تجاوز وحشیانه به غزه<o:p></o:p>
• آیا تجاوز وحشیانه اسرائیل به غزه شما را تعجب زده ساخت؟<o:p></o:p>
• تجاوز وحشیانه اسرائیل به غزه با استفاده از تمامی ادوات نظامی و حتی هواپیماهای جنگی پیشرفته که جز در جنگهای بزرگ بکار نمی رود را می توان از یک سو در پرتو انتخابات آینده اسرائیل و از سوی دیگر عقده داشتن ارتش اسرائیل و تصمیم سازان اسرائیل از تجارب جنگ تابستان 2006 علیه لبنان مورد ارزیابی قرار داد. <o:p></o:p>
من بر این عقیده هستم که اسرائیل به دنبال فرصتی می گردد تا این که اعتبار از دست رفته ارتش خود را به عنوان ارتش شکست ناپذیر و قوی ترین قدرت منطقه بازسازی نماید. اسرائیل احساس کرده است که دوره آتش بس با حماس و سایر گروههای مقاومت فلسطینی به پایان خود رسیده است. زیرا که این رژیم در فلسطین با نسخه دومی از حزب الله با همان توان نظامی و سیاسی روبرو شده است.<o:p></o:p>
از سوی دیگر ملاحظه می کنیم که با توجه به بحث و جدالهایی که در کنفرانس وزرای امورخارجه عربی پیرامون نشست سران عرب روی داد، جنبش حماس و جنبش جهاد اسلامی و باقی گروههای مقاومت فلسطینی، مذاکرات جاری بین اعراب و اسرائیل از یک سو و اسرائیل و تشکیلات فلسطینی از سوی دیگر را متزلزل کرده است. زیرا این مذاکرات تؤطئه ای اسرائیلی است که در رابطه با قدس و حق بازگشت آوارگان فلسطینی یا مسأله شهرکها و دیوار حائل بسیاری عقب نشینیها را بر دنیای عرب تحمیل کرده است. آن هم به این بهانه اسرائیل به دلیل موضع منفی مردم و سیاسیون خود نمی تواند از این قضایا عقب نشینی نماید.<o:p></o:p>
من بر این عقیده هستم که دست پخت اسرائیل در حمله به نوار غزه برای به زانو در آوردن حماس و سایر گروههای مقاومت فلسطینی با هیزم بسیاری از محورهای بین المللی و عربی پخته شده است. از این رو می بینیم که لهجه سیاسی فعال در پشت پرده های بین المللی و عربی و خصوصاً دولت در حال رفتن آمریکا که می خواهد دوره خود را با پیروزی در جنگ علیه تروریسم به پایان ببرد، همگی به گونه ای است که می خواهند گروههای فلسطینی مقاوم را سازمانهای تروریستی به حساب آورند. از این رو بعید است که دستاوردی داشته باشد. چرا به نظر می رسد که مسأله انتخابات که در آن باراک و لیونی و نتانیاهو در آن رقابت می کنند شدت بگیرد. خصوصاً که آمریکا از کادیما در برابر نتانیاهو حمایت به عمل می آورد. زیرا او به شکل مطلق تابع دولت آمریکا نیست. از این رو مسأله انتخاباتی اسرائیل به علاوه دلایلی که بیان داشتیم برای این است که دست رسی به نتیجه را به جلو بیندازند.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
• بعضیها بر این عقیده هستند که آن چه در غزه جریان دارد به نحوی شبیه تجاوز به لبنان از 1982 تا 2006 است؟<o:p></o:p>
• روند اسرائیل از 1948 تا کنون به گونه ای است که نشان می دهد از تأیید غرب بهره مند است. در ابتدا این انگلیس بود که زمینه را برای یهودیان فراهم کرد تا این که آنان بر فلسطین سیطره یابند. پس از آن این فرانسه بود که این نقش را به ارث برد و شرایط را برای اسرائیل فراهم آورد تا این که به سلاح اتمی دست یابد. تا این که مسأله به پذیرش اسرائیل توسط آمریکا انجامید. خصوصاً پس از موضعگیری شارل دوگل در جنگ 1967 پس از آن که فهمید اسرائیل آغازگر این جنگ بوده است و نه اعراب. از آن زمان به بعد اسرائیل سعی دارد از توان نظامی و سیاسی و اقتصادی سود جسته و بر تمام شریانهای آمریما دست یابد. <o:p></o:p>
