علامه مرجع فقیهی مجدد و روشن اندیش بود<o:p></o:p>
مصاحبه باآیت الله دکتر سید محمد موسوی بجنوردی<o:p></o:p>
گفتگو از غانم اللولاسی<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
اشاره: <o:p></o:p>
آیت الله دکتر سید محمد موسوی بجنوردی از فقهای نواندیش حوزی و اساتید دانشگاه است. او در حال حاضر مدیر گروه حقوق و علوم سیاسی و نیز گروه دین و فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه خوارزمی تهران و مدیر گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی است. او که توجه به عنصر زمان و مکان را در صدور فتوا ضروری میداند، تأکید میورزد که در امور مستحدثه باید به متخصصان و کارشناسان مراجعه نمود. او علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله(ره) را فقیهی مجدد و روشن اندیش میداند که اندیشهاش در طول زمان و در همه نقاط جهان اسلامی روشن و درخشان باقی خواهد ماند. <o:p></o:p>
همکار ما غانم اللولاسی به گفتگوی با ایشان پرداخته است که متن کامل آن تقدیم خوانندگان گرامی میشود:<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
حضور شاخص علمی <o:p></o:p>
* بارزترین شاخصههای فکری و علمی و دینی نجف اشرف کدامند و حوزه علمیه نجف چه ارتباطی با این پیشینیه تاریخی دارد و در زمینههای فقه و اندیشه و ادب چه دستاوردهایی را به این شهر تقدیم داشته است؟ <o:p></o:p>
* حوزه نجف اشرف، قدیمیترین حوزه علوم اسلامی است که مرحوم شیخ طوسی هزار سال قبل آن را تأسیس کرد و بزرگترین علمای مسلمان در عرصههای فقه و اصول و فلسفه و کلام وتاریخ و تفسیر و ادبیات عرب و شعر از آن فارغ التحصیل شدهاند. برترین فقیهان و اصولیها، شاگرد حوزه علمیه نجف بودهاند. بسیاری از ادبا و شعرای عرب نظیر محمد مهدی جواهری پیش از این نجف میزیستهاند. <o:p></o:p>
شهر نجف مهبط علم به شمار میآید و اجتهاد در آن سابقهای هزار ساله دارد. با پیشرفت زمان، اجتهاد نیز به موازات آن پیشرفت کرد و طلاب علوم اسلامی از اقصی نقاط جهان رو به نجف نهادند. در آن زمان بهترین مدرسان و اساتید در نجف حضور داشتند. معروف بود که هر کسی به نجف بیاید، مجتهد و روشنفکر میشود. من سی و سه سال در نجف زندگی کردم و همه تحصیلاتم در نجف سپری گشت. از این رو من خود را فرزند این شهر میدانم. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
* روش تدریس در حوزههای علمیه چگونه است؟ و آن چیزی که طلاب حوزههای علمیه را از نظر علمی به درجه اجتهاد میرساند، چیست؟ <o:p></o:p>
* درسهای حوزه علمیه نجف فقط به تدریس درس توسط استاد خلاصه نمیشد، بلکه سنت مباحثه نیز وجود داشت. مباحثه عبارت است از مطالعه و بحث در باره موضوعی معین. بعد آن اشکالات برای استادی که عهده دار پاسخگویی است، مطرح میشود. <o:p></o:p>
همه جلسات درسی چنین وضعیتی دارند و مسائل فقهی و اصولی و فلسفی و ادبی مطرح میشوند و این مسأله باعث روشن اندیشی و آگاهی طلابی میگردد که مباحثه و مطالعه همه اوقات حتی ایام فراغت و سفر آنها را نیز شامل میشود. <o:p></o:p>
در همین زمینه یادم هست، حتی زمانی که در ایام تعطیلی طلاب به شنا نیز میرفتند، در باره استصحاب کلی که یکی از مباحث علم اصول است، بحث میکردند. وقتی یکی از طلاب پرسید که چند دور شنا کردهاید؟ جوابش جالب بود: ۴ استصحاب کلی. آنها نسبت به علم و درس و آموزش و عبادت خیلی جدیت داشتند. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
تفاوت مکاتب فقهی<o:p></o:p>
* دو نوع مدرسه فقهی وجود دارد. یکی مکاتب کلاسیک سنتی و دیگری مکاتب نوگرای جدید. این دو مکتب چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟ <o:p></o:p>
