شرح دعای افتتاح /قسمت (۹)<o:p></o:p>
علامه مرجع آیت الله العظمی سیدمحمدحسین فضل الله(ره)<o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
«اللّهمّ وصلِّ على ولیِّ أمرِک القائِمِ المؤمَّل، والعدلِ المنتظَر، وحُفَّه بملائکتک المقرَّبین، وأیِّده بروحِ القُدُسِ یا ربَّ العالمین». <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
فقهای مجتهد نائبان امام زمان هستند<o:p></o:p>
بعد از اینکه دعای افتتاح با درود و صلوات بر پیامبر(ص) و ائمه بعد از ایشان که حجتها و اولیای الهی هستند، آغاز گردید و نام حضرت مهدی(عج) در زمره ائمه(ع) ذکر شد، باز هم به صورت خاص از ایشان سخن به میان میآید. «والخلف الهادی المهدیّ». <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
چرا به صورت مستقل بر امام حجت(عج) تأکید شده است؟ <o:p></o:p>
زیرا او امام زمان ماست. پس باید التزام خود را به امامت او ابراز کنیم، احساسات و عواطف خود را نسبت به ایشان اظهار نماییم و از آرزوها و دعاهای خود به درگاه خداوند برای حمایت از جایگاه و موقعیت ایشان سخن بگوییم. زیرا درست است که امامان پیشین، در عرصه عقیده و پیروی، امامان ما هستند، ولی ما مسؤولیت مستقیم در قبال آنها نداریم و مردمانی که در دوره آن بزرگواران میزیستند، در قبال حرکت عملی امامت آنها مسؤولیت مستقیم داشتند. <o:p></o:p>
اما ما، امام حجت(عج) در قبال ما مسؤولیت دارد و ما نیز در قبال آن حضرت مسؤولیت داریم. اما اینکه مسؤولیت مستقیم ایشان در قبال ما چگونه نمود مییابد، مسألهای است که علم به صورت خاص توان ورود به آن را ندارد. اما ما اجمالاً میدانیم که آن حضرت در این زمینه نقش مهمی به عهده دارد. اما مسؤولیت ما این است که اعتقاد به امامت را حفظ کنیم و به حرکت امامت در زندگی خود باور داشته باشیم. <o:p></o:p>
حضور آن حضرت در میان ما از طریق مجتهدان عادل نمود مییابد. روایت شده است که از حضرت سؤال شد: در دوران غیبت چه کنیم؟ به چه کسی مراجعه نماییم؟ از چه کسی سؤال کنیم؟ چه کسی مشکلات ما را حل خواهد کرد؟ روایت شده است که آن حضرت در پاسخ به این سؤالها فرمود: «أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ؛ امّا در رویدادهاى زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان، حجت من بر شمایند و من حجّت خدا هستم.» <o:p></o:p>
راویان حدیث کسانی هستند که حدیث را روایت کرده و در آن خردورزی و تفقه مینمایند. از این رو این واژه به مجتهدان و فقیهان عادل معنا شده است. همین مسأله از امام حسن عسکری(ع) نیز روایت شده است. آن حضرت در باره مرجعیت و تقلید میفرماید: «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ؛ و اما اگر از فقها کسی بود که نفسش را نگه دارد و از دینش محافظت کند و مخالف هوای نفسش عمل کند، و فرمانبردار امر خدا باشد، بر مردم است که از وی پیروی کنند.» <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
نیابت دو گونه است: خاص و عام<o:p></o:p>
اصطلاح نائب الامام از این همینجا باب شد. زیرا فقهای مجتهد نائبان عام امام هستند. لازم است که خاطر نشان کنیم، از نظر ما نیابت دو گونه است: نیابت خاص که امام در زمان زندگی خود آن را تعیین مینماید. اینها همان نائبان چهارگانهای هستند که در زمان غیبت صغرا وجود داشتند. اینها نائبان خاص هستند. <o:p></o:p>