همین مسأله باعث گردید که لابی صهیونیستی که سپس نومحافظه کاران نیز بدان پیوستند، به نیرویی قوی و کارآمد در فرایند تصمیم سازی آمریکا تبدیل گردد. این امر به نوعی ائتلاف راهبردی بین آمریکا و اسرائیل تبدیل گردید که نمونه دیگری برای آن در دنیا نمی توان یافت و آمریکا به گونه ای اسرائیل را در بر گرفته است که به عنصری برای آمریکا تبدیل گشته است.<o:p></o:p>
از این رو من بر این عقیده هستم که تمام جنگهایی که اسرائیل از زمان تأسیس بدان دست زده است همگی برای از بین بردن فلسطین و رساندن فلسطینیان به پرتگاه فروپاشی و یأس از بازپس گیری مهینشان و تابع ساختن دنیای عرب و جهان اسلام از منافع آمریکایی تحت عناوین گوناگون بوده است. آخرین این جنگها جنگ علیه تروریسم است که آمریکایی آن را به افرادی که در حوادث 11 سپتامبر دست داشتند محدود کرده است که افرادی از دنیای اسلام و جهان عرب هستند.<o:p></o:p>
این تؤطئه بر پایه گسترش ناامنی شکل گرفته است که بوش از آن به نابسامانی سازنده یاد کرده است. آمریکا از همان ابتدا به اسرائیل به عنوان ابزاری نگاه کرده است که با جنگ افروزیهای متعدد علیه اعراب برای این که هر گونه تلاش اعراب برای بیداری و مقابله را در هم بشکند، می تواند زمینه سیطره آمریکا بر کل منطقه را فراهم نماید. از جمله این جنگها نبرد 1967 است که هدفش ساقط کردن عبدالناصر و تمام نیروهایی بود که توان قدرتمند شدن را داشتند و اسرائیل با کمک آمریکا و دولتهای غربی توانست عقب نشینیهایی را بر اعراب تحمیل نماید. ابتدا نه صلح و نه مذاکره و نه به رسمیت شناختن آنان را از بین برد و سپس به عقب نشینیهای پی در پی منتهی گردید تا این که در نهایت قضیه فلسطین در جزئیاتی مانند برچیده شدن شهرکها و دیوار حائل و نظایر آن نیست و نابود گردید.<o:p></o:p>
از این رو من عقیده دارم که سیاست اسرائیل که آمریکا نیز آن را تثبیت کرده است این است که قوی ترین دولت منطقه باشد. این سیاست ایجاب می نماید که اسرائیل هم چنان در موقعیت برتری قرار داشته باشد که به هیچ وجه شکست نخورد. اما شکست اسرائیل در خلال جنگ تابستان 2006 علیه لبنان یک مشکل سیاسی و نظامی به وجود آورد و شکافی را در دیوار ارتش اسرائیل به وجود آورد که نشان داد ارتش اسرائیل توان مقاومت ندارد. از این رو جنگ دیوانه وار علیه غزه جنگی حقیقتاً نابودگرانه است که با هدف آمریکا مبنی بر نابود کردن دنیای اسلام و جهان عرب هم خوانی دارد. خواست آمریکا این است که دنیای اسلام و جهان عرب هم چنان به عنوان گاو شیرده باقی بماند که هر وقت خواست شرایطش را بر آن تحمیل نماید.<o:p></o:p>
ما این را در بحران اقتصادی که جهان غرب بدان دچار شد می بینیم. دیدیم که نخست وزیر انگلیس از اعراب خواست که برای حل این بحران کاری را صورت دهند. سیاست غربی نمی خواهد که دنیای اسلام و جهان عرب قوی و قدرتمند باشند تا هم چنان در زیر الطاف و عنایات غربی باقی بمانند. تا زمانی که سیاست کلی آمریکا حمایت مطلق از اسرائیل باشد، ما در منطقه شاهد جنگهای پی در پی خواهیم بود. خصوصاً اگر قضیه فلسطین هم چنان در دائره تزلزل باقی بماند و فلسطینیان نتوانند دولت دارای قابلیت حیاتی را شکل دهند. از این رو من هیچ تفاوتی بین جنگهای گوناگون اسرائیل نمی بینم. زیرا هدف اساسی همان تصفیه قضیه فلسطین است. این که نگذارند دولت فلسطینی قدرتمندی به وجود آید. بهترین حالت برای اسرائیل این است که شبه دولتی به وجود آید که از نظر اقتصادی و سیاسی و امنیتی کاملاً به اسرائیل وابسته باشد.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
آینده قضیه فلسطین<o:p></o:p>
• آیا این امکان وجود دارد که نتایج حاصل از تجاوز اسرائیل به غزه هم چنان باقی بماند و پس از پایان جنگ باز هم بر قضیه فلسطین سایه بیفکند؟<o:p></o:p>
