گفتگوی مجله لبنانی الشراع بامعظم له / قسمت 10

مجله لبنانی الشراع گفتگوی خود با علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله را پی می گیرد. قسمت دهم این گفتگوها به عاشورای حسینی و تأثیرات آن بر تاریخ اسلامی از گذشته تا حال حاضر اختصاص یافته است. علامه مرجع بر این نکته تأکید می دارند که عاشورا نشان دهنده حرکتی است که زمینه اسباب وحدت مسلمانان را فراهم می آورد که اصلاح و حمایت از آزادی انسان و برپایی عدالت برای همه انسانها و رویارویی با ظالمان و مستکبران را مد نظر دارد. متن این گفتگو تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

خاستگاههای نهضت حسینی<o:p></o:p>

           بعضیها بر این عقیده هستند که انقلاب امام حسین(ع) یک حرکت استثنایی در تاریخ شیعه به شمار می آید در حالی که اغلب شیعیان با حاکمیت موجود مدارا داشته اند. شما در این باره چه می فرمایید؟<o:p></o:p>

           وقتی که نهضت امام حسین (ع) را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم می بینیم که در آن هیچ یک از عناصر بسته مذهبی وجود ندارد. شعارهایی که آن حضرت مطرح کرده است گویای این مطلب است که همگی رویکرد و تداوم و حرکت اسلام را در خط اصیل آن نشان می دهد. خط اصیل اسلام می گوید که انسان باید به انسانیت خود احترام بگذارد و دولت نیز بیت المال مسلمین را محترم بدارد. <o:p></o:p>

در بعضی از بیانات امام حسین(ع) می خوانیم که ایشان واقعیت موجود در حاکمیت اسلامی را که در شخص یزد تبلور یافته بود مورد نقد قرار می دهد. ایشان می فرماید: "اینان اموال الهی را در بین خود دست به دست کردند." یعنی اینان اموال عمومی را که اموال امت اسلامی به شمار می آید تباه ساختند و در بین خود دست به دست کردند و برای منافع شخصی خود بکار بردند بدون این که معیارهای دینی تصرف در اموال شرعی را رعایت کنند.<o:p></o:p>

"و بندگان خدا را نوکر خود قرار دادند."  یعنی آنان را به بردگی گرفتند. این وضعیت برای تمام آن کسانی اتفاق می افتاد که در آن زمان با حاکمیت وقت مخالفت می کردند. تاریخ برای ما نقل می نماید که یزید پس از واقعه حرة از والی مدینه خواست که برای او از مردم مدینه به عنوان برده بیعت بگیرد. از این رو امام حسین(ع) در نقد وضعیت موجود روی دو نکته اساسی تأکید می ورزد. یکی احترام به اموال عمومی و دیگری احترام به انسانیت انسان و آزادی او و به بردگی نگرفتن او.<o:p></o:p>

نیز در سخنان آن حضرت می خوانیم که فرمود: "ای مردم! رسول خدا فرمود: هر یک از شما که حاکم ستمگری را ببیند که حرامهای الهی را حلال کرده و عهد الهی را نقض نموده و با سنت رسول خدا مخالفت نموده است و با بندگان خداوند به گنهکاری و تجاوزگری رفتار می نماید، پس با حرف و عمل خود آن را تغییر ندهد خداوند این حق را دارد او را به همان جایی وارد نماید که آن ستمگر را وارد می نماید. آگاه باشید که اینان به اطاعت شیطان ملتزم شدند و اطاعت خداوند را رها کردند و فساد را آشکار کردند و حدود را تعطیل نمودند و از بیت المال استفاده شخصی کردند و حرام خدا را حلال کردند و حلال خدا را حرام نمودند و من برای ایجاد این تغییر از دیگری سزاوارترم."<o:p></o:p>

