سبز و ياقوت سرخ و نور و روشنايي ساخته شده بود، ورود و گلاويزي شک و ترديد را در سینهها سبک و آسان میساخت.» انسان با دشواریها و مشقت روبرو نبود، با وسوسههای شیطان دست و پنجه نرم نمیکرد و درگیری با نفس خود نیز نداشت. «وَلَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِيسَ عَنِ الْقُلُوبِ؛ تلاش شيطان را براي گمراه کردن مردم باايمان از دلها ساقط میکرد.» چون مشقتی نبود که شیطان با بهرهبرداری از آن، انسان را از انجام مسئولیت دور کند. «وَلَنَفَى مُعْتَلَجَ الرَّيْبِ مِنَ النَّاسِ؛ و اضطراب ترديد را از مردم منتفي میساخت.» شیطان مجال نمییافت که در دلهای مردم شک و تردید ایجاد کند. «وَلَكِنَّ اللَّهَ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَيَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَيَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَكَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ؛ ولی خداوند متعال بندگانش را با انواع شدايد آزمايش میکند و به انواع مجاهدتها متعبد میسازد و به اقسام ناملايمات مبتلا مینماید، براي بيرون راندن تکبر از دلها.» اصل موضوع همین است. خداوند متعال میخواهد انسان را به مشقت و دشواری بیندازد تا سرکشی و تکبر را در وجود او تضعیف نماید؛ زیرا انسانی که دچار آسایش طلبی، تن آسایی و احساس بینیازی شد، دچار بیماری تکبر ورزی در برابر دیگران میشود. ولی وقتی در حج، او و فقیر تفاوتی با یکدیگر ندارند، وضعیت فرق میکند. «وَإِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ؛ و برقرار ساختن خضوع و تسليم در نفوس آنان.» انسان هر قدر بیشتر به دشواری و مشقت بیفتد، بیشتر متواضع میشود و نفسش خوار میگردد. «وَلِيَجْعَلَ ذَلِكَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَى فَضْلِهِ؛ و اين آزمایشها و ابتلاها را درهايي باز براي فضل و احسان.» چون تمام این مشقات و دشواریها برای نزدیک شدن به خداوند و اطاعت از دستورات اوست. «وَأَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِهِ؛ و وسايلی مهیا براي عفو و بخشش قرار میدهد.»[4] یعنی به این روش، انسان در برابر خداوند متعال خوار و متواضع میگردد.
منابع:
[1] (ابراهیم: 37).
[2] (ابراهیم: 37).
[3] (الحجّ: 27).
[4] نهج البلاغة، خطبههای الإمام عليّ(ع)، ج 2، ص 146 ـ 148.