مصاحبه روزنامه الاهرام عصرگاهی با علامه سید علی فضل الله<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
مقدمه<o:p></o:p>
اینکه در کنار عالمی سنی بنشینی، امری عادی است، اما اینکه در کنار عالمی شیعی بنشینی، امر ویژهای شمار میآید. زیرا تلاشی است برای فهم فردی که در دینی واحد با او اشتراک داریم. ولی اینکه در کنار عالمی از خاندان پیامبر بنشینی، چیزی است که تو را به حال و هوای نبوت میبرد و تو یکی از کسانی را میبینی که حامل ویژگیهای وراثتی پیامبر(ص) میباشد. <o:p></o:p>
خوش مشرب است، صدایی آرامی دارد، طوری با تو رفتار میکند که گویی سالهاست تو را میشناسد، کلماتش را دقیق بررسی میکند، چرا که واژگانش روی شنونده تأثیر بسزایی دارد، معتقد است که دین یکی است، قرآن یکی است، خداوند یکی است، اگر چه در بعضی از فرعیات اختلافاتی وجود دارد، اما اصل یکی میباشد. به سوی همگرایی و تفاهم و ریشه کن کردن تنشها بین شیعه و سنی فرا میخواند، از فراخون الازهر برای تقریب میان مذاهب اسلامی تقدیر مینماید و معتقد است که مصر نقش محوری در اوج گیری وحدت اسلامی دارد و نیز مطالبات مردم سوریه برای رسیدن به آزادی و عدالت را تأیید میکند ولی معتقد است که نباید با خونریزی صورت بپذیرد. <o:p></o:p>
او خواستار آن است که شبکههای ماهوارهای مسموم سنی و شیعه که سمهایی غیر واقعی از دو مذهب انتشار میدهند، مورد نظارت و کنترل قرار گیرند. ایشان معتقد است که اهانت به صحابه و همسران پیامبر حرام است و تأکید میدارد که قرآن شیعه همان قرآن سنی است و چیزی بنام قرآن فاطمه(س) وجود ندارد. ایشان خواستار آن میشود که شیعه مذهب سنی را مورد مطالعه قرار دهد تا اینکه تفرقه از بین برود و دیدگاههای گوناگون به یکدیگر نزدیک شوند. او خود فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت را نزد پدرش علامه سید محمد حسین فضل الله فراگرفته است، کسی که به دیگران توجهی تمام داشت. <o:p></o:p>
او علامه سید علی فضل الله است که الاهرام عصرگاهی این گفتگو را در خانه ایشان واقع در حومه جنوبی بیروت انجام داده است. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
دعوتگر بازاندیش<o:p></o:p>
* پدر حضرت عالی مرجع شیعه علامه سید محمد حسین فضل الله با اینکه علوم دینی را در نجف اشرف عراق فراگرفت و به رغم اینکه میدانیم مراجع عراق و ایران در قبال دیگران سختگیری بسیاری دارند، بیش از سایر مراجع شیعی به دیگران توجه داشت و به تقریب میان مذاهب اسلامی دعوت کرده است. او با دیگران فرق داشت و بیش از مراجع دیگر بازاندیش بود. چرا؟ <o:p></o:p>
* مواضع بازاندیشانه پدرم ریشه در این داشت که او اسلام را دینی فهمیده بود که پلهای رابطه با دیگران را میگشاید. چرا که مبنای اسلام در تعامل با دیگران حتی با مشرکان، همانی است که بر زبان پیامبر اسلام جاری شده است: «وَإِنَّا أَوْ إِیاکُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» (سبأ/۲۴). اسلام نمیگوید که من بر حق هستم و شما باطل هستید، بلکه پلهای رابطه را میگشاید. در حقیقت همه ما در پی حقیقت هستیم. ولی این پل کلیدی برای زبان خردها و روزنهای برای رسیدن به حقیقت است. در نتیجه اگر ما در امر رسیدن به حقیقت جدی هستیم، بدان خواهیم رسید. زیرا قرآن کریم میفرماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیئًا وَلَا یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» (آل عمران/۶۴). <o:p></o:p>
