مقدمه<o:p></o:p>
مرجع دینی لبنانی آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله تأکید داشت که عقلانیت نهادی بر دنیای عرب حاکم نیست بلکه این افراد یا خانواده ها هستند که حاکمیت دارند. ایشان بر این عقیده هستند که در انتخابات، دموکراسی جایی ندارد و ما جمهوری نداریم، بلکه ممالک و قبائل دینی وجود دارند که پادشاهان به عنوان رئیس بر آن حکومت می رانند.<o:p></o:p>
سید فضل الله در گفتگوی خود با الرأی اظهار داشت که تکفیر دو جانبه بین سنی و شیعه نفی کتاب وسنت است. ایشان نسبت به زیستن در کینه های کهن و تلاش برای ویران کردن آینده و روی گردانی از ساختن آینده هشدار دادند.<o:p></o:p>
ایشان در باره بحران جاری بین مصر و حزب الله گفتند که این بحران صرفاً جنبه سیاسی دارد و تأکید داشتند این حرف که فردی به مصر رفته است تا آن را شیعه نماید و در آن انقلاب به راه بیندازد به لطیفه بیشتر شباهت دارد. ایشان از قاهره خواستند آن گونه باشد که عبدالناصر می خواست، کشوری راهبر باشد. زیرا که مصر نماینده آفریقا و اسلام و عرب می باشد.<o:p></o:p>
ایشان بر این عقیده هستند که دنیای عرب پس از کنفرانس مادرید مرد و از بین رفت. غرب به اسرائیل علیه اعراب متعهد است. زیرا اسرائیل قدرت دارد و اعراب ضعیف هستند. ایشان افزودند: دنیا دارد امت عرب را تحقیر می نماید. زیرا می بیند که اعراب نمی توانند از مقدسات خود دفاع کنند و تابع برنامه های آمریکا هستند.<o:p></o:p>
علامه مرجع سید فضل الله تأکید داشتند که شیعیان دنیای عرب خواسته ای ندارند جز این که شهروندانی به مانند سایر شهروندان باشند. ایشان این مسأله را نفی کردند که مقاومت لبنانی دولت در درون دولت است. ایشان در عین حال از همگان خواستند که به تجاوزگریهای دائمی اسرائیل توجه داشته باشند که ارتش لبنان به تنهایی نمی تواند در برابر آن ایستادگی نماید.<o:p></o:p>
متن گفتگوی روزنامه الرأی با علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله تقدیم خوانندگان گرامی می شود.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
• در کویت به مانند لبنان فضای انتخابات وجود دارد. جالب این است که بیشترین رأی سنیها به کسانی اختصاص می یابد که تندروترین کاندیداهای سنیها هستند و آرای شیعیان هم به کسانی داده شده است که در بین شیعیان بیشترین تندروی را داشته اند. چرا؟<o:p></o:p>
• شاید یکی از موارد منفی دولتهای عربی و بیشتر دولتهای اسلامی این باشد که احساس وابستگی به میهن در آنها از بین رفته است. به این معنا که تلاشهایی وجود داشته باشد که دولت در اقدامات خود همه ملت را فرابگیرد. بلکه این دولتها در وادیهای گذشته سرگردانند. همان گذشته ای که شاهد بروز مشکلات مذهبی تاریخی در جامعه اسلامی بوده است. به نحوی که هر شهروند عربی، دولت عربی را به شکل طائفه خودش می بیند. زیرا طائفه گرایی از روی آوردن انسان به ارزشهایی که ریشه های اولیه ولادت طائفه باشد، نشأت نمی گیرد. <o:p></o:p>
بنابراین فرقه گرایی را در یک جنبه و طائفه گرایی را در جنبه دیگر، عنوان قبیله را تشکیل می هد. برای مثال در قبیله سنی ممکن است افرادی باشند که به اسلام و حتی مذهب سنی آن باور نداشته باشند . نیز در قبیله شیعه ممکن است افرادی را ببینی که چیزی از تشیع نمی دانند و به خطوط ارزشمند آن وابستگی ندارند. این امر برای مسیحیان و حتی یهودیانی که بر فلسطین و حتی بر غرب سیطره یافته اند نیز وجود دارد. در کنفرانس مبارزه با نژادپرستی دیدیم که غرب چگونه علیه اعراب و فلسطینیان در کنار