مصاحبه مجله لبنانی الشراع با معظم له / قسمت سیزدهم

در قسمت سیزدهم از گفتگوی مجله لبنانی الشراع با علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله، معظم له با نگاهی علمی و تاریخی به قضایای انسانی معاصر از جایگاه زن در اسلام سخن گفتند. متن این گفتگو تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

وضعیت زن مسلمان<o:p></o:p>

           ارزیابی شما از تحول حرکت زن در اسلام چیست؟ زن امروز تا چه اندازه ای نشان دهنده یک زن مسلمان است؟<o:p></o:p>

           از نظر اسلام زن از حیث عناصر انسانی ویژه انسان مانند عقل و عاطفه و توانمندی و امکانات تحول و پیشرفت، هیچ نقصان و کمبودی ندارد. زیرا انسانیت زن هیچ فرقی با انسانیت مرد ندارد. قرآن کریم در این باره می فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَاء» (نساء/1) پس در اینجا ازدواج بین مرد و زن برای تکامل بین آن دو است و تنوعی وجود دارد که ریشه در یگانگی دارد. زیرا مرد همسر زن است و زن همسر مرد به شمار می آید.<o:p></o:p>

ولی مشکلی که زن از آن در رنج است و مشکلی تاریخی هم می باشد این است که زن از جایگاه مسؤولیت دور شده و خطرناکتر از آن  این است که از منابع شناخت دور گردیده است و محدود به دائره نیازهای مرد و به ویژه نیازهای جنسی او و خدماتی که به شوهر و خانواده خود  می دهد شده است. همین مسأله باعث گردیده است که نقش زن تنگ و محدود شود. در اینجا باید حرف عزیز مصر را در باره زنش خاطر نشان کنیم که وقتی کوشید یوسف را تحریک نماید ولی یوسف امتناع ورزید گفت: «إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ» (یوسف/28) این حرف عبارتی قرآنی که از کلام الهی نتیجه شده باشد نیست یعنی این حقیقت مورد نظر الهی نیست بلکه از زبان مردی آمده است که نحوه عملکرد زنان را در جامعه به خوبی درک کرده است و آن را به تیزهوشی در مکر و کید نزدیک یافته است. زیرا وقتی که زن از چشم اندازهای گسترده ای در زندگی دور گردد، از توانمندی خود در راه مکر و حیله برای مرد یا هم جنسهای خود یا حمایت از خود و تأکید بر توانمندیهای خود در ضرر رساندن به دیگری ورسیدن به اهداف خود در زندگی استفاده می نماید.<o:p></o:p>

خلاصه این که زن نیز انسان است و مانند مرد هیچ کمبودی در انسانیت وی نیست. وقتی که قرآن را مورد بررسی قرار می دهیم می بینیم که از جنبه های مثبت زن و مرد سخن به میان آورده است. در قرآن کریم آمده است: «أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى» (آل عمران/195) این امر برای سایر ارزشها و اخلاقیات هم مطرح است که زن و مرد به صورت یکسان آن را به نمایش می گذارد. خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا» (احزاب/35). پس قرآن کریم بر مساوی بودن زن و مرد در این عناوین اخلاقی و عبادی و انسانی تأکید می ورزد و بیان می دارد که در پیشگاه خداوند پاداش زن و مرد یکسان است و هیچکدام بر دیگری در این باره برتری ندارد. در قرآن کریم در جایی دیگر خداوند می فرماید: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» (احزاب/36). در این جا آیه از زن و مرد مؤمن سخن گفته است بدون این که بین آن دو تفاوتی را قائل گردد. اما در مسأله قوامیت باید گفت که به معنای قوامیت حاکمیت نیست و آن گونه که بعضی از گرایشهای دینی می گویند به این معنا نیست که مرد آقای زن است.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           پس به نظر شما چیست؟<o:p></o:p>