گونه دیگر نیابت عام است. نائبان عام همان مجتهدان عادل هستند. اینها همانهایی هستند که عهده دار امر مرجعیت میباشند. یعنی به خاطر اینکه اینها در امر فتوا و مرجعیت نائبان امام هستند، مردم در مسائل شرعی و امر قضاوت باید به آنها مراجعه کنند. به خاطر اینکه اینها در امور عمومی از ولایت عامه برخوردار هستند، مردم باید به آنها مراجعه نمایند. در این باره یک خط فقهی وجود دارد که معتقد است فقیه در همه امور مسلمین ولایت دارد. مانند پیامبر که ولیّ همه امور مسلمین بود: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ»(الأحزاب/۶) و همان طور که امام علی(ع) و فرزندان ایشان اولیای مسلمین بودند. چرا که پیامبر(ص) علی(ع) را به مقام ولایت منصوب کرد. فرمود: «آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان اولویت ندارم؟» عرض کردند: آری. فرمود: «پس هر کس که من مولای اویم، این علی مولای اوست.» یعنی هر کس که من از خود او به خودش اولویت دارم، این علی نیز از خود او به خودش اولویت دارد. سپس این مقام برای حسن و حسین(ع)... تا امام حجت(عج) قرار داده شد. <o:p></o:p>
این همان ولایت عامه است که پیامبر برای اداره امور امت اسلامی از آن برخوردار بود. از این رو همان طور که پیامبران به عنوان مبلغ مرسل مورد اطاعت قرار میگیرند، به خاطر اینکه ولی امر هستند نیز مورد اطاعت و فرمانبرداری مردم قرار میگیرند. همین مقام برای امامان نیز ثابت است و از طریق نظریه ولایت فقیه برای فقها نیز ثابت میباشد. زیرا از پیامبر اسلام وارد شده است که فرمود: «علما وارثان پیامبران هستند.» «فقها تا زمانی که وارد دنیا نشدهاند، امینان پیامبران هستند.» عرض شد: ورود آنها به دنیا چگونه است؟ فرمود: «پیروی از سلطان.» اینکه وارد حاکمیت ستمگر شوند تا از آن حمایت کنند و یا به بخشی از آن تبدیل شوند. از این رو اگر علما وارثان پیامبران هستند و پیامبران نیز از ولایت عامه برخوردار هستند، علما نیز از ولایت عامه برخوردار میباشند. این همان نظریه ولایت فقیه است که امام خمینی(ره) و پیش از او شهید اول و صاحب جواهر قائل به آن بودند. اما گرایش دیگری نیز وجود دارد که ولایت فقیه را به دائره خاصی محدود میداند. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
فقهای عادل کیانند؟ <o:p></o:p>
بنابراین امام حجت(ع) از عرصههای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی ما جدا نیست. او از طریق عالمان دینی که نائبان عام او هستند، در میان ما حضور دارد. پس هیچ فاصلهای میان ما و او وجود ندارد و ما باید نام و جایگاه او را به گونهای مطرح کنیم که گویا آن حضرت در بین ما حضور دارد. زیرا اگر چه آن حضرت از دیدهها پنهان است، اما [در بین ما] حضور دارد. لذا میبینیم که در دعای برای آن حضرت آمده است: <o:p></o:p>
«اللّهمّ عجّل فرجه وسهّل مخرجه»، «اللّهمّ کن لولیّک الحجّة بن الحسن فی هذه السّاعة، وفی کلّ ساعة، ولیّاً وحافظاً وقائداً وناصراً». هدف این است که امت اسلامی احساس کنند امامی دارند که از طریق عقیده یا فقهای عادل با او در ارتباط میباشند. <o:p></o:p>
در اینجا نکته مهمی وجود دارد که همه باید آن را خوب درک کنند. نکته این است که هر شیخ [عمامه به سری] نائب امام نیست. بلکه این مجتهد عادل است که نائب امام میباشد. او آن چنان در فهم کتاب خدا و سنت پیامبرش کوشیده است که قدرت استنباط احکام شرعی را از ادله شرعی پیدا کرده است و از گفتار و کردار و روابط و رفتار عاقلانهای برخوردار است. پس او باید از علم و عمل اسلام بهرهمند باشد. او کسی است که بنا بر نظریه تقلید از اعلم، در فتوا و قضاوت باید به او مراجعه صورت بگیرد. <o:p></o:p>
واقعیت دیگری نیز وجود دارد که باید آن را بدانیم. این واقعیت این است که بعضی از مردم برای قضاوت پیش هر عالم دینی میروند. قضا دو گونه است. یکی قضای تحکیم است. یعنی هر دو طرف اعلام رضایت میکنند که فلانی هر حکمی داد، ما میپذیریم. شرط قاضی تحکیم این است که مجتهد باشد. ولی قاضی شرع که حکم میکند این خانه برای فلانی باشد، یا اینکه فلانی زن فلانی باشد، یا اینکه فلانی فلانی را کشته است، یا اینکه فلانی باید قصاص شود، باید مجتهد عادل باشد. صدور چنین احکامی فقط حق مجتهد عادل است و جز مجتهد عادل نمیتواند آن را اجرا نماید. بنابراین اگر فردی رفت و نزد شیخ غیرمجتهدی اقامه دعوا کرد و آن شیخ نیز حکم داد که آن مال برای تو باشد، اما طرف دیگر رضایت نداشت، جایز نیست که این مال را به حکم این شیخ بگیرد. زیرا او مجتهد نیست. <o:p></o:p>