اسرائیل ایستاد. از این رو می توان گفت عقلانیتی که در انتخابات این کشور و آن کشور حاکم است، عقلانیت قبیله ای است که احساس می نماید کشور باید ویژگی قبیله را کسب نماید. در حالی که می دانیم دموکراسی که بسیاری از آن حرف می زنند، تداوم فراگیری دارد که همه مردم را در بر می گیرد تا این که آنان خودشان قوانین و نمایندگان خود را انتخاب کنند و آینده بهتری را برای خود رقم بزنند. از سوی دیگر افرادی که وارد محتوای قبیله شده اند، رئیس طائفه یا رئیس مذهب همان کسی است که مفهوم ریاست قبیله را در وجود خویش خلاصه کرده است. از این رو کسانی را که خود را برای انتخابات کاندیدا کرده اند مورد بررسی قرار دهیم می بینیم که رهبر قبیله دینی افراد خاصی را از بین قبیله دینی خود انتخاب می نماید. به نحوی که اینان در کنار رهبری او چیزی چز عدد به شمار نمی آیند و مردم قبیله او هم او و کسانی را که او در کنار اسم خود برگزیده است انتخاب می کنند. بدین لحاظ پارلمان از تعداد مشخصی نماینده تشکیل نشده است بلکه در حقیقت از رؤسای قبائل تشکیل شده است. زیرا دیگران فقط اعداد و ارقامی در کنار این رؤسا یا صفرهایی در سمت چپ آنها به حساب می آیند. بنابراین در انتخابات دنیای عرب آن چه جریان دارد مفهوم دموکراسی نیست بلکه دموکراسی صوری است. می بینیم که در این کشور یا کشور دیگر همه مردم در یک فرد که بر اساس پادشاهی به نام رئیس جمهور حاکم است، خلاصه شده اند. این بدان معناست که ما جمهوری نداریم آن چه وجود دارد پادشاهیهایی است با عنوان دموکراسی که البته هیچ نشانی از دموکراسی حقیقی ندارد. از این رو ما انتخابات مردمی نداریم آن چه وجود دارد انتخابات رؤسای لیستهاست. اما نسبت به انتخاب شدن و پیشی گرفتن سلفیها در بین سنی و شیعه باید گفت که من بر این عقیده نیستم که سلفی گری ریشه در ارزشهای اسلامی داشته باشد. زیرا ارزشهای اسلامی جلو تکفیر را می گیرد. نمی گذارد که شیعه سنی را تکفیر نماید و یا سنی شیعه را تکفیر نماید. زیرا تکفیر دو جانبه بین سنی و شیعه نفی کتاب وسنت است. زیرا حدیث شریف نبوی می فرماید: "هر کسی که اشهد ان لا اله الا الله محمدا رسول الله بگوید، خون و مال و ناموس او محفوظ است." پس کسی که اشهد ان لا اله الا الله محمدا رسول الله بگوید، از تمام حقوق و وظایف مسلمانی برخوردار است. در حالی که می بینیم بعضی از سلفیها فقط به دلیل این که مسلمانی در تفسیر حدیث یا آیه ای از قرآن با آنها اختلاف دارد، قتل او را حلال می شمارند. زیرا او را کافر به کتاب و سنت به حساب می آورند. پس مشکل ما در این است که ما هنوز هم در گذشته با همه نقاط ضعف موجود در آن سیر می کنیم و کینه های تاریخی به دل داریم. به همین دلیل حال را فراموش کرده ایم بلکه تلاش می نماییم که حال را ویران کنیم و از ساختن آینده گریزان هستیم.<o:p></o:p>
• در این باره چه پیامی برای مردم کویت دارید؟<o:p></o:p>
• نمی خواهم در این باره حرف صریحی داشته باشم. ولی می بینم که عقلانیت نهادی بر دنیای عرب حاکمیت ندارد بلکه افراد و یا خانواده ها بر آن حاکم هستند.<o:p></o:p>
• بحرانی که اخیراً بین مصر و حزب الله به بهانه آن چیزی که هسته حزب الله نامیده شده است به وجود آمد، باز هم مسأله گسترش شیعه را در منطقه بر سر زبانها انداخت. شما سرانجام این بحران را چگونه ارزیابی می نمایید؟<o:p></o:p>