           قوامیت به معنای مدیریت است. چرا که این مرد است که خانواده را اداره می کند و از نظر تهیه مخارج زن و فرزندانش، مسؤولیت آن را به عهده دارد. در اینجا پای ماهیت رابطه بین زن و مرد به میان می آید.  باید گفت که این رابطه بر اساس عقد است. مرد حق دارد حقوقی را از زن بخواهد که بواسطه عقد بدان ملتزم گشته است و زن نیز این حق را دارد که حقوق خود را از مرد بخواهد. همان حقوقی که مرد باید آنها را محترم بشمارد. این تأکید می دارد که زن با ازدواج شخصیت قانونی خود را از دست نمی دهد. بلکه به آن چیزی که خودش را ملزم کرده است ملتزم است. در نظر فقهی ما و بسیاری از علمای دیگر، از نظر احکام و قوانین اسلامی بر زن واجب نیست بدون مزد به خدمت خانه و شوهر و فرزندانش بپردازد. حتی اسلام این حق را برای زن قائل شده است که برای شیر دادن خود هم مزد بخواهد. آن داراییهایی که زن دارد و یا از راه ارث به وی رسیده است، شوهر یا پدر یا برادر یا فرزند وی حق هیچگونه تصرفی را در آن ندارند.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

حقوق فکری و اجتماعی زن<o:p></o:p>

           آیا این مسأله به قضایای اجتماعی و سیاسی هم تسری پیدا می نماید؟ یا در مسأله طلاق؟<o:p></o:p>

           اسلام این حق را به زن داده است که در قضایای فکری و سیاسی اظهار نظر نماید. برای نمونه این حق را دارد که برای نمایندگی یا رهبری هر کسی را خواست انتخاب نماید. نیز این حق را دارد که برای اداره امور کشور در معرض انتخاب قرار گیرد یا در جایگاههای اداری و سیاسی و حتی تحت شرایطی در جایگاه ریاست قرار گیرد. اما نسبت به حق طلاق باید گفت که این حق در اختیار مرد قرار داده شده است. زیرا مسؤولیتهای زندگی زناشویی برعهده مرد است. از این رو متناسب با این مسؤولیت، حق طلاق نیز در اختیار مرد قرار داده شده است.<o:p></o:p>

البته در احکام اسلامی یک استثنا وجود دارد و آن این است که اگر زن در عقد شرط نماید که از سوی شوهر این وکالت را داشته باشد که خود را طلاق دهد، زن حق طلاق دارد. در این صورت این حق را دارد که بر حسب شرایطی که دربردارنده وکالت در طلاق باشد و یا در صورتی که مرد قادر نباشد به وظایف خود عمل نماید خود را طلاق دهد. یعنی مرد نتواند مخارج او را تأمین کند و یا نیازهای جنسی او را بر آورده نماید یا این که با او خشونت به خرج دهد و یا به او ضرر برساند و یا با او رفتاری خشن داشته باشد. در این صورت او می تواند قضیه را با حاکم شرع مطرح نماید تا او در صورت درخواست طلاق از سوی زن، او را طلاق دهد. زیرا اسلام زندگی زناشویی را به صورت زندانی قرار نداده است که زن در آن طبق خواسته های مرد زندانی باشد بلکه این فرصت را به زن داده است که اگر در عقد ازدواج شرط کند یا مرد نتواند حقوق شرعی او را برآورده کند، اقدام به طلاق نماید.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           این در احکام است ولی در واقعیت، آیا فعلاً زن این حق را دارد که مرد را طلاق دهد چون شما بهتر می دانید که در این باره شکایتهای بسیاری وجود دارد؟ <o:p></o:p>

           عقد دستاویز دو طرف عقد است. "و مؤمنان به شروط خود پایبند هستند" مگر شرطی باشد که بخواهد حلالی را حرام و یا حرامی را حلال نماید. شرط گذاشتن برای داشتن وکالت در طلاق به این معناست که مرد به زن خود  در این باره وکالت می دهد. یعنی ازحق خود در این باره دست برداشته و آن را بر طبق این وکالت در اختیار زن خود قرار می دهد و این وکالت غیر قابل عزل است.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           این حکم در ارتباط با دادن حق طلاق به زن وجود دارد ولی کدام یک از علما یا مردان دین آن را عملی می کنند؟<o:p></o:p>

           ما بسیاری از عقدهایی را که این شرط در آنها وجود داشته است اجرا می نماییم. در دفتر دینی ما مواردی ثبت شده است که در آن زنانی که مایل به طلاق بوده و این شرط نیز در عقد آنان وجود داشته است، خود را طلاق داده اند. آمارهایی در این باره وجود دارد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           در این صورت می توانیم بگوییم که هیچ قاضی یا عالم دینی این حق را ندارد که از اجرای عقدی که دادن حق طلاق به زن در آن شرط شده است خودداری نماید؟<o:p></o:p>