* امام خمینی از مجتهدان و فضلا خواست که دو عنصر زمان و مکان را در اجتهاد خویش مد نظر قرار دهند. زیرا فقیهی که هزار سال پیش مسألهای را بیان داشته یا اندیشهای را روشن ساخته است، عنصر زمان و مکان او، با سخن و اندیشههای او همخوانی داشتهاند. اما در زمان کنونی، احکام تغییر کردهاند. یکی از بارزترین مثالها در این زمینه، فتوا دادن به حرمت شطرنج است. چرا که در آن زمان از آلات قمار بود. اما امروز در غرب، به یک ورزش فکری در مدارس و دانشکدهها تبدیل شده است. بعد از اینکه شطرنج از عنوان قمار خارج شد، ما نیز به حلیت آن قائل شدیم، به شرط اینکه در حرام مورد استفاده واقع نشود. درست مانند بسیاری دیگر از ابزارهایی که هم استفاده حلال دارند و هم استفاده حرام. در این گونه ابزارها، در مواردی که با معیارهای اسلامی و دینی تناسب دارند، حلال میشوند و در مواردی که با موازین شرعی تناسب ندارند، حرام میشوند. <o:p></o:p>
به نظر من به خاطر تحول و نو شدن زمان و مکان فقه نیز در حال تحول دائم است. زیرا هر دوره برای خود اقتضائاتی دارد که دورههای بعدی چنین اقتضائی ندارند. همین مسأله برای مکان نیز مطرح است. برای همین است که فقه مهاجران به غرب با فقه موجود در ایران و لبنان و سوریه فرق مینماید. از این رو فقیه باید در دادن فتوا و بیان مسائل فقهی، دو عنصر زمان و مکان را در نظر بگیرد. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
* هر کسی که با مباحث فقهی و اجتهادهای شما آشنا باشد، با مدرسه متکامل و پیشرفتهای از اجتهاد روبرو میشود. شاید آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله(رض) نیز به همین مدرسه تعلق داشته باشد. ولی بعضی از احکام شرعی جدید، ممکن است نتایجی را بدست دهد که با مشهور مخالف باشند. آیا مخالف مشهور با حجت تعارض دارد یا نه؟ <o:p></o:p>
* فقیه یا مجتهد باید بنابر اعتقاد خود فتوا دهد. حتی اگر فتوای او با فتوای سایر فقیهان تعارض داشته باشد. اگر به حلیت چیزی رسید، بر او حرام است که به حرمت آن فتوا دهد. زیرا وظیفه او این است که به استنباط و اجتهاد خود فتوا دهد. از این رو علامه ابن مطهر حلی از علمای بزرگ شیعه، با فقهای دیگر که در باب منزوحات بئر قائل به وجوب بودند مخالفت کرد و به استحباب آن فتوا داد. <o:p></o:p>
و در جایی دیگر، امام خمینی مغایر با آرای فقهای دیگر، به حلیت شطرنج فتوا داد. زیرا دو عنصر زمان و مکان حیثیات موضوع را تغییر میدهند و حکم نیز تابع موضوع است. زیرا اگر موضوع تغییر نماید، حکم نیز به تبع آن تغییر میکند. چرا که نسبت حکم به موضوع، مانند نسبت معلول به علت است. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
همنوایی با علم و نوگرایی<o:p></o:p>
* مسائل جدیدی وجود دارند، مانند مسائل پزشکی و پدیدههای جدید اجتماعی که در باره آنها فقیه برای تشخیص آنها باید به افراد متخصص مراجعه نماید و فتوا بدهد. نظر شما در این باره چیست؟ <o:p></o:p>
* مراجعه به متخصصان در مواردی که نیاز است، عیبی برای فقیه به حساب نمیآید. زیرا شأن فقیه فتوا دادن و حکم صادر کردن است و برای شناخت موضوعات و حیثیات مسائل دیگر، به متخصصان مراجعه مینماید. <o:p></o:p>
من شخصاً در مسائل جدید، در برابر متخصصان مینشینم و از آنها یاد میگیرم. فقیه نباید به چیزی فتوا دهد که در باره آنها شناخت کافی ندارد. و همان طور که پیش از این اشاره داشتیم، نسبت حکم به موضوع، مانند نسبت معلول به علت است. وقتی علت ثابت شد، معلول نیز میآید و در صورتی که موضوع احراز شد، حکم نیز احراز میشود. <o:p></o:p>