در جامعه اسلامی خداوند از مسلمانان میخواهد: «فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ» (النساء/۵۹)؛ یعنی وقتی که دچار اختلاف شدید، به خدا و پیامبر او مراجعه کنید. در این صورت راه حل را پیدا خواهید کرد. پیامبر نیز در حجة الوداع به مسلمانان میفرماید: «خون و مال و ناموس مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است... بعد از من به کفر باز نگردید که برخی گردن برخی دیگر را بزنید.» بر همین اساس پدرم به بررسی واقعیتها و گذار از مسائل حاشیهای برای رسیدن به وحدت اسلامی فرا میخواند. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
فهم اشتباه<o:p></o:p>
* آیا این روش پدر شما با استقبال مراجع نجف و ایران روبرو شد؟ <o:p></o:p>
* متأسفانه بعضی از مفاهیم پدرم [توسط برخی افراد] دچار فهم اشتباه شد. چرا که آنها بر این عقیده بودند که التزام به مذهب ایجاب مینماید که همه چیزهای درست و نادرست موجود در آن را حفظ کنیم. ولی پدرم تأکید داشت که باید چیزهای درست مذهب را مورد تأکید قرار دهیم و به این منظور با برخی از چیزهایی که آنها را نادرست میدانست، وارد مناقشه شد. در نتیجه برخی از این مسأله ناراحت شدند و میخواستند برای حمایت از مذهب، به فرقه گرایی دست بزنند، حتی اگر به ضرر دین تمام شود. <o:p></o:p>
* ولی همین چیزهایی که پدر شما آن را نادرست میدانستند، همان چیزهایی هستند که افکار عمومی در بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی را به هراس انداخته است. در اینجا از هلال شیعی که از ایران آغاز شده و سپس تا عراق و سوریه و در نهایت لبنان، ادامه دارد، ترس وجود دارد. در اینجا از گسترش تشیع ترس وجود دارد. آن چیزهایی که از بعضی از هواداران مذهب سر زده و پدر شما و نیز خود شما نادرست میدانید، کدامند؟ <o:p></o:p>
* در اینجا برخی از حقایق اساسی در مذهب وجود دارد که پدرم طرفدار آنها بودند. مثل عدم جواز اهانت به صحابه و همسران پیامبر اسلام. ایشان بر این عقیده بود که این مسأله به سر حد تحریم هم میرسد. بعد از وفات پدرم من نیز بدان اشاره داشتم. ما تأکید کردیم که اهانت به صحابه و همسران پیامبر اسلام جایز نیست. از این رو ضرورت دارد که مذهب شیعه را از طریق قواعد اساسی آن بشناسیم. پرداختن به یک مذهب از طریق بعضی کتابهایی که ممکن است درست هم نباشند، صحیح نیست. هر دو طرف باید مسؤولیت پذیر باشند. حکمای دو مذهب باید حقایق را برای مردم روشن کنند. نباید بیش از اندازه به چیزی بها داده شود. همگان اعم از شیعه و سنی وظیفه دارند که برای وحدت امت اسلامی تلاش کنند نه در جهت تفرقه و ایجاد چند دستگی در آن. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
مصحف فاطمه (س) <o:p></o:p>
* برخی میگویند که شیعیان فقط به قرآن فاطمه ایمان دارند. چرا که عقیده دارند مصحف شریف تحریف شده است. طبق اصول شیعه حقیقت چیست؟ <o:p></o:p>
* غیر از این قرآن که در همه مساجد شیعه و سنی و خانههای مسلمانان یافت میشود، قرآنی وجود ندارد. آن چیزی که حضرت فاطمه زهرا از خود به جای گذاشته است، قرآن نیست. بلکه شامل احادیثی است که ایشان از پدرشان و همسرشان امام علی نقل کردهاند و نیز آن چیزهایی که ایشان از اسلام و پدرشان فراگرفته بودند. <o:p></o:p>