• من بر این عقیده هستم که این مسأله اساساً سیاسی است و هیچ گونه جنبه جنایی و قانونی در آن وجود ندارد. زیرا وقتی که شرایط پیرامونی این مسأله و اتهامهایی را که دررسانه های مصری مطرح شده اند مورد بررسی قرار می دهیم می بینیم که قضیه بین دو گزینه است. یکی گزینه کسانی که برای آزادی فلسطین تلاش می کنند و دیگری گزینه کسانی که می خواهند از قضیه فلسطین راحت شوند. از این رو عقب نشینیهای عربی و شکستهایی که ریشه در شکستها و نقاط ضعف عربی در کنفرانسها دارد که مقاومت را جرم و مذاکره را به عنوان راه حل پذیرفتند. ما می دانیم که مذاکرات از کنفرانس مادرید به این سوی چیزی جز اتلاف وقت برای اعراب دستاوردی نداشته است. زیرا اسرائیل سعی دارد خود را این گونه به دنیا نشان دهد که کشوری به دنبال صلح است. حتی دولت اسرائیل و از جمله دست راستیهای تندرو آن، اگر چه همه اسرائیلیها دست راستیهای تندرو هستند، الآن دارند از صلح حرف می زنند و خواهان مذاکره با تشکیلات فلسطینی برای دست یابی به صلح هستند. می بینیم که چگونه رئیس یک دولت عربی برای دیدار با این دولت می رود و با وزیر امورخارجه اش یک جا می نشیند. همان کسی که به ویران کردن سد العالی تهدید کرده است. در حالی که رئیس دولت دشمن درباره رئیس جمهور این دولت مسلمان گفته است او به جهنم می رود مگر این که از اسرائیل دیدار نماید. از این رو تحولاتی که اطراف قضیه آدم سوزی در غزه و غیبت مصر در کنفرانس سران عرب در قطر و حمله به اعتراضات مردمی نسبت به بستن گذرگاه رفح در جریان جنگ غزه را گرفته است، سبب گردیده است که مردم جمال عبدالناصر را به یاد بیاورند که برای قضایای عربی و خصوصاً قضیه فلسطین، در همه کشورهای عربی دخالت می کرد. از این رو به تصور من اگر این حرف درست باشد که اسرائیل به واسطه اطلاعات خود از وجود هسته حزب الله در مصر آگاه بوده است و از مصر خواسته است که در تحقیق از اعضای این هسته موساد اسرائیلی هم مشارکت داشته باشد، این بر وضعیتی اشاره دارد که برای مصر پسندیده نیست. در حالی که خواسته ما این است که مصر کشوری باشد که نقش رهبری را داشته باشد. ولی این مصر آن گونه نیست که جمال عبدالناصر از آن به عنوان چشم انداز آفریقایی اسلامی و عربی یاد کرده بود. از این رو من بر این عقیده هستم که این قضیه قضیه ای سیاسی است و قضیه ای جنایی نیست و جداً جالب است که آنان از فردی لبنانی حرف می زنند که به حزبی لبنانی وابسته است و برای این به مصر آمده است که در مصر انقلاب به پا نماید و از طریق دعوت به تشیع مردم سنی را به شیعه تبدیل نماید. در حالی که این جوان برای دفاع از یک و نیم میلیون سنی تلاش می نماید، چگونه می تواند برای گسترش شیعه به مصر آمده باشد و غیر از این چگونه یک فرد می تواند یک قدرت سنی را مورد تهدید قرار دهد. این حرف بیش از آن که حرفی منطقی باشد که مورد احترام مردم قرار گیرد، به لطیفه بیشتر شباهت دارد.<o:p></o:p>
• اگر این گونه فرض کنیم که قضیه قضیه حمایت از مقاومت در غزه باشد، تا چه اندازه ای برای مقاومت جایز است که از اراده این دولت یا آن دولت که چنین کاری را در سرزمین خود نمی پذیرد، فراتر برود؟<o:p></o:p>
• در این جا نکته ای وجود دارد که دوست دارم بدان اشاره نمایم و آن این است که گفتم دنیای عرب پس از کنفرانس مادرید از بین رفت و مرد. زیرا اسرائیل از همان زمان نپذیرفت که با جمع اعراب مذاکرده نماید و اصرار ورزید که با هر یک از دولتهای عربی به صورت انفرادی مذاکره نماید تا این که با تناقضات عربی به بازیگری بپردازد. زیرا دنیای عرب پس از اشغال فلسطین توسط یهودیان دارای یک قضیه مرکزی است که شصت سال تاریخ عرب را در خود خلاصه کرده است. اعراب از زمان عبدالناصر به بعد و پیش از وی، قضیه