<o:p> </o:p>
شکلگیری مرجعیت<o:p></o:p>
• اساس و خاستگاه مرجعیت در جامعه شیعی چیست؟<o:p></o:p>
• مرجعیت به معنای مرجعیت افتا و مراجعه جاهل در قضایای دین به عالم می باشد. این امر اختصاص به شیعه و حتی مسلمانان ندارد. این را می توان نزد همه پیروان ادیان دیگر نیز یافت. اما آغاز آن به دوران پیامبر گرامی اسلام بر می گردد. زیرا مردم برای آگاه شدن از امور دینی خود به پیامبر و یا بعضی ازفقهای صحابه مراجعه می کردند. حتی آن حضرت نمایندگانی از صحابه خود را برای آموزش احکام دینی به مردم اعزام می داشت. قرآن بر ضرورت شکلگیری چنین مرجعیتی تأکید داشته است. در قرآن کریم خداوند می فرماید: «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» (توبه/122). <o:p></o:p>
این روش در دوران صحابه و تابعین نیز ادامه یافت. ائمه اهل بیت (ع) نیز این روش را ادامه دادند و کوشیدند نسلی فرهیخته با معارف اسلامی در عرصه های گوناگون اسلامی از فقه و کلام و تفسیر و ... تربیت نمایند. ایشان مراعات تخصصهای گوناگون در این زمینه ها را مورد نظارت قرار دادند و بعضی از یاران خود را نیز تشویق کردند که بدون وارد شدن در مسائل کلامی، عهده دار امر افتا شوند. زیرا آنان این امر را خوب نمی دانستند و بعضی دیگر را نیز تشویق کردند که عکس این کار را انجام دهند.<o:p></o:p>
به این ترتیب طبیعی است که در دوران غیبت این پدیده عمق بیشتری پیدا نماید و بیش از پیش در باور مسلمانان شیعه ریشه دار گردد. زیرا فقیه از آن جایی که نائب امام است و به استناد توقیع معروف وارد شده از امام مهدی (عج) که می فرماید: "در حوادث واقعه به راویان حدیث ما مراجعه نمایید که آنان حجت بر شما هستند و من حجت خدا هستم." به امام (عج) اشاره می دارند.<o:p></o:p>
شاید امتیاز مدرسه اهل بیت (ع) و پیروان آنان در این باشد که بر خلاف مذاهب اسلامی دیگر، باب اجتهاد برای آنها باز است. این امر بالندگی فقهی پویایی را ایجاد کرده است که در اعتلای جایگاه فقیه سهیم بوده است. به مرور زمان مرجعیت فقهی شکل گرفت. خصوصاً که با تکیه بر خمس، استقلال مالی نیز ایجاد شد و قطب مهمی را به وجود آورد. بنابراین مرجعیت توانست نقش عمده ای را در عرصه های سیاسی و اجتماعی ایفا نماید. همین مرجعیت جنبشهای انقلابی و استقلال طلبانه را در کشورهای اسلامی از سیطره استعمار انگلیس و فرانسه رهبری کرد. به مانند انقلاب 1920 عراق.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
مفهوم تقلید<o:p></o:p>
• آیا واجب است که هر انسانی تقلید نماید؟<o:p></o:p>
• طبیعی است هر مسلمانی که فاقد معرفت فقهی برای شناخت حکم شرعی از منابع آن است، باید به کسی مراجعه نماید که دارای چنین معرفتی می باشد. این مسلمان می تواند بین رفتار عملی و وابستگی خود به اسلام همنوایی ایجاد نماید. همین امر باعث می شود که تقلید امری طبیعی و عقلانی شود. روش عقلا در مراجعه جاهل به عالم مهمترین دلیل برای توجیه پدیده تقلید است. بنابراین طبق آن چه بعضیها گمان برده اند، تقلید به معنای انقیاد کورکورانه به همه گفته ها و رفتارهای فقیه نیست. خصوصاً اگر این موضعگیریها مربوط به مسائل عمومی باشد و یا تعیین موضوعات و ارزیابی افراد. زیرا فقیه معصوم نیست و مانعی برای این وجود ندارد کسی که دارای معرفت کافی می باشد با فقیه وارد مناقشه و انتقاد شود. در مدرسه پیامبر اسلام آموخته ایم که عقلهای خود را باز نگه داریم و آن را به کسی اجاره ندهیم. امام علی (ع) یاران خود را به تفکر انتقادی تشویق کرده و به آن می فرماید: "از گفتن حق و مشورت دادن به عدل دست برندارید."<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
شرایط مرجعیت<o:p></o:p>
• آیا هر مجتهدی مرجع است؟<o:p></o:p>
