سخنرانی حجة الاسلام والمسلمین علامه سید علی فضل الله در مراسم اولین سالگرد رحلت علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله در مسجد اهل بیت(ع) قم<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
بسم الله الرحمن الرحیم<o:p></o:p>
الحمد لله رب العالمین و الصلاة والسلام علی سیدنا محمد و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه المنتجبین و علی جمیع الأنبیاء والمرسلین.<o:p></o:p>
یک سال از رحلت سید، پدر، فقیه و اندیشمند گذشت. رحلت یک عالم فاجعه ای به شمار می آید، خصوصاً اگر پویایی، حرکت، جرأت و نوگرایی به مانند "سید" داشته باشد. "سید" از آغاز زندگیش پیوسته در خدمت اسلام بود و همواره کوشش داشت که دین وارد همه عرصه های زندگی شود و به مکانی خاص محدود نشود. او خِردی ناآرام بود که بحث می کرد و می اندیشید و هر چیزی را مورد مناقشه قرار می داد و اندیشه ها و نظریات تازه ای را ارائه می کرد و اراده ای بود که در برابر چالشها از پای نمی افتاد. او یکی از استوانه های قدرت و عزت امت اسلامی بود.<o:p></o:p>
با رحلت "سید" بزرگمرد فقه و اندیشه و خردورزی و ابداعگری را از دست دادیم.<o:p></o:p>
با رحلت "سید" یکی از مردان عرصه گفتگو و تفاهم و محبت را از دست دادیم. <o:p></o:p>
با رحلت "سید" یکی از پلهای ارتباطی بین اندیشه ها و جریان ها را از دست دادیم.<o:p></o:p>
با رحلت "سید" یک ارزش اسلامی و انسانی بزرگ را از دست دادیم. آن هم در شرایطی که بسیار نیازمند کسی هستیم که واجد ارزشها و مبانی باشد و آنها را در عرصه زندگی تبلور ببخشد.<o:p></o:p>
با رحلت "سید" مردی را از دست دادیم که به والاترین شکل خداوند را دوست داشت، به زیباترین شکل مردم را دوست داشت و عمر خود را برای همه انسانها صرف کرد، کوشید که در جامعه فقیر و نیازمندی نباشد.<o:p></o:p>
با رحلت "سید" مرجعی را از دست دادیم که پل ارتباطی ادیان و مذاهب و قومیتها بود و نقطه همگرایی ارزشها و فرهنگها به شمار می رفت.<o:p></o:p>
با رحلت "سید" بزرگمرد و مرجعی را از دست دادیم که به انسانیت انسان اعتباری دوباره بخشید، آن هم بعد از این که سیاستهای بین المللی و طمع ورزیهای شان، انسان را به عددی بی ارزش در حسابهای بین المللی و منافع خود تبدیل کرده بودند.<o:p></o:p>
با رحلت "سید" بزرگمرد و مرجعی وحدتگرا و دایرة المعارفی را از دست دادیم که اسلام را با واقعیت و فقه را با زندگی پیوند زد و بین علم و دین سازگاری ایجاد نمود و آن دو را برای ساختن زندگی شریک هم ساخت. "سید" از حوزه علمیه برخاست. طلبه ای بود از سرچشمه های علم و دانش حوزه سیراب شد، استادی بود که فقها از محضر درسش بهره بردند و فقیه و مرجع و مجددی بود که نظریات و اندیشه های تازه ای را وارد حوزه کرد و عرصه های راکد فقه و اصول و رجال و تفسیر را به حرکت در آورد.<o:p></o:p>
"سید" کوشید که ساختار حوزه را متحول نماید و نقش پیشگامی آن را بهبود ببخشد تا حوزه از دروازه های وسیع وارد زمانه شود و در تریبت عالمانی سهم بگیرد که زمانه خود را درک کنند و بتوانند با معضلات و چالشهای علمی و فقهی و اجتماعی و سیاسی و امنیتی زمانه مقابله نمایند.<o:p></o:p>
