در حضور علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله فقط باید شاگرد باشی و اندیشه های او را مورد پیگیری نمایی. هیچ چیزی از دسترس اندیشه و تجربه غنی و خلاق او باز نمی ماند. در چنین اندیشه گسترده ای ما را به میهمانی می پذیرد تا این که در این دیدار دغدغه های فکری و دینی و سیاسی خود را با ایشان مطرح نماییم. سالها تلاش نمی تواند به بلندای این مرد نوگرا و فروزنده دست یابد او که با شعر خود به چشم اندازهای گسترده آزادی روی آورده است. هر چند که خود او شاعر بودن خود را نمی پذیرد. بین او و انسانگرایی راهی است که درک آن دشوار است. او آن چنان به فلسفه انسانی وفادار است که هنوز از دعوت به سوی تشکیل دولت انسانی مأیوس نشده است. آن هم در شرایطی که دنیا غرق در جنگ و ظلم و تروریسم است.<o:p></o:p>
به عقیده ایشان مشکل جامعه اسلامی این است که مسلمانان هنوز هم در گذشته زندگی می کنند و از حال و آینده غافل هستند. مجله لبنانی الحوادث مهمترین موضوعات موجود در گستره اسلامی و عربی را با علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله به بحث گذاشته است.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
مرجعیت و شهروندی<o:p></o:p>
• بر مسلمانان شیعه این ایراد گرفته می شود که وفاداری آنان به مرجعیت بیش از دولتشان است. به نظر شما این بحران هنوز هم برای شیعه وجود دارد؟<o:p></o:p>
• از نوع رابطه شیعیان با مرجعیت سوء تفاهم شده است. مرجعیت یک جایگاه دینی است که فتواهای شرعی را می دهد. زیرا شایستگیهای فقهی در مرجع وجود دارد و غالب فتواها نیز با زندگی فردی انسان ربط دارند و به قضایای عمومی جامعه نمی پردازند مگر مراجعی که از خط اسلامی گسترده ای حرکت می کنند و به همه دنیا نظر دارند. به نحوی که می توانند راه حلهایی اسلامی متمدنانه ای را در اختیار مردم قرار دهند. تا این که مردم بفهمند اسلام فقط رابطه ای فردی بین انسان و خداوند نیست بلکه روشی برای زندگی و اعتقادی برای اندیشیدن و عاطفه ورزیدن می باشد.<o:p></o:p>
پس رابطه شیعیان با نهادهای مرجعیت بیش از این که رابطه ای راهبرانه باشد رابطه ای فردی است. اما چارچوبهای کلی که انسان در آن زندگی می نماید مانند چارچوبهای ملی و قومی و منطقه ای، مرجعیت نقشی درآنها ندارد مگر مرجعی که به همه دنیا نظر داشته باشد.<o:p></o:p>
بنابراین هیچ مشکلی بین وفادارای شیعیان به مرجعیت و روابط ملی وی وجود ندارد که فرد به آزادی میهن خود که دیگران می خواهند سیطره خود را بر آن تحمیل کنند و امنیت آن را به تباهی بکشانند التزام دارد. در گذشته غرب تحت عنوان استعمار بر بسیاری از کشورهای اسلامی سیطره داشت ولی امروزه بااشغالگری سعی دارد همین کار را انجام دهد نظیر آن چیزی که اکنون در فلسطین و عراق و افغانستان شاهد آن هستیم.<o:p></o:p>
من تصور نمی کنم که بین ارتباط شیعیان با کشورهایشان که در آنها زندگی می کنند و تلاش می نمایند که سطح فرهنگی و سیاسی و اقتصادی آن را ارتقا دهند و التزام به مرجعیت شیعه تعارضی وجود داشته باشد. مان نباید فراموش کنیم که میهن، بتی برای پرستش نیست. زیرا زمین همان زمینی است که انسان روی آن زندگی می نماید. بنابراین طبیعی است که آزادی انسان با آزادی این زمین ارتباط داشته باشد. در همین زمینه بیانی از امام علی (ع) وجود دارد که می فرماید: "هیچ سرزمینی برای تو اولویت ندارد. بهترین سرزمین جایی است که تو را بپذیرد و تحمل نماید." پس قضیه انسانی کردن این میهن است. اگر وطن طوری نباشد که انسان، شخصیت و آزادی خود را در آن انسانی بسازد، در این صورت به اندازه آزادی و کرامت انسان ارزشی ندارد.<o:p></o:p>