علامه بزرگ حضرت آیت الله سید محمد حسین فضل الله(رض) نیز از فقهای روشن اندیشی است که در مسائل جدید به اهل تخصص مراجعه مینمایند و بر اساس دادههای علمی فتوا میدهند. از این رو ایشان فتواهای جدید دارد و این خروج از روش فقهی شیعی به حساب نمیآید. <o:p></o:p>
اشتباه است که به قدیم به خاطر قدمتش کاری نداشته باشیم. زیرا در فقه لازم است که در مسائل جدید، حکم با موضوع مطابقت داشته باشد. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
احکام عقلانی جدید<o:p></o:p>
* میبینیم که آرای فقهی علمای نواندیش حضور فعالی در جامعه دارد. اما شاهد حضور فعال اجتهاد جدید در نهادهای سنتی نیستیم. علت چیست؟ <o:p></o:p>
* علت این است که میان فقه قدیم و موضوعات جدید فاصله افتاده است. امام خمینی(ره) در بیانات و نوشتههای خویش اصرار داشتند که باید دو عنصر زمان و مکان در فتوا دادن در نظر گرفته شوند. به ویژه اینکه ما در مقام افتا، داریم حکمی را به خداوند ارجاع میدهیم. در نتیجه وقتی حکم را به خداوند نسبت میدهیم، لازم است که در شناخت موضوع، نهایت تلاش را به خرج دهیم. <o:p></o:p>
از این رو در هر چیزی که جدید است، باید به اهل تخصص مراجعه کنیم. تا اینکه به سرنوشت فتوا دادن به غیر آنچه که خداوند نازل کرده است، دچار نشویم: «و من لم یحکم بماانزل الله فأولئک هم الکافرون»(المائدة/۴۴). زیرا اسلام دینی جهانی است که محدود به زمان و مکان خاصی نیست. از زمان خاتم پیامبران تا روز قیامت، همراه با همه تحولاتی که در جوامع روی میدهد، فقیه هم باید به جای در جا زدن در برابر تحولات جامعه، به همین سمت حرکت نماید. <o:p></o:p>
امام خمینی میفرماید که احکام شرعی، فلسفه دین هستند. زیرا دین بر احکام شرعی بنا میشود که موضوعات آن همراه با تحول زمانه، تغییر میکنند و احکام شرعی نیز تغییر میکنند. درست همان گونه که در مسأله شطرنج اتفاق افتاد که به شرط عدم استفاده در موارد حرام، به حلیت آن فتوا داده شد. امروزه در ایران، شطرنج از ورزشهای فکری در دانشگاهها و دانشکدههای نظامی به شمار میآید که باعث باز شدن فکر در برنامه ریزیهای دفاعی میگردد. علاوه بر این، بنای عقلا، جایگاه مهمی در فقه شیعه یافته است. زیرا بسیاری از احکام ما عقلانی هستند. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
احکام شرعی در اسلام<o:p></o:p>
* در مسأله اجتهاد، چگونه عقل میتواند به یک تکیهگاه اساسی تبدیل شود؟ <o:p></o:p>
* وقتی که به احکام شرعی مراجعه کنیم میبینیم که هشتاد درصد از آنها احکام عقلائی امضائی هستند و نه تأسیسی. بنابراین بعضی از احکام اسلام تأسیسی هستند که به عبادات مربوط میشوند. اما احکام اجتماعی، احکامی عقلائی هستند که درادیان و جوامع گذشته نیز وجود داشتهاند و اسلام آنها را امضا نموده است و ما آنها را احکام امضایی مینامیم. <o:p></o:p>
اما احکام تأسیسی بیشترشان در عبادات هستند. میتوانیم با مراجعه به کتاب الفقه الجاهلی دکتر جواد علی ملاحظه کنیم که بسیاری از احکام عقلائی در دوران جاهلیت وجود داشتهاند و امروز نیز وجود دارند. اسلام بعضی از آنها را امضا کرد و بر برخی دیگر چیزهایی افزود و آنها را تعدیل کرد. ولی در احکام عقلائی، شرع از عقلا پیروی مینماید و در برابر آنها ایستادگی نمینماید. <o:p></o:p>
تعداد رکعتهای در نماز صبح و مغرب و نمازهای دیگر در چارچوب احکام تعبدی تأسیسی قرار میگیرند، در حالی که قضیه مهریه و طلاق و احکام زناشویی و عقد ازدواج در همه شرایع احکامی عقلائی به شمار میآیند. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