           نه این حق را ندارند. زیرا عقد مسأله ای اختیاری برای زن و مرد است و عالم دینی این حق را ندارد که در این باره دخالت نماید. مگر این از باب ارشاد و یا نصیحت باشد. به نظر ما حتی اگر عالم دینی هم نباشد اگر زن دارای شرایط طلاق دادن باشد، طلاق می تواند صورت بگیرد.  این که دو شاهد عادل وجود داشته باشند و مرد نیز عبارت طلاق را در حضور دو شاهد عادل بر زبان آورد. اگر شرایط شرعی وجود داشته باشد طلاق نیز شرعی می باشد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           اگر زن نیز عبارت طلاق را بر زبان آورد باز طلاق جاری می شود؟<o:p></o:p>

           آری اگر او از سوی شوهر خود در این باره وکالت داشته باشد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           این در باره طلاق مطرح است ولی اگر عالم دین وجود نداشته باشد، آیا این امر برای عقد ازدواج هم انطباق پیدا می نماید؟<o:p></o:p>

           آری در اسلام رهبانیت و روحانیت وجود ندارد. زیرا در اسلام ازدواج به مانند مسیحیت نیست بلکه از سنتهایی است که اسلان بدان تمایل دارد. زیرا طبیعت روابط انسانی بین مرد و زن آن را اقتضا می نماید و از ضروریات انسانی برای تداوم نسل و محافظت از زن و مرد از نظر جنسی می باشد. از این رو این قضیه اختصاص به هم مرد و هم زن دارد و بدون دخالت عالم دینی این عقد بین دو طرف صورت می پذیرد. البته در اینجا اختلافی فقهی بین ما و برادران اهل سنت وجود دارد که آنان دو شاهد را در ازدواج شرط می دانند ولی ما آن را شرط نمی دانیم بلکه آن را مستحب می دانیم. در حالی که آنان دو شاهد را برای طلاق شرط نمی دانند و ما آن را شرط می دانیم.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           به عبارت روشنتر، آیا نزد مسلمانان شیعه، عقد ازدواج می تواند فقط بین مرد و زن صورت بگیرد؟<o:p></o:p>

           آری. به معنای دیگر اگر شرایط لازم فراهم باشد، شرعی بودن ازدواج هیچ ربطی به عالم دینی ندارد. مگر این که شرایط قانونی آن را ایجاب نماید. برای اثبات این ازدواج لازم است عالم دینی عهده دار امر ازدواج و طلاق باشد تا این که دادگاهی که متصدی ثبت ازدواج و طلاق است آن را به رسمیت بشناسد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

قدرت عقلانی زن<o:p></o:p>

           به حرف شما در ابتدای سخن بازگردیم. اگر زن در این سطح قرار داشته باشد و از همان جایگاه مرد برخوردار باشد، چرا خداوند از بین زنان پیامبرانی را نفرستاده است؟<o:p></o:p>

           شاید دلیلش این باشد که بر حسب شرایط تاریخی آن زمان، این نقش متناسب با ذهنیت عمومی آن جامعه نبوده است. یعنی تأثیر لازم را نداشته است. <o:p></o:p>

برای نمونه می بینیم که قرآن کریم نمونه ای از زنان را برای ما ارائه می دهد که عقلی بزرگتر از مردان داشته است. او ملکه سباست که سلیمان برای او نامه نوشت: «إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَأْتُونِي مُسْلِمِينَ»  (نمل/30- 31) او نیز اطرافیان خود را جمع نمود و به ایشان گفت: «قَالَتْ يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّى تَشْهَدُونِ» (نمل/32) او از ایشان نظرخواهی کرد ولی اینان چنین پاسخ دادند: «قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ» (نمل/33) پاسخ ایشان این بود که اگر نامه سلیمان حاکی از نوعی تهدید باشد ما آماده نبرد هستیم و می توانیم زور را با زور پاسخ دهیم. ولی بهرحال از دستور شما اطاعت می کنیم. اینان در حقیقت به ملکه مشورت ندادند بلکه زور بازو نشان دادند. اما ملکه سبأ اندیشید و سپس پاسخ داد: «قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَكَذَلِكَ يَفْعَلُونَ* وَإِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِم بِهَدِيَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ» (نمل/34-35)  یعنی منتظر می مانم تا ببینم چه می شود. این که آیا او پیامبری است که از ما می خواهد پیش او برویم تا این که با ما گفتگو کند و راهنماییمان نماید یا اینکه او پادشاهایی است که می خواهد بر ما مسلط شود و آزادی ما را بگیرد؟ اما وقتی که پیش سلیمان رفت و با او گفتگو نمود و دانست که او خواهان هدایت او و قوم او می باشد و می خواهد آنان را از عبادت خورشید به سوی عبادت خداوند هدایت نماید گفت: «رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (نمل/44) وقتی ملکه می گوید: «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ» و نمی گوید پشت سر سلیمان، حاکی از پختگی او می باشد. <o:p></o:p>

