بسم الله الرحمن الرحیم
10 جمادی الثانی 1440 هـ برابر با 26 بهمن ۱۳۹۷ هـ و 8/٢/٢٠١٩ م
مطالب مهم خطبه اول: داستان ثعلبة بن حاطب / امتحان با مال و ثروت.
مطالب مهم خطبه دوم: آیا دولت میتواند کشور را نجات دهد؟ / کنفرانس عادی سازی روابط با دشمن / کنفرانس سوچی / یاد شهدای مقاومت.
خطبه اول:
خداوند سبحانه و تعالى میفرماید: «وَمِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ * فَلَمَّا آَتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ * فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا الله مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ» صدق الله العظيم.
داستان ثعلبة بن حاطب
این آیات از سوره برائت درباره مردی از انصار به نام ثعلبة بن حاطب نازل شده است. او از یاران پیامبران خدا بود که نمازش پشت سر پیامبر آن هم در مسجد پیامبر در مدینه منوره ترک نمیشد. ثعلبة تنگدست بود و وضعیت مالی دشواری داشت. از این رو به یمن هم نشینی با پیامبر خدا از او خواست که برای او دعا کند تا خداوند به او روزی عنایت فرماید و از این راه ثروتمند شود؛ اما پیامبر خدا به او نصیحت میکرد: «اندکی که از عهده شکرش برآیی بهتر است از بسیاری که شکر آن را به جای نیاوری.»
پیامبر خدا به خاطر هوش و زیرکی اجتماعی خود میدانست که مال و ثروت ممکن است ثعلبة را از راه راست به در کند و ایمان و تعهد او را تحت تأثیر قرار دهد. ولی ثعلبة اصرار داشت و معتقد بود که ثروت در او تغییری ایجاد نمینماید. به پیامبر خدا میگفت: قسم به خدایی که تو را به پیامبری مبعوث کرده است، اگر خداوند مرا بینیاز گرداند، صدقه خواهم داد و از نیکان خواهم شد. حقوق شرعی خود را خواهم داد و به همه وظایف خود عمل خواهم کرد.
مهم این است که پیامبر خدا نیز دعا کرد که خداوند روزی ثعلبة را زیاد کند. طولی نکشید که وضعیت ثعلبة تغییر یافت. طبق یک روایت عموزاده ثروتمند او فوت کرد و ارث زیادی به او رسید و بنا به روایت دیگر گوسفند خرید و همان طور که آرزو داشت، زاد و ولد گوسفندان ثروت زیادی را برای او به ارمغان آورد.
بعد از آن ثعلبة خیلی مشغول شد. گاه و بیگاه در مسجد نماز میخواند. ولی نسبت به نماز جمعه مداومت داشت. به تدریج و با گذشت روزها، نه نمازهای روزانه را در مسجد میخواند و نه در نماز جمعه حضور مییافت.
رسول خدا میدانست که گرفتار است. تا این که به صورت کلی به حضور در مسجد پیامبر پایان داد. از این رو پیامبر خدا کسی را فرستاد تا جویای احوال او شود. عادت پیامبر خدا این بود که وقتی یاران و اصحابش در مسجد حاضر نمیشدند، جویای احوالشان میشد. نگران میشد که به بیماری مبتلا شده یا کاری برای او پیش آمده باشد.
اما خبر رسید که علت قطع رابطه ثعلبة با مسجد این است که مشغول تجارت شده است. پیامبر از این وضعیت دچار تأسف شد و فرمود: «وای بر ثعلبة! وای ثعلبة! دنیا او را فریب داده و از عبادت خدایش باز داشته است.»
فوراً پیامبر خدا کسی را نزد او فرستاد تا وعدهای را که به پیامبر خدا داده بود به او یادآوری نماید. ولی ثعلبة توجهی نکرد و به وعدهای که به پیامبر خدا داده بود، پشت کرد. او به پیامبر قول داده بود که مال و ثروت تغییری در او ایجاد ننماید؛ اما با این وجود ثعلبة از مسجد، پیامبر خدا و جامعه اسلامی ناپدید شد. روزها گذشت تا این که آیه زکات نازل شد: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَالله سَمِيعٌ عَلِيم».