خلاصه این که ارتباط شیعیان با مرجعیت، ارتباطی دینی است و نه سیاسی. همین طور تاریخچه زیست شیعیان در کشورهایشان به خوبی نشان می دهد که آنان بیش از دیگران به میهن خود وفادارند. زیرا مقاومت اسلامی لبنان از روح میهن دوستی شیعیان برای دفاع از سرزمین و آزادساختن آنان از زیر یوغ اشغالگری نشأت گرفته است. اما بعضیها شیعیان را متهم می کنند که وفاداری آنان به ایران بیش از وفاداری اینان به میهنشان است. با این که همگان می دانند شیعیان در قبال ایران موضع واحدی ندارند. بعضیها موافق سیاستهای ایران هستند و بعضی دیگر مخالف این سیاستها هستند. بعضی از آنانی که معتدلهای عرب نامیده شده اند، از رابطه شیعیان با ایران حرف می زنند. ولی از رابطه دیگران با آمریکا و غرب و حتی اسرائیل سخنی به میان نمی آورند. از این رو صرف نظر از موافقت یا عدم موافقت با سیاستهای ایران، این مسأله ریشه در مشکلات بین ایران و آمریکا دارد.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
دولت آمریکا دوست شیعه است یا دشمن؟<o:p></o:p>
• ولی بعضیها از رفتار دوگانه شیعیان نسبت به دوست و دشمن دارند. زیرا آمریکا در عراق هم پیمان است و در تهران دشمن؟<o:p></o:p>
• وقتی که وضعیت شیعیان عراق را به صورت دقیق مورد بررسی قرار می دهیم می بینیم که شیعیان به معنای سیاسی آن که با سیاستهای آمریکا اشتراک داشته باشند با آمریکا ائتلاف نکرده اند. بلکه مشکلی که در عراق وجود داشته است نظام دیکتاتوری سابق آن بوده است که شیعیان را بسیار زیر فشار قرار داد و بسیاری از اندیشمندان و علمای آنان و در رأس آنها سید محمد باقر صدر را اعدام نمود. این نظام در آن زمان مورد حمایت دستگاههای جاسوسی آمریکا و شوروی قرار داشت. آمریکا به دعوت شیعیان به عراق نیامد بلکه برای تأمین منافع خود و جایگاه راهبردی و نفت عراق آمد. بنابراین می توان گفت که در این رابطه آن چه وجود داشته است اشتراک منافع بوده است و نه ائتلاف.<o:p></o:p>
از این رو بسیاری از شیعیان عراق به شکل شدیدی اشغالگری آمریکا را رد کردند و هنوز هم مقاومت شیعی در برابر این اشغالگری وجود دارد. حتی توافق امنیتی که با آمریکا امضا شد، توافق برای عقب نشینی ارتش آمریکا بود و نه توافق سیاسی. طبق اطلاعاتی که من از عراق دارم معتقدم که عراقیها آمریکا را دوست خود نمی دانند و بلکه آن را قضا و قدری می دانند که به سوی آن گریخته ا ند. نیروی اشغاگر بسیاری از خدماتی را که دولت سعی دارد آن را انجام دهد به تعطیلی کشانده است. بلکه سعی دارد که نگذارد این دولت به موفقیت دست یابد. درست همان گونه که آمریکای ملتزم به امنیت اسرائیل، نمی گذارد دولت فلسطینی به موفقیت برسد. زیرا که حماس اکثریت را در پارلمان فلسطینی دارد.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
اختلاف بین مذاهب<o:p></o:p>
• علی رغم این که دنیای عرب با چالشهای بسیاری روبرو می باشد، اما عوامل تنش در بین شیعیان وسنیها به جای این که فروکش نماید، هر از گاهی افزایش می یابد ولی ما همیشه استکبار را ملامت می نماییم. آیا این امکان وجود ندارد که شیعیان و سنیها امروز اختلافات فقهی و مذهبی خود را رها کنند و به سوی ساختن آینده انسانی فراگیری رهسپار شوند؟<o:p></o:p>
• مشکلی که جامعه اسلامی از آن رنج می برد این است که بسیاری از مسلمانان و از جمله علمای دینی، هنوز ذهنیت گذشته گرا دارند و از حال و آینده غافل هستند. از این رو می بینیم وقتی که به مسأله خلافت دامن زده می شود، گاهی اختلافات آن چنان بالا می گیرد که مسلمان برادر مسلمان خود را می کشد. همان گونه که در بسیاری از کشورهای اسلامی مانند پاکستان و افغانستان و عراق این امر دیده می شود. متأسفانه هر دو طرف تعصباتی دارند که به صورت اهانت به مقدسات یک گروه و یا تکفیر گروه دیگر یا مرتد دانستن آن، خود را نشان می دهد. می بینیم که گروه القاعده در عراق برای تأمین دو هدف تلاش می نماید. یکی کشتن شیعیان و دیگر جنگیدن به اشغالگران و در این بین متأسفانه انفجارهایی که شیعیان و مقدسات آنان را هدف قرار می دهد بسیار بیشتر از هدف قرار گرفتن آمریکاییهاست و بدتر از این، این است که این کینه ها و مشکلات از نسلی به نسلی دیگر انتقال می یابد.<o:p></o:p>