همه فقها فتوا دادهاند که قاضی باید مجتهد باشد. اما مشکلی که این روزها ما از آن رنج میبریم، قضات دولتی و قضات حزبی هستند. حکم اینها شرعاً نافذ نیست. اما اگر حکمی داد که دو طرف رضایت داشتند، این حکم صحیح است. اما در رابطه با حکم شرعی باید گفت که به حکم قاضی غیر مجتهد نمیتوانی مالی را بگیری. مگر اینکه با طرف دعوایت مصالحه کنی و دو طرف رضایت داشته باشند. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
امام مهدی(عج) در میان ما حضور دارد<o:p></o:p>
از این رو، امام مهدی(عج) در عرصه تقلید و قضاوت و ولایت، از طریق فقهایی که عهده دار این امور میباشند، در میان ما حضور دارد. ما به اعتبار خط نیابت عامه «فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا» و «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ» این فقها را نائبان امام میدانیم. <o:p></o:p>
ما همواره نیازمندیم که وجود و حضور آن حضرت را احساس کنیم. دعای افتتاح یکی از ابزارهایی است که در آن انسان مؤمن، خط امامت را با حضور حضرت حجت(عج) احساس میکند. از این رو همان گونه که در حضورش برای آن حضرت دعا میکند، در غیبتش نیز برای ایشان دعا مینماید. زیرا او ولیّ امر است: «أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ»(النّساء/۵۹). <o:p></o:p>
«اللّهمَّ وصلِّ على ولیِّ أمرک القائم»، کلمه قائم یعنی اینکه وقتی خداوند به تو اجازه داد باید قیام به شمشیر کنی، باید حاکمیت سازی کنی و به مسؤولیتهای خود عمل نمایی. در میان شیعیان رسم است(و البته واجب نیست) که وقتی کلمه قائم بیان میشود، مردم از جای خود بر میخیزند. باید دید که این رسم یا سنت که شیعیان ایران و عراق و هند و پاکستان آن را انجام میدهند، چه پیامهایی دارد؟ <o:p></o:p>
[این کار] ممکن است برای احترام باشد و ممکن است اعلام آمادگی برای قیام در رکاب آن حضرت نیز باشد. بنابراین وقتی که «قائم مؤمل» گفته میشود و ما بلند میشویم، گویا ما به آن حضرت عرض میکنیم: ما نیز با قیام و انقلاب و خیزش تو، قیام میکنیم. پس این بلند شدن نوعی عملیات روانی است. <o:p></o:p>
«القائم المؤمّل»، کسی که آرزو داریم بیاید و عهده دار امر رهبری زندگی و امت اسلامی شود. «والعدل المنتظر»، او کسی است که عدالت در او تبلور یافته است. وقتی که فردی را به عدالت توصیف میکنیم و میگوییم: فلانی عادل است. به این معنا نیست که عدالت صفت شخص است. بلکه دلالت بر آن دارد که عدالت تبلور ذات و شخصیت اوست. به گونهای که عدالت در او تبلور یافته است. او «العدل المنتظر» است. چرا که بر حسب حدیث معروف نبوی، او قیام خواهد کرد «لیملأ الأرض قسطاً وعدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً.» پس او همان کسی است که پایههای عدالت فراگیر را برپا خواهد داشت. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
مسؤولیت ما، انتظار سازنده است<o:p></o:p>
منظور از کلمه «المنتظر» همان انتظار است. مردم در فهم مرحله انتظار اختلاف دارند. برخی تصور میکنند که معنای انتظار حجت(عج) این است که در خانه خود بنشینی تا اینکه امام بیاید و زنگ خانه را به صدا در آورد و بگوید فلانی بیا که من قیام کردهام. برخی دیگر از مردم نیز عقیده دارند که آنها هیچ مسؤولیتی ندارند. نماز میخوانند و روزه میگیرند و قوت روزانه خود را به دست میآورند و مسؤولیتی در قبال دنیا ندارند. بلکه این امام حجت است در قبال این دنیا مسؤول است و وقتی که او آمد، ما نیز قیام خواهیم کرد. <o:p></o:p>