• ما باید مراقب روند این جنگ باشیم. زیرا اگر اسرائیل بتواند با پوشش آمریکایی و غربی و بعضی کشورهای عربی، اهداف از پیش تعیین شده آن را تحقق ببخشد، طبیعی است که قضیه فلسطین وارد سردرگمیهایی خواهد شد که در آن اندیشه دولت فلسطینی از بین خواهد رفت و تحت شکل خاصی به چیزی وابسته به اسرائیل تبدیل خواهد شد. اما اگر گروههای مقاومت فلسطینی و در پیشاپیش آنها حماس بتواند به مانند مقاومت لبنان از خود مقاومت نشان دهد، تنگنای اسرائیل شدیدتر و قوی تر خواهد گردید و اوراق منطقه در سطح عربی و اسلامی و یا بین المللی به هم خواهد ریخت.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
نابودی جنبشهای بازدارنده در دنیای عرب<o:p></o:p>
• ولی تحولات مهم در رابطه با قضیه فلسطین می تواند خط پایانی برای این قضیه ترسیم نماید. چرا که در ابتدا این قضیه عربی بود و سپس فلسطینی گردید و سپس به قضیه ای مرتبط با فلان تشکیلات فلسطینی تبدیل شد؟<o:p></o:p>
• از همان ابتدا غرب کوشید از سنگینی بار عقده نازیسم بکاهند. یهودیان قضیه هولوکاست را بی اندازه بزرگ کردند در حالی که این قدر که رسانه ها آن را بزرگ کردند نبوده است. چون هیتلر نازی ملتهای غیر یهودی دیگری را هم زیر فشار گرفت. ولی غرب خواستش این بود که با ایجاد میهنی برای یهودیان از سنگینی بار این عقده بکاهد. بالفور به یهودیان وعده داده بود که در فلسطین تحت حمایت انگلیس میهنی را به یهودیان بدهد. همین طور تؤطئه ای غربی هم وجود داشت که بین اعراب جدایی بیندازد و نگذارد که دولتهای عربی با یکدیگر ارتباط و پیوند داشته باشند. زیرا تداوم ارتباط می توانست برای منافع آینده غربی بازتابهای منفی داشته باشد. خصوصاً پس از انقلاب مصر تحت جمال عبدالناصر که خطری برای منافع غربیها در منطقه عربی در پی داشت. این تؤطئه کارگر افتاد و باعث گردید که اسرائیل با آزادی کامل بر منطقه سیطره یابد.<o:p></o:p>
ما این مسأله را در دادن سلاح اتمی و سلاحهای پیشرفته به اسرائیل هم ملاحظه می نماییم. سلاحهایی در اختیار اسرائیل قرار گرفت که هنوز در اختیار سازندگان آن هم قرار نگرفته بودند. همه اینها برای این بود که دنیای عرب هم چنان در ضعف و عقب نشینی در برابر اسرائیل باقی بماند تا این که مجبور به صلح با اسرائیل شوند. این همان چیزی است که بعضی از دولتهای عربی آن را انجام داده اند. برای مثال مصر از درگیری با اسرائیل خارج گردید که این به مثابه پایان دادن به قضیه درگیری اعراب و اسرائیل است. زیرا با خروج مصر دیگر مجالی برای درگیری با اسرائیل وجود ندارد. پس از آن اردن و سپس موریتانی به این روند پیوستند. سپس روند عادی سازی روابط با اسرائیل از نظر اقتصادی آغاز شده است که از طریق نشستها و کنفرانسهای گوناگون در جریان است.<o:p></o:p>
معرکه ای که الآن در جریان است برای این است که آن چه از مقاومت در دنیای عرب در عراق و لبنان و فلسطین باقی مانده است نیز از بین برود تا این که در برابر راه حل عقب نشینی در مذاکرات اسرائیلی فلسطینی که تحت پوشش دنیای غرب و پیش از همه آمریکا جریان دارد، صدایی برای بازدارندگی و یا مقاومت باقی نماند. پس مسأله سازمان و جنبش نیست در بین بلکه مسأله وجود خط یا روشی برای مقاومت و بازدارندگی است. زیرا آن چیزی که برای اسرائیل سنگین است و تأثیر منفی برای یهودیان دارد همانا عدم ثبات اسرائیل است. چرا که وجود مقاومت که گاه و بیگاه تحرکاتی داشته باشد، چه در لبنان که ممکن است بعضی از شرایط آن را تجدید نماید و به برخی مشکلات بین المللی و منطقه ای دامن بزند یا مقاومت داخل فلسطین آنهم پس از آن که تشکیلات فلسطینی به بهانه فائده نداشتن مقاومت مسلحانه علیه مقاومت می ایستد.<o:p></o:p>