خاستگاه "سید" حوزه بود و او اهتمام ویژه ای داشت که بخشی از حوزه باشد. از این رو هیچگاه تدریس و تحقیق و سهمگیری او در مسائل حوزه ای قطع نشد. او تا آخرین روزهای زندگیش نسبت به تحول و رشد حوزه توجه داشت و از ضرورت ایجاد تحول معرفت شناختی و روش شناسی در این بخش بزرگ و مهم از امت اسلامی سخن می گفت.<o:p></o:p>
"سید" همیشه از تحول و بازاندیشی حوزه های علمیه و خصوصاً حوزه علمیه قم حمایت می کرد و بر این اعتقاد بود که گامهای تحول خواهانه حوزه علمیه قم در راستای ادای مسؤولیت علمی و اجتماعی و ارشادی، می تواند سهم بسزایی در تحکیم جایگاه حوزه در جامعه اسلامی عموماً و جامعه شیعی خصوصاً داشته باشد.<o:p></o:p>
آرزوی "سید" این بود که حوزه بتواند به رسالت خود در مقابله با چالشهایی که اسلام در عرصه های گوناگون با آن روبرو می باشد، عمل نماید و به بازخوانی میراث فقهی و معرفتیمان بپردازد و برخی اندیشه ها و تصورات و میراثهایمان را اصلاح کند و آنها را بازسازی کند تا این که چشم انداز اهتمامها و مقاصد کارکردهای آن را توسعه ببخشد.<o:p></o:p>
"سید" امید بسیاری به طلاب حوزه های علمیه داشت، خصوصاً طلاب جوانی که می توانند شخصیت اسلامی آگاه و گفتگو مداری را به تصویر بکشند. "سید" بر این عقیده بود که حوزه نباید فقط فقیه تحویل جامعه بدهد بلکه باید رهبرانی را تحویل جامعه بدهد که در عرصه های فردی و اجتماعی مسؤولیت رهبری امت اسلامی را به عهده بگیرند.<o:p></o:p>
"سید" از طلاب حوزه های علمیه می خواست که در کنار خواندن کتاب فقه، کتاب زندگی را نیز مورد خوانش قرار دهند. زیرا کتاب زندگی قادر است که کتاب فقه را نیز غنا ببخشد و چشم انداز مجتهدان را توسعه دهد و به آنان کمک کند که نص را به صورتی نزدیک به واقعیت و هماهنگ با مطالبات زندگی فهم کنند.<o:p></o:p>
"سید" روش فقهی رایج را مورد تأکید قرار می داد و بر مرجع قرار دادن قرآن در فرایند استنباط تأکید می نمود. تأکید می کرد که قرآن به عنوان یک مرجع نصی، حاکم بر سنت شریف نبوی و مفسر آن قرار داده شود نه این که قضیه بر عکس شود.<o:p></o:p>
با توجه به همین خاستگاه است که "سید" بر پرهیز از روش ذهنی و فقهی هندسی در تعامل با نص تأکید می کرد. یعنی ایشان تأکید می کرد که باید از پرداختهای جمود آمیز با دلالتهای حرفی نص پرهیز شود. در این راستا تأکید می نمود که فقیه باید نگاهی همه جانبه و روشن به نص داشته باشد و به مقاصد ثابت و قطعی شریعت تکیه نماید و در فرایند استنباط فقهی از آنها کمک بگیرد.<o:p></o:p>
"سید" همیشه تأکید داشت که باید روش کلامی موجود نیز متحول شود. زیرا روش کنونی اگر چه خدمات بسیاری را در دفاع از اعتقادات اسلامی ارائه داده است، اما مشکلاتی دارد . شاید این روش رایج در دوره ای کارایی داشته است ولی امروزه از کارایی لازم برخوردار نیس. خصوصاً در شرایطی که ابزارهای خردورزی معاصر متحول شده اند. از این رو "سید" می گفت که باید نگاه جدیدی در این گونه علوم و روشهای رایج آن ایجاد شود تا بتواند پاسخهای قانع کننده ای به اشکالات معاصری که دامنگیر عقائد و اصول دین می باشد، ارائه نماید.<o:p></o:p>