تکریم انسان توسط اسلام<o:p></o:p>
* فرمودید که عقل در ضابطه مندسازی امور و کشف برخی از احکام دخالت دارد. آیا نگاهی دینی به حقوق بشر وجود دارد یا اینکه این امر به عقل اختصاص دارد. جدلی را که در این باره وجود دارد چگونه میتوان مورد فهم قرار داد؟ <o:p></o:p>
* یک آیه در قرآن وجود دارد که در بردارنده همه این مطالب است. خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»(الإسراء/۷۰)، در ابتدا کلمه بنی آدم آمده است که منظور از آن کرامت ذاتی میباشد که ویژگی فرزند آدم است. با حذف دین و جنسیت، او فقط انسان میباشد. <o:p></o:p>
به نظر من میتوان صد بند دیگر به بندهای ۴۶ گانه حقوق بشر افزود که همه آنها از همین عبارت «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» گرفته شدهاند. بنابراین این اسلام است که حقوق بشر را آورده است و زن را تکریم کرده و بهترین حقوق را به او عنایت نموده است. در آیهای دیگر خداوند میفرماید: «خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ»(الزمر/۶)، در اینجا روشن میشود که مردانگی و زنانگی از عوارض انسان نیست بلکه از عوارض بدن و جسم است. <o:p></o:p>
در باره صور متکلمان میگویند: شی بودن شی به صورت آن است نه ماده آن. یعنی نفس ناطقه و روح. چرا که نفس ناطقه حقیقت انسان است. اما این جسم و این غرایز، غرایزی حیوانی هستند. حال آنکه انسان از روح و جسم درست شده است و حقیقت انسان همان روح و نفس ناطقه میباشد. انسان اشرف از فرشتگان است. زیرا فرشتگان مجرد از ماده هستند و فقط سرگرم عبادت هستند، در حالی که انسان دو حالت دارد. حالت حیوانی و حالت انسانی و همیشه بین حالت حیوانی و حالت انسانی جنگ و مبارزه وجود داشته است. <o:p></o:p>
زیرا حالت حیوانی انسان را به سوی انحراف و طمع و حسد و غضب و شهوت و سایر صفات مذمومه که جزو صفات حیوانی هستند فرا میخواند. <o:p></o:p>
اما صفات انسانی انسان را به سوی کمال و سعه صدر دعوت مینماید. و این همان چیزی که همیشه با صفات حیوانی در ستیز میباشد. اگر صفات حیوانی بر انسان پیروز شود، به تعبیر قرآن کریم «کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(الفرقان/۴۴) میشود و اگر صفات انسانی بر صفات حیوانی غلبه یافت، خداوند میفرماید: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى* فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى»(النجم/۸ ـ ۹). <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
تأثیرپذیری از اندیشههای رایج<o:p></o:p>
* فرمودید که غیر از ساختار بیولوژیکی، تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد. ولی میبینیم که در اسلام، احکام شرعی میان زن و مرد تفاوت قائل میشود. مانند احکام ارث و عقار. به این نکته چگونه میپردازید؟ <o:p></o:p>
* انسان از افکار و اندیشههای رایج در جامعه خود تأثیر میپذیرد. در دوران جاهلیت به بیان قرآن کریم: «وإذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِن سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُّرَابِ»(النحل/۵۸، ۵۹)، دختران را زنده به گور میکردند. یعنی حفرهای میکندند و زن را هنگام زایمان نزدیک همین قبر میبردند و اگر نوزاد دختر بود، فوراً او دفن میکردند و اگر پسر بود، هلهله میکردند و خوشحال میشدند. <o:p></o:p>