به مقتضای آیه کریمه، پیامبر خدا هیئتی را نزد ثعلبة فرستاد تا زکات مال او را بگیرد تا برای ایجاد توازن در جامعه اسلامی در اختیار فقرا و نیازمندان قرار دهد.
ولی وقتی کارگزاران زکات نزد ثعلبة رفتند و از او خواستند که زکات واجب خود را بدهد که البته بخش زیادی از مال و ثروت او را تشکیل میداد، اما او امتناع کرد و نپذیرفت که چیزی از مال و ثروت خود به عنوان زکات بدهد. حتی برای این که اقدام خود را توجیه نماید، به اصل حکم زکات اعتراض کرد. گفت: «ما ایمان آوردیم تا مانند اهل کتاب جزیه ندهیم. اگر بر ما نیز زکات واجب شده است، پس فرق ما و آنها چیست؟»
چون این فرد اعتقاد داشت که مسلمانی برای او امتیاز محسوب میشود و بر او واجب نیست که مانند اهل کتاب، واجبات مالی خود را بدهد.
ثعلبة با جرئت و گستاخی تمام از کارگزار زکات خواست تا به پیامبر خدا بگوید: من نمیخواهم مال و ثروت خود را بدهم. من خودم آنها را به دست آورده و به آن سزاوارترم.
فرستاده نیز آن چه را ثعلبة گفته بود به پیامبر خدا رساند. پیامبر خدا خشمگین شد و آن چه را پیش از این فرموده بود تکرار کرد: وای بر ثعلبة! وای بر ثعلبة!
بعد از آن این آیات نازل شدند: «وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ الله لَئِنْ آَتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ* فَلَمَّا آَتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ».
این مسئله باعث شد که این صحابی از ایمان به بدترین حالت که نفاق باشد، تغییر کرد: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا الله مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ».
امتحان با مال و ثروت
عزیزان! ثعلبة تنها نمونه از این دست در تاریخ نیست. منحصر به این زمان و آینده نیز نخواهد بود و در همه زمانها و دورهها تکرار خواهد شد. امتحان با مال و ثروت، برای همه کسانی است که از نعمت ثروت و مقام برخوردار هستند و دنیا با همه زر و زیورشان به سویشان رو کرده و وضعیتشان از سختی به آسانی تغییر کرده است. از این رو راه، مبانی و ارزشهایشان تغییر کرده و به تواضع، ایمان و التزام به واجبات و ادای حقوق پشت میکنند. آنان به بهانههای گوناگون متوسل میشوند و نافرمانیشان را توجیه مینمایند. در این صورت ابتدا در برابر نفس خودشان و سپس در برابر دیگران محکوم میشوند و این ابتدای سقوط و فروپاشی است.
خداوند به خاطر آثار تربیتی عالی آن، این حادثه را برای ما نقل کرده است. این آیات از همه مؤمنان میخواهد که مواضع دفاعی خود را استحکام ببخشند تا در اولین آزمون در برابر قدرت، ما، شهوت، هواها و غرایز دچار سقوط نشوند و چقدر این امتحانها در زندگی انسان فراوان هستند. امتحانهایی آکنده از فساد که باعث و بانی بسیاری از جنگها هستند، کینهها ایجاد میکنند، حق را زیر پا میکنند، درستی را از بین میبرند، از منطق عبور مینمایند، دست به دامان توجیه میشوند، بهانهتراشی مینمایند و ریشه بسیاری از گناهان و توجیه بسیاری از بدیها و شرارتها و ... هستند.
معیاری که ابزار سنجش ایمان هستند، جز در حالتهای دشوار و چالشها دقیق عمل نمیکنند:
چون ایمان در هنگام دشواریها و گرفتاریها شناخته میشود و بیشتر از آن در حالت آسایش و راحتی امتحان میشود.