پس حرکت حسینی حرکتی تغییری بود که می خواست واقعیت فاسدی را که از خط اسلام اصیل فاصله گرفته است تغییر دهد. این همان چیزی است که امام حسین(ع) در سخنان خود آن را مورد تأکید قرار می دهد. ایشان برای مردم تبیین می نماید که اینان از خط اسلام منحرف شده اند و به سنت پیامبر خدا التزام ندارند و عدالت را برای مردم برپا نمی دارند و سعی می نمایند که احکام دینی را تغییر دهند. یعنی حلال را حرام و حرام را حلال می کنند.<o:p></o:p>

نیز در فرمایش امام حسین (ع) می خوانیم که می فرماید: "من برای تن آسایی و ستم و فساد قیام نکردم بلکه برای اصلاح در امت جدم قیام نمودم. می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم ... پس هر کس باید مرا به خاطر پذیرش حق بپذیرد و خداوند به پذیرش حق اولویت دارد و هر کس مرا رد نماید صبر می نمایم تا این که خداوند داوری نماید که خداوند بهترین داوران است." این سخن دلالت بر آن دارد که حرکت امام حسین(ع) حرکتی برای اصلاح امت اسلامی و بازگرداندن آن به راه راستی است که خدا و پیامبر برای آن برنامه ریزی کرده اند. پس امام(ع) صرفاً برای جنگ قیام ننمود. چرا که طبیعی نیست انسان برای جنگ با دولت قیام نماید و فقط هفتاد و حداکثر سی صد نفر را با خود بردارد. ایشان می فرمود: " پس هر کس باید مرا به خاطر پذیرش حق بپذیرد."  یعنی پذیرش آنان باید برای پذیرش حق باشد. همان حقی که امام حسین(ع) عهده دار آن است و به سوی آن فرامی خواند و همان چیزی است که سبب ارتباط با خداوند متعال می گردد. " و هر کس مرا رد نماید صبر می نمایم تا این که خداوند داوری نماید که خداوند بهترین داوران است."<o:p></o:p>

از این رو می بینیم وقتی که به سرزمین کربلا قدم گذاشت، کوشید با کسانی که برای جنگ با ایشان آمده بودند باب گفتگو را باز نماید تا این که آگاهی را در باور آنان به حرکت در آورد. وقتی امام حسین(ع) با فرزدق روبرو گردید از او پرسید: "اوضاع کوفه را چگونه یافتی؟ او پاسخ داد: دلهایشان با تو و شمشیرهایشان علیه توست." این وضعیت از یک سو بر اثر فشارهایی بود که علیه مردم اعمال شده بود و از سوی دیگر معلول وعده های بود که حاکمیت به مردم می داد.<o:p></o:p>

ولی چه وقت امام حسین(ع) تصمیم گرفت که وارد جنگ گردد؟ وقتی تصمیم به جنگ گرفت که جنگ بر ایشان تحمیل گردید. همان زمانی که وقتی از مبانی اسلامی قیام خود برای آنان سخن گفت، به امام پاسخ دادند: به حکومت عموزاده هایت گردن بنه که آنان جز نیکی برای تو نمی خواهند. یعنی آنان از امام حسین(ع) خواستند که حکومت ستمگر و فاسد را به رسمیت بشناسد و به این دولت مشورعیت بدهد. چرا که او امام واجب الاطاعة و فرزند رسول خدا بود. در همین جا بود که به ایشان فرمود: "نه به خدا سوگند! ذلیلانه دست بیعت به شما نمی دهم و چون بردگان تصمیم شما را نمی پذیرم." "آگاه باشید که حرام زاده فرزند حرام زاده مرا بین دو چیز مخیر گذاشته است بین شمشیر و ذلت و از ما تن به ذلت دادن بدور است. خدا و پیامبر و مؤمنان و نیاکان پاک و سینه های مطهر و سرهای پر غرور و جانهای سرفراز ابا دارند که اطاعت از دونان بر کشته شدن انسانهای با کرامت ترجیح داده شود."<o:p></o:p>