در رابطه با احادیث باید گفت، همان گونه که نزد اهل سنت احادیث درست و نادرست وجود دارد، نزد شیعه نیز همین گونه است. از این رو تاریخ اسلامی باید مورد تجدید نظر قرار بگیرد. خصوصاً آن قسمتهایی که تأثیر منفی روی روابط مسلمانان با یکدیگر به جای گذاشته است. ما همیشه خواهان آن بودهایم که روی نقاط مشترک تأکید شود نه نقاط اختلاف. این آن چیزی است که ما از پدر خود یاد گرفتهایم و بر آن روان هستیم. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
ملاهای ماهواره ای<o:p></o:p>
* به رغم این بینش باز و روشن در روش سید فضل الله و نیز شما، بسیاری از خطیبان مساجد و ملاهای ماهوارهای در دو مذهب شیعه و سنی، چیزهایی را به خورد مردم میدهند که باعث نفرت پیروان یک مذهب از مذهب دیگر میشود؟ <o:p></o:p>
* متأسفانه این دسته از فرقه گرایان، روی نقاط اختلاف تأکید میکنند نه روی نقاط اشتراک و با خواست و اراده الهی مخالفت میکنند. درست نیست که حرف برخی از سنیها را به همه سنیها تسری بدهیم و همین طور درست نیست که حرف برخی از شیعیان را به همه شیعیان نسبت بدهیم. باید جلوی این تحریکات مذهبی را بگیریم. زیرا به مصلحت امت اسلامی نیست. باید هر مذهبی را از منابع درست آن بشناسیم. نباید از کسانی بگیریم که فتنه افروزی میکنند یا آنهایی که افقهای تنگی دارند و معتقدند که این گونه حمایت از مذهب به معنای حمایت از قضایایی است که بدان ایمان دارند. این درست نیست. <o:p></o:p>
از این رو خواهان آن هستم که شبکههای ماهوارهای سنی و شیعه که مروج مفاهیم نادرست در دو مذهب هستند، مورد نظارت قرار بگیرند. همین طور از مراجع دو مذهب نیز میخواهم که از سکوت دست بردارند و به مقابله با فتنه افروزان دست بزنند که تعدادشان کم ولی صدایشان بلند است. اینان از تحریک غرایز مذهبی که به ضرر مذهب و اسلام است، سوء استفاده میکنند. مشکل این است که صدای بازاندیشان دو مذهب آهسته است و جز در دوایر محدودی شنیده نمیشود. از این رو مراجع باید صدایشان را بلند کنند و حقایق دو مذهب را که دعوت به سوی وحدت و ارتباط است نه تفرقه و اختلاف، برای مردم روشن نمایند. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
تدریس مذاهب<o:p></o:p>
* بر اساس همین فهم، الازهر به عنوان بزرگترین مرجعیت سنی در دنیا، برای فهم مذهب شیعه و تقریب میان مذاهب اسلامی، به تدریس فقه جعفری برای دانشجویان اقدام کرد. مراجع شیعه برای فهم مذهب اهل سنت و تبیین آن برای افکار عمومی شیعه، چه کاری صورت دادهاند؟ <o:p></o:p>
* از الازهر به خاطر آموزش و تربیت علمایی که عهده دار دعوت مردم به سوی منابع اصلیشان باشند تقدیر میکنیم. ما هم خواستار آن هستیم که مذهب سنی از روی منابع اصلیاش مورد تدریس شود. از سوی شیعه نیز در این زمینه توجه شده است. ولی این کار از سوی کسانی صورت گرفته است که به دیگران رویکرد و اهتمام دارند که نمونه آن سید محمد حسین فضل الله است. در حوزههای علمیهای که ما بر آنها اشراف داریم، مذاهب چهارگانه شافعی و حنفی و مالکی و حنبلی اهل سنت تدریس میشود. من شخصاً مذاهب اهل سنت را نزد پدرم درس خواندهام. در بحثهای فقهی و مناقشههای علمی خود نیز این روش را حفظ کردهایم که به عالم اجازه میدهد در تعامل با مذاهب اسلامی دیگر فضای متفاوتی را تجربه نماید. در مذهب شیعه هم حوزههایی وجود دارد که به علاوه تدریس مذهب شیعه، به مطالعه و بررسی مذاهب اهل سنت نیز میپردازند. این کار باعث ریشه کنی تعصب و اختلاف است که حاصل جهل به دیگران میباشد. <o:p></o:p>