چون ایمان در هنگام ضعف و ناتوانی شناخته میشود و بیش از آن در حالت قدرت و توانگری مورد آزمون قرار میگیرد.
چون ایمان در هنگام فقر و تنگدستی شناخته میشود و بیش از آن در حالت قدرت و توانگری امتحان میشود.
به امام صادق(ع) عرض شد: «شَيْءٌ يُرْوَى عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ ثَلاَثَةٌ يُبْغِضُهَا اَلنَّاسُ وَ أَنَا أُحِبُّهَا أُحِبُّ اَلْمَوْتَ وَ أُحِبُّ اَلْفَقْرَ وَ أُحِبُّ اَلْبَلاَءَ؛ سخنى از أبو ذرّ رحمة اللّٰه عليه بر سر زبانها است كه مىفرمود: سه چيز است كه مردم از آنها نفرت دارند، ولى نزد من محبوب است كه عبارتند از: مرگ، فقر و بلا.» امام امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ هَذَا لَيْسَ عَلَى مَا يَرَوْنَ إِنَّمَا عَنَى اَلْمَوْتُ فِي طَاعَةِ اَللَّهِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ اَلْحَيَاةِ فِي مَعْصِيَةِ اَللَّهِ وَ اَلْفَقْرُ فِي طَاعَةِ اَللَّهِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ اَلْغِنَى فِي مَعْصِيَةِ اَللَّهِ وَ اَلْبَلاَءُ فِي طَاعَةِ اَللَّهِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ اَلصِّحَّةِ فِي مَعْصِيَةِ اَللَّهِ؛ اين برداشت آنها درست نيست، بلكه منظور ابوذر اين بوده است كه مرگ در راه طاعت خدا را خوشتر دارم از زندگى آلوده به معصيت خدا و فقر در راه طاعت خدا را دوستتر دارم تا ثروت با نافرمانى خدا و بلا و سختى ديدن در راه طاعت خدا برايم خوشايندتر است از سلامت و عافيت در معصيت خدا.»
فقر مذموم است، ولی بینیازی نیز مردود نیست. ضعف مذموم است، ولی مقام و موقعیت نیز مردود نیست. ولی مصیبت واقعی این است که انسان ثروت، مقام و قدرت داشته باشد ولی ایمان، ارزشها و انسانیت خود را از دست بدهد. فاجعه بزرگتر وقتی است که انسان غرق شود و این واقعیت را فراموش کند که روزی دهنده خداست. خداست که عزت میدهد و انسان را بالا میبرد.
قارون از این دسته است. خداوند پیش از داستان ثعلبة، داستان قارون را ذکر کرده و سرانجام او را نیز بیان داشته است: «إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ الله لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ * وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ الله الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ الله إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ الله لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ * قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ الله قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ» تا این که می فرماید: «فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ الله وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِينَ... تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ».