فلسطین را چکیده کل اوضاع و مشکلات عربی می دانستند و این که اسرائیل دولتی است که غرب می خواهد حد فاصل کشورهای عربی باشد تا این که مانعی برای آرمان وحدت عربی باشد. از این رو آمریکا و دولتهای اروپایی کوشیدند که دنیای عرب را به مناطقی جدا از هم تقسیم نمایند و بدین ترتیب به جای قومیت و حتی اسلام این مناطق بود که رنگ تقدس به خود گرفتند و مسأله به این صورت درآمد که آیا امت عربی باید از همه قضایایی دفاع نماید که دفاع از آنها دفاع از همه دولتها ومناطق عربی به شمار می آید. در این صورت اگر امت قوی باشد، همه دولتهای عربی از این طریق قوی خواهند شد. بنابراین در اینجا قضایایی برای امت و قضایای جزئی تری برای دولتهای عربی و دنیای عرب وجود دارد. ما این را در نشستهای عربی می بینیم که بعضی از سران عرب سعی دارند به دلیل داشتن بعضی اختلافات با دولت میزبان نشست، در آن حضور پیدا نکنند. همان گونه که این قضیه در مورد سوریه و قطر اتفاق افتاد. این در حالی است که می دانیم نشست سران عرب جایی است که در آن مسائل مهمی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد و مسأله وجود مشکل بین این کشور عربی و آن کشور عربی مطرح نیست. حال آن که می بینیم بسیاری از سران عرب بر مشکلاتی که با رژیم دشمن و جامعه بین المللی دارند غلبه می کنند. همانهایی که علیه اعراب به اسرائیل تعهد دارند. زیرا اسرائیل قدرتمند است و اعراب ضعیف هستند. پس قضیه این است که چیزی در مصر اتفاق نیفتاده است و تنها چیزی که وجود دارد این است که اگر هسته ای وجود داشته باشد و یا فردی متهم باشد، فقط در این حد است که او آمده است تا این که برای مجاهدان غزه سلاح انتقال دهد.<o:p></o:p>
• ولی این مسأله اجازه می دهد که اراده یک دولت معین زیرپا گذاشته شود؟<o:p></o:p>
• حرف ما این است که وقتی پای قضیه امت در میان است هر چیزی جایز است. مشکل این است که دنیا دارد جهان عرب را تحقیر می نماید. زیرا این اعتقاد را دارد که اعراب نمی توانند از مقدسات خود دفاع کنند و تابع برنامه آمریکا هستند که رایس وزیر امور خارجه سابق آمریکا آن را رهبری کرد. او سعی کرد که دنیای عرب را به دو دسته معتدل و تندرو تقسیم بندی نماید. همین امر باعث گردید که قضیه برای اعراب خطر ایران شود نه خطر اسرائیل. این که اسرائیل بیاید و به بهانه حمله به مراکز هسته ای سوریه به این کشور حمله نماید مشکلی نیست. این که به سودان حمله نماید نیز مشکلی نیست. اخیراً گزارشی را خواندیم که در آن لاوی دختر رئیس سابق شاباک گفته است، اسرائیل در بیشتر قضایای عربی چه مسأله فلسطین وچه سودان یا لبنان و نظایر آن دخالت دارد.<o:p></o:p>
اگر دنیای عربی وجود داشت و اگر جامعه عربی بود باید فریاد بر می آورد. ولی برای این دنیا گویا هیچ مشکلی نیست که اسرائیل هر کار یا تجاوزی را بخواهد انجام دهد. مثال این هم حمله اسرائیل به کاروان حامل سلاح برای مجاهدان غزه در مرز سودان و مصر است. چرا که بهانه این بود که این سلاحها از سوی ایران ارسال شده است. هیچ کس مشکلی در اینها نمی بیند. گویا اسرائیل نماینده اعراب برای رویارویی با ایران و مقاومت است. می بینیم که در طی دو سال گذشته چگونه اسرائیل دو جنگ وحشیانه و بی مانندی را علیه لبنان و غزه در فلسطین اشغالی ترتیب داد و اعراب هم کوچکترین کاری را برای فشار آوردن روی اسرائیل انجام ندادند. از این رو حرف من است که اعراب باید به بلندای قضایای مهم که قضایای همه امت اسلامی می باشد، اوج بگیرند. اما مسأله دیگری هم وجود دارد و آن این است که یک کشور عربی نباید بوسیله دستگاههای جاسوسی خود در امور داخلی کشور دیگر عربی دخالت نماید. ما به خوبی می دانیم که در لبنان دستگاههای جاسوسی عربی در قضایای امنیتی و سیاسی کشور دخالت دارند و به بسیاری از خطوط سیاسی در جریان انتخابات پول و امکانات می دهند و بعضیها هم به آن اموال سیاسی نام نهاده اند.<o:p></o:p>