ولی اسلام با این پدیده به مبارزه برخاست. «لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»(التین/۴)، یعنی او را از نفس ناطقه آفریدیم. در این نفس چیزی به نام مردانگی و زنانگی وجود ندارد و همان طور که پیش از این بیان شد، اینها از عوارض جسم هستند و حقیقت انسان همان روح است و از ناحیه روح، هیچ تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد. در اینجا باید به سراغ احکامی برویم که نفس ناطقه و روح را مورد توجه قرار دادهاند. برخی از این احکام با جسم زن همخوانی دارند و برخی دیگر جسم مرد متناسب هستند. <o:p></o:p>
اما در احکام مشترکه، بین زن و مرد تمایزی وجود ندارد بلکه آن دو برابرند. ولی در تمدن بشری، مردم از اندیشههای جاهلی تأثیر پذیرفتهاند که بین زن و مرد تفاوت میگذارد. انسان ممکن است در درجه بالایی از تقوا قرار داشته باشد، اما باز هم اندیشههایش از تمدن پیرامونش متأثر باشند. <o:p></o:p>
از جهت دیگر، من افتخار میکنم که اصالتی عربی دارم و از سادات قریش فصیحترین قبائل عرب هستم و پیامبر خدا نیز فرموده است: «من فصیحترین ناطقان بـه ضاد هستم، به ویژه اینکه از قریش هستم و از بنی سعد شیر خوردهام.» همین طور من به عرب بودن و ولادت خود در نجف افتخار میکنم. ولی همیشه بین فقهای عرب و غیر عرب تفاوت وجود داشته است. زیرا تمدنی که در آن حضور داشتهاند، در اندیشههای آنها تأثیرگذار بودهاند. <o:p></o:p>
در مقابل میبینیم در جاهایی که چنین تمدنهایی در آنها تأثیرگذار نبودهاند، جرأت در فتوا را شاهد هستیم. چیزی که در آرای علامه بزرگ سید محمد حسین فضل الله و عدهای انگشت شمار اندک، مشاهده میکنیم. <o:p></o:p>
متأسفانه در دوران جاهلیت، زن نسبت به مرد، حقیر بوده است و همین مسأله نیز در گزینههای فقهی انسان تأثیر داشته است. با پیشرفت زمان، اندیشههای جامعه نیز روشن شد و میزان تأثیرپذیری مردم از اندیشههای جاهلی کاسته شد و فتاوای جدید و اندیشههای روشن، فرصت بروز یافتند. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
قوانین قبیله ای<o:p></o:p>
* در این زمینه، موضوع دیه عاقله در جامعه جاهلی نیز قابل طرح است. <o:p></o:p>
* دیه عاقله در جوامع و تمدنهای جاهلی مطرح شد. چرا که در این گونه جوامع رئیس قبیله به تنهایی همه ثروت قبیله را در اختیار داشت و این افراد قبیله بودند که دیه میگرفتند. اینها از چیزهایی است که دیگر وجود ندارد. زیرا چیزی که امروز حاکم است همان قانون میباشد. <o:p></o:p>
در عراق، سابقاً قوانین قبیلهای عرف بود و وقتی قتلی رخ میداد، طبق قوانین قبیلهای، باید دو دختر از قبیله [قاتل] با دو مرد از قبیله دیگر ازدواج مینمود. به این عرف فیصله عشائری گفته میشود. ولی بر اثر تحولاتی که رخ داده است، دیگر خبری از این قوانین نیست و جوامع تابع قوانینی شدهاند که قضایای گوناگون را فیصله میدهند و در باره آنها حکم صادر میکنند. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
اجتهاد در اندیشه سیاسی<o:p></o:p>
* در زمینه اندیشه سیاسی، تاریخ نظریات جدیدی را سراغ دارد که از جدیدترین آنها میتوان به نظریه ولایت فقیه امام خمینی و نظریه مرجعیت رشیده شهید صدر و نظریه اصل حفظ نظام در اندیشه سیاسی اسلامی علامه مرجع سید فضل الله اشاره داشت. آیا میتوانید برای ما چکیدهای از اجتهاد اسلامی در اندیشه سیاسی را بیان کنید؟ <o:p></o:p>
* در اساس، سیاست مقتضای اجتهاد شیعی است. اندیشه شیعی نیز همیشه از قدرتهای حاکم دور بودهاند و تابع آنها نبودهاند. از این رو به خاطر استقلالی که داشته است، در اندیشههای اساسی خود از آزادی لازم برخوردار بود. <o:p></o:p>
در حالی که برادران سنی ما طبق قاعده «از ولی امر تبعیت کنید، حتی اگر فاسق باشد.» تابع حکومت بودند و از آنها حقوق میگرفتند. اما ما به چنین چیزی قائل نیستیم و از قاعده «أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنکُمْ»(النساء/ ۵۹) پیروی میکنیم. <o:p></o:p>