در این راستا "سید" عقیده داشت که باید در بسیاری از ادله در مبحث عصمت انبیاء جرح و تعدیل صورت بگیرد، هر چند که این دلایل به نوبه خود از اهمیت کافی برخوردارند. باید بحث عمیقی در قضیه امام مهدی(عج) صورت بگیرد تا این که در این موضوع مسائل صحیح با ناصحیح و ثابت با غیر ثابت به هم نیامیزد. "سید" اعتقاد داشت که رابطه مردم با نمادها و اسوه های بزرگ دینداری و رسالتمداری تحکیم شود. زیرا تأکید بر جایگاه نمادهای رهبری و دینداری و عظمت و قدرت آنها، باعث می شود که اعتقاد مردم به خود اسلام تحکیم شود و امت اسلامی بهتر بتواند با اشکالات و شبهاتی که در باره عصمت و جایگاه و اسوه بودن این بزرگواران دامن زده می شوند، مقابله کنند. ایشان تأکید می داشت که نباید در پرداختن به شخصیت فردی و کرامات آنان غرق شویم و اوج گرفتن به افقهای معنوی و فکری و ایمانی و انقلابی که آنان سعی در غنابخشی شان و غنی ساختن زتدگی با آنها داشتند، را فراموش کنیم.<o:p></o:p>
"سید" اعتقاد داشت که باید نگاهی همه جانبه به جامعه اسلامی داشته باشیم و گرفتار منطقه گرایی نشویم. این که هر کشوری فقط به فکر خود باشد و توجهی به دیگران نداشته باشد. در حالی که بایسته این است که پیوند محکمی بین مسلمانان دنیای اسلام و حتی بیرون از آن وجود داشته باشد.<o:p></o:p>
در چارچوبی دیگر، "سید" امید داشت که امت اسلامی، مستقل و متمدن باشد. بر این اساس ایشان همیشه بر ضرورت حمایت از انقلاب اسلامی تأکید می کرد و به تقویت جمهوری اسلامی و عدم تضعیف آن فرامی خواند. زیرا تضعیف جمهوری اسلامی به معنای تضعیف یک موقعیت اسلامی است که در برابر چالشهای استکبار ایستاده است و از جنبشهای آزادی بخش حمایت می نماید. از این رو "سید" خواستار گفتگو بین هم گروههای اجتماعی و رهبران جمهوری اسلامی، زیر سقف جمهوری اسلامی بود تا این که دشمنان نتوانند با سوء استفاده از بعضی مسائل، سیمای جمهوری اسلامی را خدشه دار کنند و به فکر نابودی آن بیفتند.<o:p></o:p>
"سید" بر حمایت از همه جنبشهای آزادی بخش و نیروهای مقاومت و بازدارندگی در برابر استکبار، در عراق و لبنان و فلسطین تأکید می کرد.<o:p></o:p>
"سید" بر وحدت دنیای عرب و جهان اسلام تأکید می کرد. زیرا این وحدت می تواند که قدرت لازم را به جهان اسلام و دنیای عرب بازگرداند و قادرشان می سازد که خودشان را متحول کنند و از توانمندیها و ثروتها و قدرت فکری فرزندان خود استفاده کنند و چشم انداز متمدنانه ای را از خود نشان دهند. چیزی که استعمار با تجزیه کشورها و سرزمینهای ما و متفرق کردن مردمان ما سعی در نابودی آن داشت.<o:p></o:p>