• از هسته حزب الله در مصر تا کاروان سلاحهای ایرانی در اراضی سودان و جاهای دیگر، بار دیگر مسأله انتشار شیعه و برنامه خاص شیعیان برای منطقه غالباً سنی عربی مطرح می شود؟<o:p></o:p>
• نه ابداً چنین چیزی وجود ندارد. زیرا شیعیان از گروههای مسلمان وعرب هستند. شیعه عجم نیست البته بعضی عرب و بعضی دیگر غیر عرب هستند. شیعیان بر این عقیده هستند که یهود برای همه دنیا خطرناک است. چند سال پیش یک نظر سنجی را خواندم که در اتحادیه اروپایی صورت گرفته بود و در آن نیمی از اروپاییها چنین نظر داده بودند که اسرائیل خطری برای صلح جهانی است. در ثانی آیا فلسطینیان شیعه هستند؟ فلسطینیانی دارند سلاح را از مصر به لبنان و کشورهای دیگر قاچاق می کنند شیعه نیستند. <o:p></o:p>
از این رو این که شیعیان هیولایی در نظر گرفته شود که باید از آنها بترسند، چیزی است که غرب و و پیش از همه آمریکا و در ضمن دولتهای معتدل عربی آن را می خواهند. آنان به این مسأله دامن می زنند که شیعیان خطر هستند و اسرائیل خطری در پی ندارد. طوری شده است که می بینیم بعضی از دولتهای عربی، قضیه تشیع را خطرناکتر از ترویج مسیحیت توصیف می کنند. ما می دانیم که در بعضی از قسمتهای دنیای عرب، در اثر فعالیت آزادانه همین تبشیریهای تحت حمایت آمریکا، بیش از دو هزار نفر از سنیان به مسیحیت می گروند. همین دولتی که دارد شیعیان را متهم می نماید که دارند برای تغییر دادن مذهب کشورشان فعالیت می کنند، در همین کشور هم جنس بازان با آزادی کامل فعالیت می کنند و در رسانه ها حرف می زنند و بر منابر با صدای بلند خواهان این می شوند که دولت به آنها اجازه دهد که به امیال جنسی خود عمل کنند. اما این که طرح خاصی برای تشیع در منطقه باشد، ما تأکید می داریم که به خاطر فشارهای تاریخی شیعیان فقط خواهان این بوده اند که به مانند سایر شهروندان از حقوق و وظایف شهروندی برخوردار باشند و آن گونه که بعضیها در باره مقاومت اسلامی لبنان حرف می زنند، نمی خواهند که دولتی در درون دولت باشند. اینهایی که چنین حرفهایی را در باره مقاومت می زنند خودشان توجهی به تهدیدات و تجاوزات همیشگی اسرائیل ندارند. اینان توجهی به این حقیقت ندارند که ارتش لبنان به تنهایی نمی تواند در برابر تجاوزگریهای اسرائیل ایستادگی نماید. باید مقاومتی هم وجود داشته باشد که با روشهای چنگ چریکی خود با این تجاوزگری مبارزه نماید. ما همیشه گفته ایم که به ارتش لبنان این توانمندی را بدهید که بتواند در برابر تجاوزگریهای اسرائیل بایستد در این صورت دیگر نیازی به مقاومت نخواهد بود.<o:p></o:p>
• شما به عنوان یک مرجع اسلامی بزرگ، بر این نظر هستید که وقتی قضایای مهم امت اسلامی مطرح است هر کاری جایز است...<o:p></o:p>
• ... به نحوی که به امنیت کشورها آسیب نزند و از قضایای امت اسلامی هم حمایت نماید. اما تحریک گری و از بین بردن امنیت هر کشوری به مسائل مهم امت اسلامی آسیب زده و کاری هم برای آن نمی تواند برای آن انجام دهد.<o:p></o:p>
• شما این را می گویید. اما چگونه می توان چنین تفسیری را داشت در حالی که یک مرجع اسلامی بزرگ دیگری مانند مفتی مصر شیخ علی جمعه آن را محکوم می نماید؟<o:p></o:p>