• ضرورتاً هر مجتهدی مرجع نیست. درست است که مجتهد این حق را دارد که به آرای خود عمل نماید. او مرجع بالقوه ای است و اگر امت اسلامی باور یافت و حضور خود را در عرصه های علمی اثبات کرد، می تواند به مرجع بالفعل تبدیل شود. البته بعضی نیز بر این نظر هستند که او باید از چنان سطح علمی برخوردار باشد که اعلم فقها شود، در غیر این صورت تقلید از او جایز نیست. اما در مقابل این نظریه معروف نظریه دیگری وجود دارد که در تقلید از مرجع، اعلمیت شرط نیست و برای تقلید، اجتهاد و فقاهت او کفایت می نماید. مرجع راحل سید محمد حسین فضل الله نیز از کسانی بود که معتقد به این نظریه هستند. سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه خود این نظر را به فقهای مشهوری نسبت می دهد.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
مرجعیت در لبنان<o:p></o:p>
• آیا در لبنان مراجعی داریم؟<o:p></o:p>
• جبل عامل در تاریخ پرافتخار علمی خود مراجع بزرگی داشته است که نقش عمده ای در نشر فرهنگ و معارف اسلامی و تحول فقه اسلامی ایفا کردند و آثار فقهی شان هنوز هم در حوزه های علمیه تدریس می شود. بعضی از ایشان در لبنان اقامت داشتند و بعضی دیگر بر اثر شرایط دشوار سیاسی و امنیتی مجبور شدند که به عراق و ایران مهاجرت کنند. بعضی از ایشان در سرزمینهای محل مهاجرت نیز به بالاترین مقامات و مناصب علمی رسیدند و نقش های سیاسی مهمی را ایفا کردند. مانند محقق کرکی و شیخ بهایی و پدر ایشان شیخ حسین بن عبدالصمد جبعی و دیگران.<o:p></o:p>
این نسل از علمای جبل عامل بالندگی بی نظیر و پویش فقهی و ادبی و علمی خود را ادامه دادند. از این جمله می توان به آثار معماری و مهندسی شیخ بهاء الدین عاملی اشاره داشت که هنوز هم با گذشت بیش از چهار صد سال در شهر اصفهان ایران از جایگاه خاصی برخوردار می باشند.<o:p></o:p>
مکتب جبل عامل با بالندگی اجتهادی خود که همه قضایای زمانه را در بر می گرفت، جمود و رکود را نفی می نمود و به نوگرایی فقهی و همین طور مذاهب اسلامی دیگر نظر داشت، برجستگی خاصی حاصل کرد. می بینیم که شهید اول و شهید ثانی نزد علمای مذاهب دیگری نیز درس خواندند و شهید ثانی در مدرسه نوریه بعلبک مذاهب پنجگانه را تدریس می نمود.<o:p></o:p>
این ویژگیهای مکتب جبل عامل تا امروز نیز ادامه یافت و تعدادی از شخصیتهای علمی آن را نمایندگی کردند که بارزترین آنها علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله (رحمه الله) بود. او به حق فقیهی مجدد و اندیشمند اصلاحگرا. قرن گذشته اصلاحگرایی معروفی را به یاد دارد که سید محسن امین صاحب رساله التنزیه است که در آن به اصلاح شعائر حسینی از اقدامات وارد شده به آن دعوت کرد.<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
روند مرجعیت پس از سید فضل الله<o:p></o:p>
• بعد از رحلت سید فضل الله مرجعیت چه روندی خواهد داشت؟<o:p></o:p>
• حقیقت این است که مرجعیت به جغرافیای خاصی ارتباط ندارد بلکه تابع شرایطی است که مهمترین آن فقاهت و پرهیزگاری می باشد. اگر این شرایط در هر انسانی فراهم شد، صرف نظر از موطن و محل اقامت خود، این حق را دارد که عهده دار افتا و امور مرجعیت شود. سید رحمه الله پیش از تصدی مرجعیت مرجعیت سید خوئی در نجف و پس از او، مرجعیت سید گلپایگانی در قم را قبول داشت. اما بعد از رحلت سید فضل الله، ما در لبنان مرجعی را نمی بینیم که جای خالی او را پر نماید. خصوصاً که ایشان تجربه پیشگامی را در مرجعیت انقلابی و حاضر در همه عرصه های فکری و سیاسی و اجتماعی و فقهی را به نمایش گذاشتند. همین طور انسانگرایی منحصر به فردی را در بین علمای دین از خود نشان دادند که نه فقط در رفتارشان بازتاب یافت که اندیشه و فقهشان نیز تجلی پیدا کرد. به همین دلیل اگر این تعبیر درست باشد، فتاوای انسانی وی صادر شدند. مانند فتوا به پاکی انسانها. این که خداوند انسانی را نجس نیافریده است. بلکه این خود انسان است که با آلودگیهای فکری و مادی خویش، جان و اندیشه و روح خود را آلوده می نماید.<o:p></o:p>
نسلی آگاه از علمای لبنانی که بسیاری از شاگردان سید نیز در بین آنها حضور دارند، می توانند در آینده از فقهای برجسته شوند و خط آگاهی و نوگرایی را سید ترسیم کرد ادامه دهند و سطح آگاهی امت اسلامی را ارتقا ببخشند و از یاوه گوییهای غالیان و متعصبان بکاهند.<o:p></o:p>
مجله لبنانی اللواء، 15 شعبان 1431هـ برابر با 27/7/2010م<o:p></o:p>