امام حسین(ع) و یاران و فرزندان او در چنین فضایی قرار داشتند. کتابهای سیره می نویسند که در راه کربلا ناگهان خواب امام حسین را در ربود و فرزندش علی اکبر نیز همراه ایشان بود. در این هنگام امام کلمه استرجاع را بر زبان جاری ساخت و فرمود: "إنا لله و إنا إلیه راجعون. علی اکبر رو به پدر کرده و فرمود: چرا حمد خدای را گفتی و سپس کلمه استرجاع را بر زبان جاری ساختی؟ حضرت فرمود: لحظه ای خواب مرا در ربود و در همین حال شنیدم که سواری می گوید: این کاروان می رود و مرگ از پی ایشان روان است. پس دانستم که سرنوشت ما مرگ است. علی اکبر به پدر عرض نمود: ای پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: به خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست آری. علی کبر گفت: پس باکی نداریم که در حالت بر حق بودن بمیریم."<o:p></o:p>

پس در می یابیم که حرکت امام حسین به تمامیت اسلام رویکرد داشت و او شخصیتی بود که همه مسلمانان او را دوست داشتند و محترم می داشتند. به این دلیل ما عاشورا را حرکتی می دانیم که نشان دهنده وحدت اسلامی است که برای اصلاح در امت اسلامی و حمایت از آزادی انسان و حفظ بیت المال مسلمین صورت گرفت. از این رو اشتباه است که آن را حرکتی شیعی بدانیم یا بگوییم که حرکتی مذهبگرایانه بوده است که بین مسلمانان جدایی انداخته است.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

حرکت تغییری امام حسین(ع)<o:p></o:p>

           گویا شما نفی می نمایید که امام حسین(ع) برای خود یک طرح سیاسی برای تغییر داشت یا این که دست به قیام مسلحانه زد. در حالی که این که می فرمایید با ادبیات رایج شیعی برای حادثه کربلا تعارض دارد؟<o:p></o:p>

           امام حسین(ع) مسأله تغییر را بر اساس مذهبی به عنوان مسأله ای شیعی در برابر سنی مطرح نکرد. زیرا یزید با رفتارهایی که تاریخ در باره او نقل می نماید به هیچ وجه نماینده طیف سنی نبوده است. چرا که او در سال اول حکومت خود امام حسین (ع) را به شهادت رساند و در سال دوم حکومت او واقعه حرة اتفاق افتاد که در آن مدینه را برای سپاهیان خود مباح کرد و سپس کعبه را با منجنیق هدف قرار داد. همین طور امام حسین (ع) در حرکت خود بر اساس خط اصیل اسلام در امر حرکت نمود. زیرا بنا بر اعتقادات اسلامی او امام واجب الاطاعه ای است که نشان دهنده مشروعیت اسلامی است.<o:p></o:p>

این مسأله در حدیث پیامبر اسلام آمده است که شیعه و سنی آن را روایت کرده اند: "حسن و حسین آقایان جوانان اهل بهشت هستند." "حسین از من است و من از حسینم. خداوند کسی را که حسین را دوست بدارد دوست می دارد." در این باره احادیث دیگری هم وجود دارد. از این رو وقتی امام حسین(ع) می فرماید: " و من برای ایجاد این تغییر از دیگری سزاوارترم." گویا می خواهد تأکید بدارد که او می خواهد که حاکمیت ستمگر را به حاکمیت عادل تغییر دهد. در این جا اصلاً مسأله تشیع مطرح نیست. ما می دانیم که مسلمانان شیعه مانند بقیه مسلمانان هستند و تشیع چیزی متفاوت با اسلام نیست ولی مسأله این است که در جامعه اسلامی تحولاتی روی داد که بعضی از خلفای اموی و عباسی ائمه (ع) و پیروان آنان را تحت فشار قرار دادند. در این جا بود که اگر این بیان درست باشد، بعضی از حرکات انقلابی روی داد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           به شکل مشخص، آیا امام حسین(ع) برنامه سیاسی مشخص برای به دست گیری قدرت نداشت؟<o:p></o:p>