معرکه ای که الآن در جریان است برای این است که آن چه از مقاومت در دنیای عرب در عراق و لبنان و فلسطین باقی مانده است نیز از بین برود و از این رو نمی توانیم آن را مسأله یک سازمان یا یک جنبش به حساب آوریم. بلکه این قضیه یک خط کلی است که از نسلی به نسلی دیگر انتقال می یابد تا این که اسرائیل احساس ثبات نکند تا شاید این که فرصت دیگری بدست آید و فلسطین دوباره به آغوش مردم آن بازگردد. ما بر این نظر هستیم. حتی بعضی از یهودیان نیز در کتابهای خودشان گفته اند که دولت اسرائیل سقوط خواهد کرد. این مسأله را بن گوریون نیز گفته است. وی گفته است که اسرائیل پس از اولین شکست خود سقوط خواهد کرد. پس علی رغم قدرتی که اسرائیل از نظر ارتش و سلاح و ائتلافها دارد، اما ثباتی را که دیگر دولتهای دنیا دارند ندارد. از این رو تداوم مقاومت خصوصاً با پیروزی در این نبرد، چه به شکل ایستادگی در برابر دشمن باشد و چه به صورت شکست دشمن، تأثیر مهمی در داخل رژیم صهیونیستی بر جای خواهد گذاشت. زیرا این رژیم اکنون فاقد رهبران سیاسی است که با واقعیت گرایی بیش از سیاسیون فعلی، امور را مورد بررسی قرار دهند.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
• آیا انتظار می رود که دائره تجاوزگریها به لبنان هم برسد؟<o:p></o:p>
• من شرایط سیاسی منطقه و لبنان را به گونه ای نمی بینم که اجازه گسترش جنگ به لبنان را بدهد. مگر این که سیاست آمریکایی اسرائیلی بر این عقیده باشد که در جنگ علیه غزه به پیروزی می رسند و پس از آن تصمیم گیرند که این پیروزی را با حمله به مقاومت لبنان کامل کنند. به اعتقاد من چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد. زیرا ارتش اسرائیل تا کنون نتوانسته است در غزه پیشرفت میدانی داشته باشد. پیروزی آنان فقط کشتن کودکان و شهروندان بیگناه بوده است که این نه تنها نشانه قدرت نیست بلکه نشانه ضعف به شمار می آید. من بر این عقیده هستم که مقاومت در فلسطین خصوصاً با توجه به هماهنگیهایی که بین گروههای دیگر به وجود آمده است شکست نخواهد خورد بلکه پیروز هم خواهد شد.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
دسته بندی اعراب<o:p></o:p>
• بدون در نظر داشت نتایج حاصل از این جنگ، می بینیم که تبلیغات منفی در دنیای عرب شروع شده است. گویا این که اختلاف و دسته بندیهای اعراب یکی از اهداف این جنگ اسرائیلی بوده است؟<o:p></o:p>
• این وضعیت دنیای عرب نتیجه جنگ علیه غزه نیست. زیرا دنیای عرب به خاطر بعضی مشکلات موجود پیش از این تقسیم شده و متفرق بود. خصوصاً که وزیر امورخارجه وقت آمریکا دنیای عرب را به دو دسته معتدل و تندرو با پیوست اسلامی که ایران از آن نمایندگی می کند تقسیم کرد. پس قضیه دنیای عرب این است که متحد نیستند و ملاحظه می کنیم که تمام نشستهای جامعه عرب نتوانسته است که به اهداف خود جامه عمل بپوشاند و اعراب را یک جا گرد آورد و یا این که موفق شود که موضعگیری اعراب یا طیفهای گوناگون فلسطینی را متحد نماید. ما می شنویم که بسیاری از حاکمان عربی می گویند که فلسطینیها باید با یکدیگر متحد شوند ولی من به همینها عرض می کنم چرا نمی گویید که خود اعراب باید متحد شوند؟ زیرا وجود دسته بندی در بین اعراب باعث و بانی دسته بندی در بین فلسطینیان است. اگر دولتهای عربی بتوانند که از نظر سیاسی متحد شوند و ملتهای خود را از خطر اسرائیل و هیمنه آمریکا نجات دهند، اصلاً جایی برای وجود دسته بندی فلسطینی نخواهد بود. زیرا دسته بندیهای داخل فلسطین ادامه دسته بندی موجود در بین اعراب است. پس اگر اعراب از داخل کشورهای خود فلسطینیان را به اتحاد فرا می خوانند، اولویت این است که این شعار را برای وحدت بین دولتهای خود مطرح کنند. زیرا آنان تا امروز روی تشکیل نشست عربی توافق نکرده اند. حتی اگر روی اصل نشست به توافق رسیده باشند، روی مکان آن توافق ندارند. و در نهایت این که روی تصمیمهای اتخاذی توافق ندارند. آنان حتی نمی توانند یک گام عملی برای فشار آوردن بر اسرائیل بردارند.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