ما تأکید داشتهایم که مشترکات بسیاری بین سنی و شیعه وجود دارد. ما خواستار آن هستیم که برای از بین بردن تنش میان پیروان دو مذهب، نه تنها در حوزههای علمیه که در مساجد و مدارس نیز مذاهب اسلامی دیگر توضیح داده شود و تدریس گردد. تنشهای فعلی حاصل ناآشنایی است که ما گرفتار آنیم و سبب شده است که فرد مسلمان با هر مذهبی که دارد، به چیزهایی اعتقاد داشته باشد که درست نیست. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
همراهی با الازهر در موضوع وحدت<o:p></o:p>
* از دیدگاه دینی شما، آیا با همکاری الازهر امکان ایجاد همگرایی بین دو مذهب سنی و شیعه، وجود دارد؟ <o:p></o:p>
* ما از همه مراجع میخواهیم که با الازهر همراه شوند. شیخ الازهر با صدای بلند به سوی وحدت دعوت مینماید. به نوبه خود نیز از همگان اعم از شیعه و سنی، میخواهیم که برای تثبیت وحدت امت اسلامی تلاش کنند. به خواست خدا، در آینده نزدیک با شیخ الازهر و مفتی مصر دیداری خواهیم داشت. ما اطمینان داریم که مصر نقش مهمی در تلاش برای وحدت اسلامی و از بین بردن تنشهایی که میخواهند در جامعه اسلامی دامن بزنند خواهد داشت. از اختلافی سیاسی در بین مسلمانان وجود دارد، نباید به تنش و تفرقه منجر شود. <o:p></o:p>
* به نظر شما اگر همگرایی مصر و ایران به وجود بیاید، نقشی در همگرایی بین دو مذهب سنی و شیعه خواهد داشت؟ <o:p></o:p>
* ما بر این عقیده هستیم که همگرایی میان مسلمانان خصوصاً مصر و ایران یک امر ضروری است. چرا که مصر روی جهان اسلام تأثیر دارد و ایران نیز در جامعه اسلامی و جامعه شیعی از تأثیر بسزایی برخوردار است. همه باید برای این همگرایی تلاش کنند تا اینکه برای از بین بردن تنشها، بین ایران و مصر ارتباط و مصالحه ایجاد شود. این همگرایی باعث همگرایی میان طرفهای گوناگون جامعه اسلامی خواهد شد. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
حکومت اسلامگرایان<o:p></o:p>
* به نظر شما آیا راه یافتن اسلامگرایان به حکومت در کشورهای بهار عربی، خطر برای شیعیان دارد؟ <o:p></o:p>
* برعکس، به نظر ما شیعیان، بالا آمدن اسلامگرایان باز اندیش و اهل گفتگو، امری است مثبت و سرچشمه همگرایی و نزدیکی. بر این عقیده هستیم که از این بابت بحرانی برای شیعه به وجود نخواهد آمد. ولی نگرانی ما از کسانی است که ذهنی بسته دارند و رویکرد به مذاهب اسلامی دیگر را قبول ندارند. اینان مذاهب اسلامی دیگر را تکفیر میکنند. مشکل اساسی همینها هستند. از این رو بالا آمدن هر جنبش اسلامی را از مبانی اسلام و توجه به هویتهای اسلامی و غیر اسلامی سرمنشأ میگیرد، تأیید میکنیم. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
موضع در قبال نظام سوریه<o:p></o:p>
* ولی ایران شیعه از نظام سوریه حمایت مینماید که دارد آزادی خواهی و عدالت و تغییر طلبی مردم خود را قلع و قمع مینماید. آیا موضع شما نیز همین است؟ <o:p></o:p>