           برنامه سیاسی امام حسین (ع) همان برنامه سیاسی اسلام برای جامعه اسلامی است که هدف آن اجرای احکام الهی و برپایی عدالت در بین مردم است. این را در کلام امام علی(ع) هم می توان یافت وقتی که متصدی امر خلافت گردید. او با این حرف خود می خواهد به مردم بگوید که آنان در انتقاد خلیفه و حاکم آزادند. <o:p></o:p>

می فرماید: " پس با من چنانکه با پادشاهان سرکش سخن می‏گویند، حرف نزنید، و چنانکه از آدمهای خشمگین – صاحبان زور و قدرت- کناره می‏گیرند دوری نجویید، و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید، و گمان مبرید اگر حقی به من پیشنهاد دهید بر من گران آید، یا در پی بزرگ نشان دادن خویشم. زیرا کسی که شنیدن حق، یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن دشوارتر خواهد بود. پس، از گفتن حق، یا مشورت در عدالت خودداری نکنید." پس اسلام تأکید می دارد که اگر حاکمیت دچار انحراف گردید و از حدود شرعی خداو پیامبرش تعدی نمود مردم آزادند که او را مورد انتقاد قرار دهند. به همین دلیل امام حسین (ع) حرکت نمود تا این که عدالت را به پا دارد. همان عدالتی که اصل سیاسی اسلام به شمار می آید. این از یک سو.<o:p></o:p>

از سوی دیگر امام حسین(ع) خودش نشان دهنده  مشروعیت است البته نه آن مشروعیت حاکمیتی که حالت فردی داشته باشد بلکه حاکمیتی که برای تحقق عدالت در بین مردم است. یعنی ایشان حاکمیت عدالت محور و مصلح را می خواهند. این همان چیزی است که امام علی(ع) مورد تأکید قرار داده و می فرماید: "من بر شما حقی دارم و شما نیز بر من حقی دارید." حاکمیت در اسلام نشان دهنده حق دو جانبه بین حاکمیت و مردم است و حاکمیت باید بر اساس عدالت حرکت نماید. در سیره امام علی(ع) آمده است که روزی آن حضرت نعل خود را وصله می زد. ابن عباس او را دید. امام به او فرمود: " این نعل چقدر می ارزد؟ به خدا سوگند این برای من دوست داشتنی تر از حکومت بر شماست مگر این که حقی را بپادارم یا باطلی را دفع نمایم."<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           فرمودید که عاشورا نشان دهنده وحدت مسلمانان است. در حالی که چیزهایی که در مجالس حسینی خوانده می شود، هم به وحدت اسلامی و هم به خود امام حسین(ع) آسیب می زند؟<o:p></o:p>

           بسیاری از کسانی که سیره حسینی را می خوانند از اصول حقیقی و گامهای واقعی عاشورا اطلاع ندارند. تمام دغدغه آنان این است که عاطفه مردم را تحریک کنند. همین طور بسیاری از کتابهایی که در زمینه عاشورای حسینی نگاشته شده اند، بعضی تحریفات وارد آن شده اند که عاطفه مردم را تحریک کرده ولی به سیره حسینی آسیب می زنند. برای مثال اگر حرکت امام حسین(ع) را مورد بررسی قرار دهیم می بینیم که ایشان قدرت را در عالی ترین شکل آن به نمایش می گذارند. بعضی از کسانی که برای جنگ با آن حضرت آمده بودند در باره امام حسین(ع) گفته اند: "به خدا سوگند مصیبت دیده ای را که اهل بیت و یارانش کشته شده باشند خونسردتر از حسین ندیدم وقتی لشکریان به او یورش می آوردند، به ایشان آن چنان حمله می کرد که چون گله ای که گرگ بدان حمله برد از برابرش فرار می کردند."<o:p></o:p>