ما از این قضیه چنین می آموزیم که خداوند متعال ملکه سبأ را به عنوان زنی حکیم و نه مستبد برای ما معرفی می نماید که در مسائل مهم با اطرافیان خود به مشورت می نماید. دوم این که کسانی که از آنان درخواست مشورت می نماید به جای او یا برای او فکر نمی کنند بلکه کار را به خود ملکه واگذار می کنند. او هم با تفکری متعادل موضعی متناسب با اتخاذ می نماید تا این که از ماهیت صاحب نامه باخبر شود.<o:p></o:p>

در قرآن از یک زن باشخصیت دیگر هم سخن رفته است: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ كَفَرُوا اِمْرَأَةَ نُوحٍ وَاِمْرَأَةَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ * وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ * وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ» (تحریم/10-12)<o:p></o:p>

پس قرآن کریم نمونه های کافر و منحرف زنان را برای همه مردان و زنان ارائه می دهد و هم در برابر آن نمونه هایی از زنان با ایمان را هم برای همه زنان و مردان جامعه ارائه می دهد. این بدان معناست که زن این شایستگی را دارد که به مانند جنبه مثبت نمونه ای از جنبه منفی هم باشد.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

پیشنمازی زن<o:p></o:p>

           در این اواخر بحث و  جدلهایی پیرامون پیشنمازی زن مطرح گردیده است. شما چه نظری دارید؟<o:p></o:p>

           از نظر احکام اسلامی زن می تواند برای زنان پیشنماز شود. و این چیزی است که همه مسلمانان روی آن توافق دارند. همه توافق دارند که زن اگر شرایط امامت را داشته باشد می تواند پیشنماز شود. اما در باره پیشنمازی برای مردان، بین فقهای شیعه وسنی این نظر مشترک وجود دارد که زن نمی تواند برای مردان پیشنماز شود.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           چرا؟<o:p></o:p>

           شاید دلیلش این باشد که نماز نشان دهنده معراج مؤمن است. نماز عبادتی است که بنده را به سوی پروردگار بالا می برد و به او روحیه ای می دهد که بتواند از طریق آن نفس خود را از فحشا و منکر نهی نماید. طبیعی است که اگر در نماز، زن جلو باشد و مرد پشت سر او قرار گیرد، ممکن است بعضی حالتهایی را به وجود آورد که با روحیه نماز همخوانی نداشته باشد. این امر به هیچ وجه کاستن از شخصیت زن نیست بلکه هدف آن حفظ روحیه و معنویت نماز است تا این که در نفوس نمازگزاران حالتهایی چون گرایشهای جنسی به وجود نیاید.<o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

صدای زن<o:p></o:p>

           این روزها می بینیم که صدای زن مسلمان و ملتزم در تظاهرات و مراسم مردمی و رسانه ها بالا می رود. پس چرا در باره سرود و آواز، حرام است؟<o:p></o:p>

           از نظر ما مانعی وجود ندارد برای این که زن سرود بخواند. بعضی از زنانی که روضه امام حسین(ع) را با میکروفون می خوانند هم از ما در این باره سؤال کرده اند و ما پاسخ داده ایم که این کار مشکل شرعی ندارد و زن می تواند در مجلسی که مردان حضور دارند نیز بخواند. <o:p></o:p>

<o:p> </o:p>

           به صورت تنها؟<o:p></o:p>

           برایش جایز است که به صورت تنها هم بخواند. زیرا این مسأله را می توان از این آیه قرآنی الهام گرفت: «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ» (احزاب/32). پس اگر زن به صورت طبیعی بخواند مشکلی شرعی در این باره وجود ندارد. حتی خواندن آواز هم اشکالی ندارد البته اگر محتوا و لحنش به گونه ای باشد که موجب تحریک چیزهای باطل نشود. با این شرط مشکلی وجود ندارد که زن این کار را انجام دهد و حرام هم نیست.<o:p></o:p>

گفتگو از زین حمود و احمد الموسوی<o:p></o:p>

تاریخ 29 محرم 1430 هـ برابر با 26/1/2009م<o:p></o:p>