فقیه باید جامع الشرایط باشد، یعنی تقوا و عدالت داشته باشد تا از او تبعیت کنیم و از کس دیگری پیروی ننماییم و تابع حاکمیت جائر نشویم. خصوصاً اینکه در جهان تشیع، مجامع علمی مستقل بوده و تابع حکومتها نمیباشند و به اموال شرعی چون زکات و خمس متکی هستند. <o:p></o:p>
در صورتی که حکومت، ستمگر باشد، علما در برابر آن ایستادگی کرده و مخالفت میکنند و مردم نیز از آنها پیروی میکنند. همان طور که امام خمینی چنین کرد و در برابر شاه ایستاد تا او از حاکمیت سرنگون نمود. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
تعدد نظریه ها<o:p></o:p>
* در عرصه اندیشه سیاسی اسلام، تنوع زیادی را مشاهده میکنیم. مثل نظریه نائینی «میان حاکمیت و دولت». میبینیم که اندیشه سیاسی شیعه از طریق زمان و مکان دچار تحول و پیشرفت شده است. علت تعدد نظریههای فقهی سیاسی موجود در عرصه اندیشه سیاسی چیست؟ آیا این تعدد نتیجه اجتهاد است؟ <o:p></o:p>
* این مسأله مسلم است. شیخ نائینی کتاب «تنبیه الامة» را در تأیید مشروطیت ایران نوشت. مشروطیت ایران باعث شد که حاکمیت تابع مردم(مجلس شوری) شود. در حالی که در آن زمان، پاشاه به تنهایی حکومت میکرد. شیخ نائینی نیز مشروطه را بر نظام شاهنشاهی تطبیق کرد. <o:p></o:p>
امام خمینی اما، نظام شاهنشاهی را نپذیرفت و حکومت موروثی را سرنگون کرد. زیرا حکومت که ارث و مال نیست و باید این مردم باشند که رئیس دولت خود را انتخاب کنند. زیرا حکومت از آن مردم است، حتی اگر ولی فقیه عهده دار عالیترین منصب نظام اسلامی باشد، او نیز باید از سوی مردم انتخاب شود و مردم با او بیعت کنند و بیعت نیز از طریق انتخاب صورت میگیرد. <o:p></o:p>
اما فقیه باید جامع الشرایط باشد، عادل باشد، شجاع باشد، از عدالت و نظام مدیریتی و احکام دینی منحرف نشود و تابع ضوابط و معیارهای مشخصی باشد. <o:p></o:p>
عین همین شرایط بر خلیفه نیز قابل تطبیق است و وقتی که از اسلام منحرف شود، ولایت او ساقط میشود. حتی اگر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب باشد که اسلام مجسم بود، انسان کاملی بود که یک قدم نیز از اسلام منحرف نشد و اسلام را به صورت کامل تطبیق کرد و در راه خدا، ملامت هیچ ملامتگری را نپذیرفت. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
مناقشههای فکری و فقهی<o:p></o:p>
* حضرت عالی با مجموعه فرهیختگان و اندیشمندان جهان اسلام آشنایی داشتید و بارزترین خاطرههای شما به دیدار با علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله(ره) مروبوط میشود. به گونهای که در باره اندیشه و اجتهاد، گفتگوهایی میان شما و ایشان صورت گرفت. آیا میتوانید به گوشهای از این خاطرات اشاره بفرمایید؟ <o:p></o:p>
* علامه بزرگ سید محمد حسین فضل الله(قدس الله نفسه الزکیة) را بسیار دوست داشتم. رابطه دوستانه و خالصانهای بین ما وجود داشت که از نجف آغاز میشود. همین طور به برادرشان سید محمد جواد(قده) و پدرشان آیت الله سید عبدالرؤوف فضل الله که از علمای بزرگ بود، علاقمند بودم. به ویژه اینکه خانواده ایشان شریف و معروف بود. <o:p></o:p>
یک بار به میهمانی دعوت شدیم. با سید موضوع آغاز ماهها را مطرح کردم و دیدگاه خود را بیان داشتم که رؤیت موضوعیت ندارد. زیرا روایتی که میگوید: «صم للرؤیة وافطر للرؤیة»، وآیهای که میفرماید: «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ»(البقرة/۱۸۵)، عبارت «من شهد» به معنای درک ماه [رمضان] است نه دیدن با چشم. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