ولی بعضی از کسانی که سیره حسینی را می خوانند او را به صورت انسان وامانده و گریانی به تصویر می کشند که از آن گروه جرعه ای آب می طلبد و چیزهای دیگری که نمی تواند واقعیت داشته باشد.<o:p></o:p>

مشکل بعضی از کسانی که بر منبر حسینی بالا می روند این است که بی سوادانی هستند که فقط صدای زیبا دارند ولی از آگاهی لازم در این زمینه بهره ای ندارند. زیرا منبر حسینی برای دعوت اسلامی و وحدت و اصلاح در بین مردم و امر به معروف و نهی از منکر و آزادی انسان از دست چیزهایی که او را به بردگی می گیرند می باشد. ولی بعضیها آن را فقط برای اشک درآوردن می خواهند و نه تحریک خردورزی.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           شاید مشکل فقط کسانی نباشد که از منبر حسینی بالا می روند بلکه کتابهایی هم باشد که در این زمینه وجود دارند؟<o:p></o:p>

           بعضی کتابهایی وجود دارند که تحریف گران نوشته اند ولی کتابهای معقول و مورد قبولی هم وجود دارند. شاید تاریخ طبری در این دسته قرار گیرد. <o:p></o:p>

بعضی از کتابهای علمای شیعه نیز هستند. در دوره اخیر برای ریشه دارسازی عاشورای حسینی کتابهای خوبی نوشته شده اند مانند مانند "حماسه حسینی" شهید مطهری و "قیام امام حسین" شیخ محمد مهدی شمس الدین. من نیز دو کتاب را منتشر کرده ام به نامهای "پیام عاشورا"و "حدیث عاشورا". کتابهای دیگری نیز هستند که مبانی و اصول عزاداری حسینی را ریشه دار می سازند و آن را در روند طبیعی اش قرار می دهند. به مانند تصحیح روند اسلامی که ممکن است در بعضی شرایط با عملکرد حکومتهای فاسد دچار انحراف گردند.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

عاشورا بین عقل و عاطفه<o:p></o:p>

           اگر این تعبیر درست باشد باید گفت که مشکل، سنتها و میراثها هم هستند که ممکن این در برابر عقلانی کردن عزاداری حسینی مانع تراشی کنند؟<o:p></o:p>

           شاید مشکل جامعه ما که دچار عقب ماندگی فکری است این است که حرکتش عاطفی است. خصوصاً که بعضیها قضیه ریشه دارسازی پیوند با اهل بیت را به سنتها و عادات و دروغهای جعلی تحریک کننده عاطفه ربط می دهند. وقتی که عاطفه در جامعه ای تثبیت می شود که از ستمها و فشارهای تاریخی هم رنج برده اند، عقلانی کردن آن یا ایجاد توازن بین عاطفه و عقل خیلی دشوار است. حرف من این است که باید به عاطفه جرعه ای از عقل بنوشانیم تا متوازن گردد و به عقل هم باید جرعه ای از عاطفه بنوشانیم تا این که قدری رقیق گردد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           در باره فرهنگ گریه چه می فرمایید که آن چنان ریشه دار گریده است که حتی عرصه های فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی را تحت تأثیر خود قرار داده است؟<o:p></o:p>

           بسیار طبیعی است که حالت عاطفی حزن و گریه روی انسان تأثیر بگذارد ولی در عین حال ما بر این اعتقاد نیستیم که این حالت بر تمامی عناصر شخصیتی انسان شیعه سیطره دارد. اما شاید تشویق به گریه و حتی حالت گریه در آوردن نشان دهنده رویکرد به فاجعه کربلا به عنوان نماد حزن و اندوهی باشد که گریه روشن ترین حالت برای نشان دادن آن است. <o:p></o:p>