برخی دیگر از مردم، از جمله برخی از بزرگان و علما از این نیز تندتر رفتهاند و تصور میکنند که در دوران غیبت، انجام هر گونه فعالیت اسلامی برای شورش ضد ظالم و برپایی حکومت الهی جایز نیست. زیرا عقیده دارند هر پرچمی که قبل از قیام قائم بلند شود، پرچم ضلالت است. طبق این تفکر، پرچم امام خمینی(ره) نیز پرچم ضلالت و گمراهی است. میخواهند بگویند که اسلام از زمان ائمه(ع) دچار رکود و جمود شده است و(چنانچه میگویند و تصور میکنند) مردم نیز باید حکومت ظالم را تشویق کنند، نباید در برابر حکومت ظالم ایستادگی نمایند و آن را سرنگون کنند و بازگرداندن اسلام را بیازمایند. این فکر، فکری متحجرانه است. چرا که خداوند پیامبر را برای همه مردم و همه زمانها فرستاده است. <o:p></o:p>
البته در این باره بعضی احادیث نیز ممکن است از ائمه(ع) صادر شده باشد. زیرا برخی از مردم برای اینکه بر مردم مستولی شوند، بدون این که مشروعیت این کار را داشته باشند دست به قیام میزدند. فرض کنیم فردی در زمان ائمه(که عهده دار امر ولایت بودند) برای اینکه در برابر امام ایستادگی کند، قیام نماید. معلوم است که این پرچم، پرچم ضلالت و گمراهی است. اما شخص دیگری، برای اینکه اسلام را اجرا کند و از خط اهل بیت راهنمایی بگیرد، قیام میکند و به مسأله امام مهدی(عج) توجه دارد، اسم او را فریاد میزند و میکوشد که برای دولت آن حضرت زمینه سازی نماید، چگونه ممکن است که این پرچم نیز پرچم ضلالت باشد؟ <o:p></o:p>
این اندیشه متحجرانه ناشی از فهم نادرست اسلام و آیات قرآن و احادیث است. هر قدر که در دنیا ظلم و ستم بیشتر شود، هواداران این اندیشه نیز خوشحال میشوند. اینها از سلطه اسرائیل بر فلسطین و هیمنه آمریکا بر جهان احساس شادی میکنند. چرا که به عقیده آنها، این کار باعث نزدیک شدن فرج امام(عج) میشود. <o:p></o:p>
ولی ما به این فکر احترام نمیگذاریم. زیرا معنا ندارد که خداوند همه مفاهیم اسلامی اعم از عدالت و آزادی و عزت و کرامت و اسلام را به یک فرد پیوند بزند. این غیر ممکن است. <o:p></o:p>
دیگر اینکه امام حجت(عج) از پیامبر که بزرگتر نیست. بزرگی او به خاطر این است که از جانشینان پیامبر میباشد. خداوند متعال [در باره پیامبرش] میفرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً»(آل عمران/۱۴۴). <o:p></o:p>
و خطاب به مسلمانان میفرماید: «وَلْتَکن مِّنکمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَأُوْلَـئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(آل عمران/۱۰۴). «وَمَن لَّمْ یَحْکم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِک هُمُ الْکافِرُونَ»(المائدة/۴۴). «وَمَن لَّمْ یَحْکم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِک هُمُ الظَّالِمُونَ»(المائدة/۴۵). «وَمَن لَّمْ یَحْکم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ»(المائدة/۴۷). <o:p></o:p>
بنابراین در تمام عرصهها و در همه زمانها و مکانها، ممکن است که روشها و ابزارها و شرایط و برنامهها فرق کنند. ولی لازم نیست که اسلام و آرمان عدالت در دنیا دچار رکود و جمود شود. این برداشت سلیقهای نیست، بلکه برداشت ما از قرآن چنین چیزی را میگوید. <o:p></o:p>
<o:p> </o:p>
وقتی منتظر کسی هستیم، آیا زمینه را برای او حضور آماده نمیکنیم؟ <o:p></o:p>
باید زمینه سازی شود، باید زمینهای فراهم شود که خداوند مورد پرستش قرار بگیرد. باید امتی باشند که در خط خدا و پیامبرش حرکت کنند. باید شرایط برای حرکت عدالت فراگیر و حرکت اسلام آماده شود. ممکن است نتوانیم که اسلام را فراگیر کنیم، ولی حداقل میتوانیم مکانهایی را برای حرکت اسلام فراهم سازیم. به گونهای که جاهایی برای عملی شدن اسلام آماده باشد. <o:p></o:p>