* منظور از رؤیت به معنای موضوع و رؤیت به معنای روش چیست؟ <o:p></o:p>
* رؤیت به معنای موضوع، تعبد به چشم مجرد است، به گونهای که انسان ماه را با چشم خود ببیند. اما رؤیت به معنای روش، به این معناست که رؤیت موضوعیت ندارد، بلکه راهی برای شناختن اول ماه هاست. <o:p></o:p>
در آن زمان، همه قائل به رؤیت به عنوان موضوعیت بودند، اما با پیشرفت علم، به اینجا رسیدیم که رؤیت موضوعیت ندارد و روشن شد که ماه دور قمری و حرکت انتقالی دارد. یعنی در یک ماه یک دور زمین میگردد و در عین حال حرکت وضعی هم دارد و از مغرب به سوی مشرق میگردد. <o:p></o:p>
ماه برای خود دور قمری دارد. زیرا در شب چهارده، نور ماه کامل است و هنگامی به سوی مشرق به دور خود میچرخد، بخشی از نور آن مخفی میشود و بخشی از قسمت تاریک آن هویدا میشود. تا اینکه زمین تمام بخش تاریک را میپوشاند. این حالت را محاق میگویند. زمانی که ماه از محاق خارج شد، ماه جدید متولد میشود. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
* شاید این فرمایش شما با نظر سید فضل الله موافق باشد؟ <o:p></o:p>
* آری با این نظریه میتوانیم آغاز ماه رمضان و زمان عید را پیش از آمدن آن تعیین کنیم. زیرا خبرگزاری ناسا پیش از اینکه ماه متولد شود، ساعت و دقیقه آن را تعیین مینماید. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
خسارتی بزرگ برای اسلام<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
* دنیا و به صورت مشخص دنیای اسلام، از رحلت علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله چه خسارتی را متحمل شد؟ <o:p></o:p>
* فقدان ایشان خسارت بزرگی برای دنیای اسلام است. با رحلت ایشان ثلمهای به اسلام وارد شد که چیزی آن را نمیتواند پر نماید. رحلت علامه کبیر آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله(قدس سره) که در بیانات خود نوگرا و در احکام خود روشن اندیش بود، مصداق واقعی این ثلمه است. <o:p></o:p>
حقیقتاً وقتی که خبر رحلت ایشان به من رسید، بسیار گریستم. زیرا احساس من این بود که زمان رحلت ایشان نبود. خصوصاً که ایشان حامی بزرگی برای لبنان و جهان اسلام بود و از قضیه فلسطین حمایت میکرد و مدافع حقوق فلسطینیان و جمهوری اسلامی [ایران] بود.<o:p></o:p>
<o:p></o:p>
اندیشه همیشه جاوید<o:p></o:p>
* وصیت ایشان تداوم راه آگاهی و نوگرایی و خدمت به اسلام و مسلمین بود. چگونه میشود این راه را ادامه داد؟ <o:p></o:p>
* خواست من از خداوند این است که سید علی گام در راه پدر خود بگذارد تا خلأ ناشی از رحلت سید در دنیای اسلام، خصوصاً در لبنان عزیز را پر نماید. لبنان قلب دنیای عرب است. زیرا تشیع در این کشور تشیعی اصیل است که ابوذر(رضوان الله تعالی علیه) بعد از تبعید شدن در جبل عامل، بذر آن را کاشته است. <o:p></o:p>
در باره موضع گیریهای سید نیز باید گفت که آقای سبحانی سفیر [اسبق] ایران به من گفت: تمام تحلیلهایی که سید محمد حسین فضل الله در خطبههای نماز جمعه خود از اوضاع ارائه میدهد، خصوصاً تحلیلهای سیاسی ایشان، میبینیم که هفته بعد یا ده روز بعد، به تحقق میپیوندد. زیرا او بر خلاف فقهای دیگر، از امور سیاسی آگاهی کاملی داشت. <o:p></o:p>
در پایان عرض میکنیم که او خوشبخت زیست و خوشبخت از دنیا رفت و در یاد قاطبه لبنان عزیز و شیعیان اهل بیت(ع) و دنیای اسلام باقی خواهد ماند. او از میان ما رفت، ولی اندیشه او نرفته است و به خواست خداوند، در طول زمان هم چنان بالنده و زنده باقی خواهد ماند.<o:p></o:p>