همین طور می بینیم آن کسانی که با دعوتگران به وحدت اسلامی و تقریب اسلامی مبارزه می کنند و آنان را با سنگ می زنند، همان شعار انگلیس را در پیش گرفته اند که می گوید: تفرقه بینداز و حکومت نما. بدین ترتیب مسأله اختلاف شیعه و سنی از جزئیات سیاست استکباری شده است که سعی دارد از موارد منفی دو فرقه برای فتنه افروزی جدید بهره برداری نماید. بوش، جمهور سابق آمریکا با عبارت نابسامانی سازنده، بارها این حقیقت را بیان داشته است. این واژه آمریکایی به این معناست که سازنده بودن آن برای منافع راهبردی آمریکا و به زیر سیطره بردن منطقه و بهره برداری از ثروتهای طبیعی منطقه است. دیدیم که چگونه رایس وزیر امور خارجه سابق آمریکا، سیاستهای خود را بر منطقه دیکته کرد و دولتهای منطقه را به دو دسته معتدل و تندرو تقسیم بندی نمود و این معادله را ریشه دار کرد که ایران دشمن واسرائیل دوست اعراب است. از این رو این گونه از مشکلات در بین جامعه اسلامی بخشی دارای ریشه های تاریخی و بخشی دیگر جنبه سیاسی دارد.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
اندیشه اصیل و ایجاد تغییر<o:p></o:p>
• ولی چه تفکر و رفتار جایگزینی برای آن وجود دارد خصوصاً که ما با جنبشهای اصولگرایی رو در رو هستیم که به اندیشه خشونت دامن می زنند؟<o:p></o:p>
• اندیشه جایگزین یا اصیل نمی تواند این وضعیت را تغییر دهد مگر این که قدرت داشته باشد و برنامه های خود را در عرصه زندگی پیاده نماید. ما می بینیم که غرب سیطره اقتصادی و امنیتی و سیاسی بر منطقه دارد. از این رو غرب تمام تحرکات آزادی بخش اسلامی را زیر نظر دارد. تا این که جلوی راه یافتن آنها را به بین جامعه اسلامی بگیرد. این را می توان در یورش همه جانبه غرب به مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین و عراق می بینیم. در جنگ جولای 2006 همه دنیا در انگلیس جمع شد تا این که مقاومت را محکوم نماید. اینان از همه جنایتهای اسرائیل چشم پوشی کردند و سعی کردند که همه جنایات و کشتارهای اسرائیل در غزه را توجیه کنند. حال این که مقاومت فلسطین در حال دفاع از خودش بود.<o:p></o:p>
در این جا جنگی فراگیر علیه جنبشهای آزادی بخش در دنیا وجود دارد. حتی بعضی از دستگاههای جاسوسی همه فعالیتهای خود را متوجه به محاصره در آوردن این جنبشها کرده اند. این موضعگیری را می توان علیه حماس دید. متأسفانه می بینیم که هیچگونه موضعگیری محکم و قاطع عربی برای فشار آوردن بر دولت دست راستی اسرائیل وجود ندارد هر چند که همه اسرائیلیها دست راستی هستند و این دولت همه توافقهایی را که در نشستها و کنفرانسهای بین المللی پیشین یا در رابطه با تشکیلات فلسطینی، بدان دست یافته بود، زیر پا گذاشته است.<o:p></o:p>
ما می بینیم که همه غرب دارد از اسرائیل حمایت می نماید. زیرا غرب فقط از زورمندان حمایت می نماید و معتقد است که اسرائیل بزرگترین قدرت منطقه است. در حالی که اعراب جز ناتوانی و ضعف از خود نشان نمی دهند. از این رو یک وقتی گفتم که دنیای عرب مرده است و عمرو موسی دبیرکل جامعه عرب پس از آن گفت که دنیای عرب مرده است.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
انتخابات پارلمانی لبنان<o:p></o:p>