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه می نمایم که وقتی امام علی(ع) مالک اشتر را به ولایت مصر گمارد، به او وصیت نمود. فرمود: «وَ إِذَا أَحْدَثَ لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ وَ يَفِيءُ إِلَيْكَ بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ إِيَّاكَ وَ مُسَامَاةَ اللَّهِ فِي عَظَمَتِهِ وَ التَّشَبُّهَ بِهِ فِي جَبَرُوتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ يُذِلُّ كُلَّ جَبَّارٍ وَ يُهِينُ كُلَّ مُخْتَالٍ أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّكَ إِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ كَانَ لِلَّهِ حَرْباً حَتَّى يَنْزِعَ أَوْ يَتُوبَ وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ؛ هرگاه حكومت براى تو خود بزرگبینی و كبر به وجود آورد، به بزرگى سلطنت خداوند كه فوق توست و قدرتى كه بر تو دارد و تو را بر خودت آن قدرت و توانايى نيست نظر كن كه اين نظر كبر و غرورت را مىنشاند و تندى و شدت را از تو بازمیدارد و عقل از دست رفته را به تو بازمیگرداند. از برابر داشتن خود با عظمت حق و از تشبّه خود با جبروت خداوند بر حذر باش كه حضرت او هر گردنكشى را خوار و هر متكبرى را بىارزش و پست مىكند. خدا و مردم را از جانب خود و خواص از خاندانت و كسانى از رعيتت كه به او علاقه دارى انصاف ده كه اگر انصاف ندهى ستم كردهاى و هر كه به بندگان خدا ستم كند خداوند به جاى بندگان ستمديده خصم او است و هر كه خداوند خصم او باشد عذرش را باطل كند و شخص ستمكار محارب با خداست تا وقتى كه از ستم دست بردارد و توبه كند. چيزى در تغيير نعمت خدا و سرعت دادن به عقوبت او قوىتر از ستمكارى نيست، كه خداوند شنواى دعاى ستمديدگان و در كمين ستمكاران است.»
امام علی(ع) با این رهنمودها تصویر حاکم اسلامی را ترسیم مینماید. چون حاکم اسلامی اهل تکبر و طغیان نیست و آن چه را که خداوند بر او واجب کرده است، میدهد و حقوق مردم را پایمال نمینماید و همیشه قدرت و عظمت خداوند را در نظر میگیرد.
ما به چنین حاکمان و مسئولانی شدیداً نیاز داریم. کسانی که نظارت الهی و حضور همیشگی خداوند در زندگی را احساس کنند. نباید خود را آزاد ببینند که هر کاری میتوانند انجام میدهند و به ظلم، طغیان و تکبر دست بزنند. این گونه میتوانیم وضعیت خود را تغییر دهیم و از توان بیشتری برای مقابله با چالشها برخوردار خواهیم گردید.
آیا دولت میتواند کشور را نجات دهد؟
از لبنان آغاز میکنیم. به رغم برخی انتقادات که نمایندگان در صفحات تلویزیونی مطرح کردند و برخی از آنها مستند و با عدد و رقم نیز بیان شد، به نظر میرسد که کابینه توانسته است با رقم بالایی از پارلمان رأی اعتماد به دست آورد. این انتقادات با روشنی تمام میزان گسترش فساد، سوء استفادههای انتخاباتی، سهمیه بندیها و بازی با اموال عمومی را نشان داد. از این رو لازم است که دولت از رویارویی با این مسئله فرار نکند بلکه با تدوین برنامه عملی که از درد و رنج مردم لبنان بکاهد، برای درمان آن آمادگی بگیرد.
به رغم همه آن چیزهایی که دیدهایم و شنیدهایم، نمیخواهیم خیلی زود درباره نحوه عملکرد دولت جدید اظهار نظر کنیم، چون این دولت را نیز تکرار دولتهای گذشته میدانیم. علاوه بر این میدانیم که این دولت تبلور جریانهای سیاسی موجود است و درباره دولتهای پیشین نیز این موضوعاتی مطرح بود. در تمام این اظهار نظرها، برداشت ما این است همه میخواهند لبنان از فروپاشی اقتصادی نجات یابد و از بحرانهای کشنده اجتماعی رهایی یابد. امیدواریم که روش دولت جدید همین باشد و حاصل تحمیل شرایط کنونی لبنان نباشد. خواهش ما این است که این بار این امیدواری به موضع گیری جدی و همبستگی واقعی در داخل و خارج دولت تبدیل گردد.
از این رو در چارچوب مجادلات و بگومگوهایی که لبنانیها آنها را شنیدند و آثار واقعی آن نیز معلوم گردید، ما معتقدیم که همه طرفها باید از این مجادلات بیثمر دست بردارند و زخمهای کهنه را باز نکنند.