* ما با مردم سوریه هستیم، چرا که از منظر عدالت و تعادل و ظلم ستیزی به قضایا نگاه میکنیم. ما مواضع برحق را تأیید میکنیم و ظلم و جنایت را قبول نداریم. ما به افراد و دولتها نگاه نمیکنیم. زیرا ما در کنار حق هستیم، همان طور که خداوند میفرماید: «وَلَا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (المائدة/۸)؛ اما ما با خونریزی مخالف هستیم. نه تنها خون مسلمانان بلکه خون همه انسانها. نگرانی ما این است که حوادث سوریه روند فرسایشی به خود بگیرد، خصوصاً بعد از اینکه از حالت داخلی خارج شد و رنگ منطقهای و بین المللی به خود گرفت. <o:p></o:p>
در رابطه با موضع ایران در قبال سوریه باید گفت که تا آنجا که من از رهبران ایران شناخت دارم، از آنها شنیدهام که آنها حمله به مردم غیرنظامی را تأیید نمیکنند و بر این نظر هستند که این درگیری به صورت درگیری میان نظام و مخالفان باقی نخواهد ماند بلکه به درگیری منطقهای میان قدرتهای بزرگ در میدان سوریه تبدیل خواهد شد. از این رو ایران درگیریهای سوریه در چارچوب منطقهای آن میبیند و نه فقط داخلی. <o:p></o:p>
* ولی برخی بر این نظر هستند که حوادث سوریه، جنگ میان نظام و اهل سنت است. یعنی آنچه جریان دارد نبرد میان علویها و سنی هاست. نظر شما چیست؟ <o:p></o:p>
* نگرانی ما این است که این امر متأثر از فضای طائفهای و مذهبی موجود در منطقه باشد. امید ما این است که این حوادث بعد از اینکه به درگیری منطقهای و بین المللی و نه فقط سوری تبدیل شد، به فتنه مذهبی منجر نشود. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
تأثیرپذیری لبنان از حوادث سوریه<o:p></o:p>
* وقتی حوادث سوریه امری لاینحل شد و از چارچوب داخلی به منطقهای تبدیل شد، ترکشهای آن به لبنان هم رسید. خصوصاً دو گروه لبنانی در طرابلس (بزرگترین شهر شمالی کشور) بین علویها در جبل محسن و اهل سنت در باب التبانة و تعدادی کشته و مجروح به جای گذاشت. درگیریهای طرابلس به خاطر رویدادهای سوریه به سود کیست؟ <o:p></o:p>
* حوادث سوریه هیچ سودی برای لبنان و سوریه ندارد. طرفهای درگیری هم هیچ نفعی نخواهند برد. ما به نوبه خود به سوی گفتگوی بین لبنانی فرامی خوانیم تا بیایند و بنشینند و حوادث طرابلس را مورد بحث و بررسی قرار دهند تا این حوادث روی داخل لبنان تأثیر نگذارد. زیرا تحریک و تنش زیاد هم شود، ممکن است افراد یا جریانهایی از آن سود ببرند. هیچ عیبی ندارد که ما اختلاف سیاسی داشته باشیم. ولی عیب این است که این اختلاف به بروز تنش داخلی تبدیل شود. اعتقاد من بر این است که در داخل لبنان همه به این نتیجه رسیدهاند که تنش داخلی به خاطر حوادث سوریه، بیفایده است. زیرا تنش سیاسی بسیار بزرگتر از این فایده هاست. <o:p></o:p>
* تنش داخلی سبب شد که گروه ۱۴ مارس به رهبری جریان المستقبل سنی، خواستار خلع سلاح حزب الله شیعه شود. بهانهشان این است که سلاح حزب الله مایه نگرانی اهل سنت است. آیا این پیشنهاد درست است؟ <o:p></o:p>
* ما همیشه از سیاستمداران خواستهایم که در اختلافات سیاسی خود از مذهب مایه نگذارند. تا مسائل سیاسی به دور از مسائل مذهبی در همان چارچوب سیاسی خویش باقی بمانند. خواستهها و مطالبات باید خاستگاه سیاسی داشته باشند نه طائفهای. سلاح حزب الله هیچ ربطی به مذهب ندارد. بلکه برای مقاومت در برابر اسرائیل است. زیرا ارتش لبنان توان مقابله با اسرائیل را ندارد. از این رو سلاح مقاومت در برابر اسرائیل قرار دارد و نه طائفه و مذهب خاص. <o:p></o:p>