من در کنفرانسی که در دهه هشتاد در جده برگزار گردید سخنرانی را تحت عنوان "شخصیت گریان" ارائه دادم و در آن گفتم که قطع نظر از واقعه کربلا، تاریخ سراسر فشار و ستمی که مسلمانان شیعه با آن روبرو بوده اند، سبب گردیده است که این حالت برای آنان به وجود آید. گویا که حزن و اندوه از اعماق تاریخ تا زمان حال تداوم داشته، بر انسان تأثیر گذاشته است. این انسان احساسش این است که وقتی آن تاریخ را  از گذشته به حال حاضر فرامی خواند، برای این است که شرایط سرشار از ظلم و ستمی را که برای مردم تجسم ببخشد. ولی در عین حال باید بین حالت گریه و حالت احساس شادی به خاطر قهرمانیهای شخصیتهای کربلایی توازن ایجاد نماییم.<o:p></o:p>

از سوی دیگر  من بر این عقیده نیستم که حالت گریه موجود در موسم عاشورا آن قدر دارای تأثیر است که به پدیده ای عمومی برای همه قضایای گوناگون سیاسی و اجتماعی و ... تبدیل شود. شاید بعضیها از مزایای دامن زدن به مصیبت و واکنش گریه آلود با آن سخن بگویند. چرا که این امر باعث می شود که انسان به همه فجایعی که انسانها در تمام دنیا با آن روبرو هستند رویکرد پیدا نماید. به همین دلیل ملاحظه می نماییم که هر کدام از ما در قبال فجایعی که در فلسطین و عراق و افغانستان و جاهای دیگر روی می دهد و ستمگران و مستکبران در آنها دست به تحرکات می زنند متأثر می شویم.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

تحریم بعضی از شیوه های عزاداری<o:p></o:p>

           علی رغم این که بعضی از شیوه های عزاداری مانند قمه زنی و زنجیر زنی حرام اعلام شده اند، اما این اعمال هنوز هم  وجود دارند؟<o:p></o:p>

           ما از دیر باز به حرمت قمه زنی و زنجیر زنی فتوا داده ایم. حتی ما فتوا داده ایم هر عادت و سنتی که به انسان ضرر برساند، مانند سینه زنی که سینه را به درد آورد یا برای سلامت بدن ضرر داشته باشد حرام است. <o:p></o:p>

همین طور ما به دنبال روشهای تازه ای هستیم که در این زمینه می توان از آنها استفاده کرد. اما ما آن اعمال را شرعاً حرام می دانیم. زیرا ضرر زدن به جان شرعاً حرام است. همین طور بسیاری از علمای ما چون شیخ انصاری نیز بر این نظر هستند. علاوه بر این این گونه سنتها یکی از نشانه های عقب ماندگی و جنایت بزرگی است. چرا که بعضی از مردم نذر می کنند که سر کودکان خود را خونین کنند. در این حالت کودک آن چنان می گرید که قلب انسان آتش می گیرد.<o:p></o:p>

ما بر این عقیده هستیم که همدردی با امام حسین(ع) این نیست که انسان خود را عذاب بدهد بلکه باید مفاهیم اصلاح گرانه و انقلابی امام حسین (ع) را در رویارویی با کسانی که به مردم ستم می کنند و در زمین فساد می نمایند مطرح کنیم. روش عاشورا این است. ما هم باید این گونه عمل نماییم. همین طور دعوت می کنیم که عاشورا اسلامی باشد و نه شیعی و نه سنی. باید مراسمی باشد که در آن همه مسلمانان گرد هم بیایند. این امر را می توان در اقدام شیخ حسن خالد دید که اولین مجلس عزاداری عاشورا را زیر نظر دارالفتوا برگزار نمود که در آن شیعه و سنی حضور داشتند ولی شرایط زمانه این طرح را از بین برد. ما می خواهیم که عاشورا خاستگاهی برای وحدت اسلامی و آزادی انسان و دولت و همه جامعه از دست استکبار جهانی باشد.<o:p></o:p>

گفتگو از زین حمود و احمد الموسوی<o:p></o:p>

8 محرم 1430 هـ برابر با 5/1/2009م<o:p></o:p>