اما این به معنای مخالفت با نقد نیست. چون ما همه با نقد سازنده موافق هستیم؛ اما به این شرط که رویکرد اصلاحی داشته باشد و به حساسیتهای داخلی دامن نزند. نباید زمینه برای مفسدان فراهم شود که با این مجادلات از مجازات فرار کنند.
ما معتقدیم که دولت در ماههای آینده با این آزمون روبروست و باید از همه ابزارهای ممکن استفاده نماید. چون مردم میخواهند از این وضعیت بحرانی رهایی یابند. باید چتر حمایتی عربی و اسلامی پیرامون لبنان دوباره برقرار شود. به ویژه این که برخی از دولتهای عربی اعلام داشتهاند که موانع قانونی برای سفر اتباعشان را به لبنان برداشته شده اند و رقابتهای منطقهای موجود نیز برای تحقق دستاوردهای بیشتری برای کشور مفید است.
ما نیز همراه مردم وقتی به حکومت اعتماد خواهیم کرد که ببینیم گفتارشان به رفتار تبدیل شده است. باید احساس کنیم که تفاوت عمدهای در نحوه پیگیری مفسدان رخ داده است، لولههای هدر رفت اموال عمومی بسته شدهاند و وضعیت اجتماعی و اقتصادی بهبود یافته است و دولت میتواند با چالشهای داخلی و خارجی مقابله نماید.
کنفرانس عادی سازی روابط با دشمن
به اجلاس ورشو میرسیم. برخی از دولتهای عربی و مسئولان دشمن صهیونیستی به اجلاسی رفتند که روشن است هدف دولت آمریکا از برگزاری آن این است که به ضرر مردم فلسطین و به سود آن چه معامله قرن نامیده شده است و نیز مقابله با ایران، دروازههای بیشتری برای عادی سازی روابط اعراب با دشمن باز شود.
ما معتقدیم کنفرانسی که عنوان صلح در خاورمیانه بر خود داشت، باعث رفع تنشهای موجود در منطقه نخواهد شد. چون در سایه ظلم و ستم بر مردم فلسطین و ملتهای منطقه صلحی وجود نخواهد داشت. سؤال ما این است که در سایه حضور رژیم صهیونیستی که عامل اصلی دردها و رنجهای مردم منطقه است و به خاطر آن این همه فتنه و جنگ به راه افتاده است، از کدام صلح حرف میزنند؟ متأسفانه میبینیم که با آغاز این کنفرانس و سرعت دادن به عادی سازی روابط با دشمن و ارتباط مستقیم برخی از مسئولان عربی با نخست وزیر دشمن، خدمات رایگانی نیز به دشمن ارائه شد.
شاید تصادفی نباشد که این کنفرانس با عملیات اخیر انتحاری اخیر در زاهدان علیه ایران همزمان گردید. بسیاری بر این عقیده هستند که این کنفرانس نوعی فشار امنیتی است که محاصره سیاسی، اقتصادی و رسانهای دشمن را کامل میگرداند که به دور از قطعنامههای بینالمللی و میثاقهای انسانی جریان دارد.
کنفرانس سوچی
به اجلاس سوچی میرسیم. امیدواریم که این اجلاس در کاستن از تحریمها موفق باشد، راهی را برای حل شدن قضیه سوریه باز کند و در نهایت باعث غالب شدن منطق سیاسی گردد تا این کشور از دایره فتنه و جنگ رهایی یابد و کار بازسازی همه جانبه آن آغاز شود و به بتواند در همه عرصهها، نقش بایسته خود را بازیابد.
یاد شهدای مقاومت
در خاتمه این روزها سالگرد فرماندهان شهید مقاومت اسلامی است. آنانی که جان خود را در راه عزت، آزادی، کرامت و استقلال کشور فدا کردند. درخواست ما این است که نام و یاد آنان در خاطره همه لبنانیها باقی بماند. به بهانه فشارهای طایفهای، مذهبی و سیاسی به هیچ وجه نباید فراموش شوند. نباید فداکاریهایی که آنان به خاطر میهن انجام دادند فراموش گردد.