سید موسی صدر و حقیقت پنهان<o:p></o:p>
* چندی پیش سالگرد مفقود شدن امام موسی صدر بود. او که بیش از سی سال است در لیبی مفقود شده است. برخی میگویند زنده است و برخی میگویند که فوت کرده است. میگویند که اطلاعات تازهای از سوی لیبی داده شده است. حقیقت چیست؟ آیا اطلاعات تازهای در این باره وجود دارد؟ <o:p></o:p>
* متأسفانه قضیه امام موسی صدر پیچیده شده است و نیازمند روشن شدن میباشد. تا هنوز ما نمیدانیم که چگونه و کجا مفقود شده است. از زمان مفقود شدنش تا الآن به حقیقت ثابت شدهای نرسیدهایم. فقط طرف لیبیایی به ما خبر داده است که او فوت کرده است و آزمایش دی انای روی استخوانهایی که منتسب به ایشان است نیز صورت گرفته است. ولی این آزمایشات نیز نتوانست این انتساب را ثابت کند. ما اطلاعات جدیدی نداریم. همه اطلاعات در اختیار طرف لیبیایی است که تا هنوز حقیقت را به ما نگفته است. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
توسل به اهل بیت(ع) <o:p></o:p>
* عاشقان اهل بیت اعم از سنی و شیعه، گرد مقامهای مربوط به امام حسین و حضرت زینب در مصر میگردند و آنها را زیارت میکنند و از آنها یاری و کمک میطلبند. گاهی نیز از آنها میخواهند که مشکلاتشان را حل کنند. شما که خود نیز از اهل بیت هستید، به آنها چه میگویید؟ <o:p></o:p>
* امام باقر (ع) میفرمود: «ما به خاطر اسلام دوست بدارید... و ولایت ما جز با عمل بدست نمیآید.» ما باید حاجتهای خود را به درگاه خداوند ببریم. درست نیست که حاجت خود را از اولیاء بخواهیم. زیرا اولیای الهی نیز حاجتهای خود را فقط از خداوند میخواستند. ما نیز حق داریم که حاجتهای خود را از خداوند بخواهیم نه غیر او. <o:p></o:p>
انتساب به اهل بیت<o:p></o:p>
* در کشورهای عربی، هستند بسیاری که دانسته و ندانسته خود را به اهل بیت منتسب میکنند. گمان اینها این است که انتساب امتیازی برای آنان است که سبب برتری بر دیگران میشود. حقیقت چیست؟ <o:p></o:p>
* این امر نیازمند اثبات نسب است. ما خواهان آن هستیم که در این بابت آگاهانه عمل شود. زیرا هدف برخی از انتساب به اهل بیت این است که به موقعیت یا امتیازی خاصی در بین مردم دست پیدا کنند. ما تأکید میکنیم که انتساب به اهل بیت یک مسؤولیت است. زیرا امام صادق (ع) به کسانی که خود را به اهل بیت نسبت میدادند میفرمود: «خوبی از دیگران خوب است و از شما خوبتر و زشتی از دیگران زشت است و از شما زشتتر.» از این رو انتساب به اهل بیت یک مسؤولیت بزرگ است. اینان باید بدانند وقتی که در برابر خداوند قرار گرفتند، نَسَب هیچ تأثیری نخواهد داشت. در عرصه عمل، پیامبر اسلام سلمان فارسی را جزو اهل بیت به حساب آورد، در حالی که عمویش ابولهب کافر بود و در باره او سورهای نازل شد و کافر توصیف گردید. پس قضیه این است که این نسبت را چگونه درک کنی. زیرا خداوند متعال مردم را بر اساس نسبهایشان محاسبه نمینماید بلکه بر اساس اعمالشان مورد محاسبه قرار میدهد. <o:p></o:p>
منبع: الاهرام المسائی، ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۲م. <o:p></o:p>
گفتگو از عبداللطیف نصّار.<o:p></o:p>