• لبنان در 7 ژوئن انتخابات پارلمانی جدیدی را پیش روی خواهد داشت. آیا روز 8 ژوئن چیز تازه ای برای لبنان در پی خواهد داشت؟<o:p></o:p>
• با توجه به ذهنیتی که بر فضای انتخابات و زبان مورد استفاده در آن حاکم است و همه ارزشهای اخلاقی و معنوی و ملی در برابر آن سقوط کرده است، معتقد نیستم که چیز تازه ای در صحنه انتخابات لبنان روی دهد. ولی این امکان وجود دارد که چیزهای تازه ای در عرصه سیاسی لبنان روی دهد. چرا که صحنه سیاسی لبنان می تواند بین دو گروه تغییر نماید. گروهی که گفته می شود مورد حمایت غرب است و گروهی که با همه گونه گونی و اختلافات خود مخالفان نام گرفته اند. از این رو موضعگیری واضح آمریکایی و غربی این است که پیروزی گروهی که اقلیت نام گرفته است ، ممکن است وضعیت را به عقب بازخواهد گرداند و نتایج منفی و حتی فاجعه آمیز برای لبنان در پی خواهد داشت. زیرا به نظر آنان خطی که منطقه بر آن روان است با منافع غربیها خصوصاً آمریکاییها و اروپاییها هماهنگی ندارد. در حالی که اگر اکثریت به پیروزی برسند، اوضاع لبنان مثل حالا باقی خواهد ماند. این علاوه بر دخالت محورهای منطقه ای متعدد است که سعی دارند گروهی را علیه گروه دیگر تقویت کنند.<o:p></o:p>
از این رو دخالت عناصر خارجی در این انتخابات قویتر از انتخابات گذشته خواهد بود. زیرا این مرحله دشوارتر از دوره گذشته خواهد بود. زیرا لبنان عرصه ای است که دستگاههای اطلاعاتی منطقه ای و بین المللی در آن فعالیت دارند و روزنه شرق به سوی غرب و غرب به سوی شرق می باشد. از این رو هم چنان که همیشه گفته ام لبنان تابع سه نه خواهد بود: نه تجزیه نه فروپاشی و نه ثبات.<o:p></o:p>
• آیا به نظر شما الغای طائفه گرایی سیاسی ، وضعیت مبتنی بر تکثر آن را نیز از بین خواهد برد؟<o:p></o:p>
• من چنین عقیده ندارم. زیرا تکثر موجود در لبنان نشأت گرفته از کارت هویت یا نظام طائفی نیست بلکه ریشه در طوائف حقیقی موجود در لبنان دارد چه این نظام طائفه ای باشد و چه شهروندسالار مبتنی بر دموکراسی. از این رو مسأله، مسأله تعدد طوائف نیست بلکه نظام طائفه ای لبنان است که سعی دارد حقوق و وظایف لبنانیها را تقسیم نماید. لذا این طائفه برای خود نمایندگان و مناطق خاص خود و طائفه دیگر نمایندگان و مناطق خاص خود را دارد. حتی اگر کسی خود را از منطقه غیر منطقه خود کاندید نماید، این امر غیر طبیعی به حساب می آید.<o:p></o:p>
من تصور می کنم که طائفه گرایی دین نیست بلکه حالت قبیله گرایی بدوی است که حتی ارزشهای بدویت را هم ندارد. از این رو می بینیم که بعضی از افرادی که می خواهند رهبری خود را تقویت کنند با دامن زدن به مسائل فرقه گرایی و طائفه گرایی این کار را انجام می دهند. بنابراین لبنان آفریده ای طائفه ای است که انسان به عنوان یک انسان لبنانی زندگی نمی کند بلکه بر حسب منافع طوائف لبنانی زندگی می نماید.<o:p></o:p>
• حکومت بر لبنان با توافق است یا غلبه؟<o:p></o:p>
• حرف ما این است که قانون لبنان و توافق طائف بر این بنا شد که دموکراسی لبنانی دموکراسی عددی نباشد زیرا سخن گفتن از تعداد به حساسیتهایی در لبنان و خصوصاً در بین مسیحیان دامن می زند. ولی تعجب برانگیز این است همان هایی که تعدد را رد می کنند، همانها از اکثریت و اقلیت حرف می زنند.<o:p></o:p>
• به نظر شما آیا گفتگوی حزب الله و غرب در این شرایط مفید است؟<o:p></o:p>
• حزب الله جایگاه سیاسی برجسته ای در دنیای اسلام دارد و با سوریه و ایران نیز ائتلافهایی دارد. از این رو طبیعی است که وارد مباحثات سیاسی بین المللی شود. زیرا وضعیت لبنان با اوضاع بین المللی رابطه دارد.<o:p></o:p>
بیروت؛ بارعة فقیه، الحوادث، 21 ربیع الثانی 1430 هـ برابر با 17/4/2009م<o:p></o:p>