نقش ترکیه<o:p></o:p>
• در سایه ناتوانی عربی می بینیم که ترکیه به نماینده حماس در مذاکرات سازمان ملل تبدیل شده است. آیا این مسأله به معنای ضعف عربی است؟<o:p></o:p>
• ما می بینیم مردم ترکیه با تظاهرات میلیونی خود در اعلام همبستگی با غزه نشان می دهند، مردمی دارای روح اسلامگرایی عمیق هستند. حتی اگر در رابطه با مسأله رابطه با اسرائیل از مردم مسلمان این کشور نظرخواهی صورت گیرد، نظر آنان پایان دادن به این رابطه خواهد بود. با این که سیاست ترکیه از دهه پنجاه رابطه تاریخی با اسرائیل داشته است اما ما حضور ترکیه را در قضیه فلسطین بسیار قوی تر از دنیای عرب می بینیم. ما این را می توانیم در اظهارات نخست وزیر و وزیر امورخارجه ترکیه مشاهده کنیم. همین طور ملاحظه می کنیم که دنیای عرب خصوصاً مصر نیز متوجه ترکیه شده اند تا این کشور برای حل این مشکل کمک نماید. زیرا خود آنان که به دلیل داشتن ضعف درونی در حل هر مشکلی حتی اگر این مشکل جنبه عربی داشته باشد، ناتوان هستند چگونه می توانند مشکل با اسرائیل را حل کنند؟<o:p></o:p>
از این رو نقشی که امروز در دنیای عرب پویایی دارد نقشی عربی نیست و هیأت بزرگ عربی که راهی شورای امنیت شد هم نتوانست کاری را از پیش ببرد. زیرا شورای امنیتی زیر نظر آمریکا قرار دارد و چنین اعلام کرد که قطعنامه صادره از نشست وزرای امورخارجه کشورهای عربی اعتدال لازم را ندارد. از این رو دشوار به نظر می رسد که اعراب قطعنامه عادلانه ای را از شورای امنیت بدست آورند. زیر این شورا قطعنامه ای را که به نفع اسرائیل نباشد نمی پذیرد.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
نقش نیروهای بین المللی<o:p></o:p>
• منظور از استقرار نیروهای بین المللی چیست؟<o:p></o:p>
• من بر این عقیده نیستم که این طرح واقعیت داشته باشد. زیرا مسأله استقرار نیروهای بین المللی نمی تواند با وجود این همه دسته بندی که از نظر مردمی و سیاسی در بین فلسطینیان وجود دارد مشکلی را حل نماید. خصوصاً وقتی که اشغالگری اسرائیلی وجود دارد. زیرا اسرائیل و آمریکا به هیچ وجه این آمادگی را ندارند که به اشغال پایان دهند و بدون این امر هم مذاکرات طولانی مدت ممکن است وارد وادیهای بی سرانجامی شود که دستاوردی برای مردم فلسطین در پی ندارد. از این رو معتقدم که نیروهای بین المللی اضافی نمی تواند مشکلی را حل نماید. بلکه این نیروها ممکن است با مشکلاتی در فلسطین و یا بازیگری اسرائیل برای متزلزل کردن این نیروها نیز مواجه شوند. <o:p></o:p>
ملاحظه می کنیم که نیروهای بین المللی حاضر در لبنان برای حمایت از لبنان نیامدند بلکه برای این آمدند تا از اسرائیلیها حمایت کنند. لذا می بینیم که اسرائیل هر از گاهی حریم هوایی لبنان را نقض می نماید و کشاورزان لبنانی را می رباید و نیروهای بین المللی هم کاری برای جلوگیری از این کار انجام نمی دهند. همین اینها بر این نکته تأکید می دارد که این نیروها برای حمایت از اسرائیل در برابر مقاومت و نه حمایت از لبنانیها در برابر اسرائیل آمده اند. از این رو عقیده ندارم که نیروهای بین المللی کاری را در غزه از پیش ببرند خصوصاً که گروههای مقاومت فلسطینی و پیش از همه حماس آن را نفی کرده اند.<o:p></o:p>
گفتگو از زین حمود و احمد الموسوی<o:p></o:p>
15 محرم 1430 هـ برابر با 12/1/2009م<o:p></o:p>