• این چیزی را که به مفتی مصر شیخ علی جمعه نسبت دادید برای من غیر منتظره بود. زیرا وقتی به دیدن من آمد او را فردی وحدتگرا یافتم و دیدم که به قضایای اسلامی خصوصاً قضیه فلسطین توجه دارد. ما از همه علما می خواهیم که در قرآن کریم بخوانند که می فرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ» (مائده/82) ما به ایشان عرض می کنیم که اگر به خط اسلام اصیل توجه دارید و اسلام و مسلمین برای شما اهمیت دارد، باید خواهان ملغی شدن صلح اسرائیل با مصر و هر کشور دیگر عربی شوید. چرا که موجودیت اسرائیل در فلسطین ندارد. مشروعیت فلسطین سرزمینی خالی از سکنه نبوده است که این گفته یهودیان بر آن صدق نماید: "سرزمینی بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین." خصوصاً این که آنان روی این افسانه دینی تأکید می کنند که خداوند فلسطین را حق مقدسی برای یهودیان قرار داده است. همان ملت برگزیده ای که همه ملتهای دیگر را حقیر می نماید. ما از نظر دینی هیچ مشکلی در داشتن رابطه و گفتگو با یهودیان نداریم. ولی مشکل ما با صهیونیستهاست که نشان دهنده بلند پروازیهای الغا کننده و اشغال فلسطین هستند. در این صورت اسرائیل خطری برای کل منطقه و هم دنیای اسلام است.<o:p></o:p>
• از گفتگو با یهودیان سخن گفتید. آیا دعوت میشل سلیمان رئیس جمهور لبنان را برای قرار دادن لبنان به عنوان مرکز گفتگوی ادیان جهان تأیید می نمایید؟<o:p></o:p>
• ما می گوییم که قرآن کتاب گفتگوست و از گفتگوی با اهل کتاب یعنی یهودیان و مسیحیان سخن گفته است. در قرآن آمده است: «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (عنکبوت/46) ونیز آمده است: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ» (آل عمران/64). <o:p></o:p>
بنابراین مانعی از طرف ما وجود ندارد. اما باید توجه داشت که یهود با اسرائیل فرق دارد. اسرائیل یک موقعیت سیاسی غاصب است که توانسته است با جنگها و ائتلافهای خود با دنیای غرب، همه دنیای عرب را به نابودی بکشاند. ما خواهان گفتگوی ادیان در هر جایی از دنیا هستیم ولی نه به آن صورتی که در آمریکا تشکیل گردید. زیرا این کار یک ابزارسیاسی بود. چرا که بعضی از سران عرب را در کنار شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی نشاندند و با این کار زمینه را برای تجاوز علیه غزه آماده کردند و هیچ از کشورهای عربی هم آن را محکوم ننمود. باید خاطر نشان کنیم که غرب اروپایی همانی است که بعضی از سرزمینهای عربی واسلامی را اشغال کرده و اقتصاد آنها را ویران نموده و هویتشان را گرفته است. از این رو تصور من این است که این طرز تفکر را دارند که دنیای عرب را دائماً تحقیر کنند علی رغم این که اروپاییها دارند با زبانی حرف می زنند که بر هر صاحب خردی پوشیده نیست که این زبان یک دیپلماسی فریبنده و منافقانه ای است که فقط می خواهد از دنیای عرب به عنوان گاوی شیری بهره برداری نماید. ما این را در جریان بحران مالی جهانی به عینه دیدیم. نخست وزیر انگلیس و دیگران از دولتهای عرب خلیج [فارس] خواستند که برای حل شدن بحران مالی، میلیاردها دلار در اختیار غرب قرار دهند. حتی شنیدیم که در نشست گروه بیست،او از یکی از مسؤولان عربی خواست که دویست میلیارد دلار برای مشارکت در حل این بحران پرداخت کند. اعراب خصوصاً کشورهای نفتی عربی، غرب مانند گاوی شیری با آنان برخورد می نماید. اگر شیر بدهند اطرافشان هستند ولی اگر شیر ندهند، دیگری نه از عرب خبری است و نه عربیتی.<o:p></o:p>
روزنامه کویتی الرأی، 24/4/2009م<o:p></o:p>