خواست "سید" این بود که ادیان با یکدیگر همزیستی داشته باشند تا پیروان این ادیان نیز بتوانند یکدیگر را یشناسند و با یکدیگر گفتگو داشته باشند و همگرایی حاصل کنند و اسیر سیاستهای دولتهای سیاستباز خود نباشند که به جای پذیرش ارزشها و مبانی دین، می خواهند از دین در راستای تأمین منافع و سیطره خود استفاده کنند. به همین دلیل به گفتگوی اسلام و مسیحیت و اسلام با سایر ادیان آسمانی دعوت می کرد. او معتقد بود که مشکل دنیا، ادیان نیست. بلکه مشکل دنیا کسانی است که با دین تجارت می کنند و با تعصبات تنگ و منفعت جوییهای خود، گسترای دین را تنگ و محدود می کنند. حتی اگر این کار به ضرر ادیان و انسان و تمدنها تمام شود.<o:p></o:p>
یک سال از رحلت تو سپری شد و بعد از رفتن تو، راهی طولانی پیش روی ماست. ای "سید" من امانت بزرگی را برای ما به جای گذاشتی. ثمره ای شصت ساله را برای ما به جای گذاشتی که با عصاره اندیشه و فرهنگ و فقه و شیرینی سالهای عمرت آن را سیراب کرده بودی. به یاد می آورم که درست در سختترین دوران بیماری ات قبول نکردی که کار و راهنمایی و تدریس را متوقف کنی. اصرار داشتی که درس خود را به طلاب ارائه کنی حتی اگر این امر ایجاب کند که یکی از طلاب به تو کمک کند که بر کرسی تدریس قرار گیرید. قبول نکردی که تا آخرین رمق زندگیت از انجام مسؤولیتها و وظایفت کناره گیری کنی. تو همه چیز حتی جزئیات را پیگیری می کردی. دغدغه تو بزرگ بود و بزرگ نیز باقی خواهد ماند. دغدغه ات این بود که نباید درگیر جزئیات شد. تو از جزئیات عبور کردی. زیرا آرزوهایت به بزرگی اسلام بود، به اندازه همه قضایای بزرگ. برای تو مهم این بود که صدای اسلام به دورترین مکانها برسد. تو خود را سختی دادی. ولی آثار و دستاوردهای تو باقی خواهد ماند. امت اسلامی با فرهیختگان،آگاهان، فقها و مجتهدان خود، اندیشه و فقه تو را از نو مورد بررسی و واکاوی قرار خواهد داد و چیزهای بسیاری را در آن خواهد یافت که مایه غنای زندگی خواهد گردید.<o:p></o:p>
به ما یاد دادی که چگونه می توان بزرگ بود. بزرگان هرگز نمی میرند. زیرا با اندیشه و میراث فکری و معرفتی خویش زنده خواهند بود، همان گونه که نزد پروردگار خود زنده اند و روزی می خورند.<o:p></o:p>
به تو باز می گردم ای "سید" من. همان جایی ایستاده ام که تو ایستاده بودی تا تو را خاطر نشان کنم که صدایت را به دوستی و محبت پیامبر خدا و اهل بیت(ع) و محبت زهرا بلند کردی و با صدایی قوی و قاطع ندا در دادی: "با شما هستم با شما هستم نه با دشمنان شما." با اهل بیت ماندی، در همه دردها و رنجها و جراحتهایشان، با ایشان ماندی، در اندیشه و روش و بالندگی و همه چشم اندازهایشان، تو با ایشان بودی، تو بر روش ناب و پاک ایشان باقی ماندی تا این که زندگی را بدرود گفتی. هیچگاه فریبکاری نکردی، عقب نشینی نکردی و از اعتقاداتت دست برنداشتی. از ابتدای زندگی تا پایان آن ثابت و استوار باقی ماندی. ما نیز این راه را ادامه خواهیم داد.<o:p></o:p>
پدرم خداوند تو را رحمت نماید و تو را همنشین پیامبران و ائمه و صدیقین گرداند و با محمد و علی و زهرا(ع) و اهل بیتشان(ع) محشور کند. همانهایی که دوستشان داشتی و در طول عمر شریفت به ولایتشان تمسک جُستی.<o:p></o:p>
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته<o:p></o:p>