وقتی دعا میخوانیم، باید با احساس مسؤولیت اسلامی حرکت کنیم. بنابراین همان طور که از خداوند میخواهیم که ولیاش را یاری نماید، باید به درگاه خداوند دعا کنیم که خود ما نیز به مسؤولیتهای خود عمل کنیم. <o:p></o:p>
برداشت ما از مسأله انتظار این است که چون سربازانی منتظر امام مهدی(عج) باشیم. انتظار سازنده این است که به عنوان فرد و امت، تمام توان و قدرت خود را برای زمینه سازی اجرای اسلام بکار بندیم. زیرا همه ما در برابر اسلام مسؤول هستیم. <o:p></o:p>
«اللّهمّ وصلِّ على ولیّ أمرک، القائم المؤمَّل، والعدل المنتظر، وحفّه بملائکتک المقرّبین» او را با فرشتگان مقرب خویش در میان بگیر تا اینکه احساس امنیت و اطمینان و قدرت کند. «وأیّده بروح القدس یا ربّ العالمین»، روح القدس همان کسی است که خداوند به واسطه او پیامبران و و اولیای خود را تأیید میکند. پس خداوند از لطف و روح خود به آنها ارزانی میدارد تا آنها بر راه خود استوار باقی بمانند. <o:p></o:p>
«اللّهمّ اجعله الدّاعی إلى کتابک»، خداوندا! کاری کن که آن حضرت در هر موقعیت و حرکتی که قرار دارد، به سوی کتاب تو دعوت کند. زیرا این دعوت، دعوت پیامبرت نیز بوده است. «والقائم بدینک»، کسی که از دین تو مواظبت و مراقبت میکند و روش دین را عملی میسازد و اهداف دین را تحقق میبخشد. <o:p></o:p>
«استخلفه فی الأرض کما استخلفت الّذین من قبله»، او را جانشین خود در روی زمین قرار ده، همان گونه که پیامبران و اولیای پیش از او را چنین قرار دادی. «مکن له دینه الّذی ارتضیته له»، یعنی اینکه او را قوی گردان. از آیه کریمه «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ* وَنُمَکنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ»(القصص/۵-۶) میتوان چنین برداشت نمود. یعنی خداوند موقعیت و قدرت آنها را تثبیت مینماید. <o:p></o:p>
در اینجا توجهها را به این نکته جلب میکنیم که امام، دین خاصی ندارد. زیرا در اینجا سخن از دین خداست که امام مهدی اقدام به گستراندن آن خواهد کرد. <o:p></o:p>
«أبدلهُ من بعد خوفه أمناً»، زیرا خطرهایی که پیرامون آن حضرت را فراگرفته است، ممکن است برای او ایجاد خوف و هراس نمایند. اما وقتی که حضرت ظهور میکند، احساس امنیت کامل میکند. زیرا او تحت مراقبت الهی قرار دارد. <o:p></o:p>
«یعبدک لا یشرک بک شیئاً»، تا اینکه عبادت تو در خط یگانه پرستی را تثبیت نماید. <o:p></o:p>
«اللّهمّ أعزّه»، خدایا جایگاه او را عزیز و قدرتمند قرار بده. زیرا او به خاطر تو قدرت دارد و قدرت هم باعث عزت میشود. «وأعزِزْ به»، او را مایه عزت امتت قرار بده. «وانصره»، او را بر دشمنانش پیروز گردان. «وانتصر به»، به واسطه او دین خود را پیروز فرما. «وانصرهُ نصراً عزیزاً»، او را به گونهای پیروز گردان که در آن شکستی راه نداشته باشد. «وافتح له»، به واسطه اینکه او را با رسالتش آشنا ساختهای، دروازههای دنیا را به روی او بگشا. «فتحاً یسیراً»، پیروزی که تلاش زیادی نیاز نداشته باشد. «واجعل له من لدنْک سلطاناً نصیراً»، هیمنه و قدرتی برای او قرار بده که او را پیروز گرداند و همه اهداف او را تحقق ببخشد. <o:p></o:p>
«اللّهمّ أظهِرْ به دینک»، خدایا به واسطه او، دین خود را یاری بده و قوی بگردان. «وسنَّة نبیّک»، و سنت پیامبرت را به وسیله او یاری بگردان. او آن چنان قوی شود که بتواند همه دین و همه حق را یاری کند. «حتّى لا یستخفی بشیءٍ من الحقّ مخافة أحدٍ من الخلق»، با قدرت و نصرت و عزت و مراقبتی که به او عنایت کردهای، بر همه چیز مسلط شود.<o:p></o:p>