ايشان اشاره داشتند که مسأله کارگران خارجي وارد مشکلات سياسي و بروز حالتهايي از فشار و خشونتهايي شده است و تأکيد کردند که اين گونه تعامل نشان دهنده افول ارزشي و اخلاقي و عقب ماندگي تمدني است.
ايشان تأکيد کردند که مسؤولان نظارت بر کار بيگانگان بايد با اعمال قوانين، جلو اين گونه اقدامات را بگيرند. نگذارند که زن و مرد کارگر مورد تعرض جنسي کارفرمايان قرار بگيرند. ايشان اشاره کردند آن چه که کارگر و کارفرما را يک جا گرد ميآورد قرار داد کاري فيما بين است و شرعاً و قانوناً هيچ يک از طرفين حق ندارند که قرار داد را زيرپا بگذارند. در بعضي از حالات نقش کارگر زن خارجي به نقش مادري در خانه تبديل ميشود و اين امر چيزهايي را بر وي تحميل ميکند که در قرارداد وجود ندارد. آن چه که از آمار و اطلاعات در مورد زنان و مردان کارگر خارجي در لبنان و کشورهاي جهان سوم و دنياي عرب و جهان اسلام که در منازل و در نهادها کار ميکنند در رسانهها ديده ميشود به يک خلل اجتماعي و تربيتي و قانوني و شرعي در نگاه جامعه به اين گروههاي انساني اشاره دارد. بعضي اوقات اين گونه اقدامات حرمت شرعي داشته و بعضي اوقات اخلال در معيارهاي تربيتي و تهديد ثبات داخل منازل و مؤسسات را سبب ميگردد. خوب است در اين زمينه بر چند نکته تأکيد بورزيم:
اول- نوعي خلل انساني در نگاه به اين گروه انساني خصوصاً آنهايي که از نظر رنگ و نژاد تفاوت دارند وجود دارد. ميبينيم که در رابطه با اين گروه نوعي گرايش نژاد پرستانه وجود دارد و آنان را انسانهاي درجه دو و سه به حساب ميآورد، در حالي که اصل مسأله قراردادي است که در اموري خاص و مشخص بين دو طرف کارگر و کارفرما موارد توافق قرار گرفته و امضا ميشود. اما نگاه پرستانه از نظر انساني و ديني و اخلاقي مردود است و بايد با ابزارهاي گوناگون کوشيد که اين ديدگاه را اصلاح نمود.
دوم- مسأله کارگران به مشکلات سياسي موجود بين دو کشور وارد شده است که بعضي از آنها را در لبنان شاهد هستيم و سبب گرديده است که به بروز حالتهايي از فشار و خشونت عليه شهرونداني که براي رسيدن به يک زندگي کريمانه از اوطان خود مهاجرت کردهاند ديده ميشود. اينها هيچ گناهي ندارند جز اينکه به کشوري تعلق دارند که بين آن و کشوري که در آن کار ميکنند درگيري سياسي و امنيتي و ... به وجود آمده است، اين نشان از عقب ماندگي تمدني دارد. زيرا درگيريهاي سياسي چارچوبهاي خاص خود را دارند. نيز دلالت بر افول اخلاقي و ارزشي دارد. زيرا همان گونه که در قرآن کريم آمده است: «وَلا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلا عَلَيْهَا وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» (انعام/164). اين نوع برخورد سبب ميگردد که اگر سياست بين کشورهاي ديگر نيز دچار مشکل گرديد، آن دولت عليه شهروندان اين دولت نيز دست به اقدامي مشابه بزند.
سوّم- اشارات اخير که از حالتهاي خشونت بدني و رواني از سوي کارفرمايان عليه کارگران خارجي چه در منازل و چه در مؤسسات، حکايت دارند شرعاً حرام و قانوناً مردود هستند. کساني که مسؤول نظارت بر کار کارگران خارجي هستند بايد اعمال قانون کنند و جلوي اين گونه اقدامات را بگيرند. آمار از تعرض جنسي به زنان و مردان از سوي کارفرمايان اشاره دارد. بايد قوانين قاطعي در خصوص زندگي کارگران زن و مرد در منازل و نهادها وجود داشته باشد تا حداقل از احتمال درگير شدن با چنين مسائلي کاسته شود. اقداماتي که شديداً حرمت شرعي دارند که در بيشتر حالات رابطهاي زناآلود هستند.
چهارم- آن چه که کارگر و کارفرما را يک جا گرد ميآورد، قرارداد فيمابين است که دو طرف آن را امضا کردهاند و آن شامل بندها و شرطهاي مشخص و مبتني بر قاعده شرعي است که ميگويد: «يا ايها الذين آمنوا أوفوا بالعقود» که با قواعد قانوني نيز اختلافي ندارد. بنابراين هيچ يک از دو طرف حق ندارند و جايز نيست که در موجبات عقد اخلال کنند چه در حقوق يا افزودن وظايف اضافي که کارفرما سعي ميکند کارگر را بدان ملزم کند و چه از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ساير چيزهايي که دو طرف به ماهيت آن التزام دارند. پس اگر چيزي بخواهد افزوده شود بايد در هنگام عقد يا بعد از آن دو طرف راضي شوند و توافق داشته باشند.
همين طور جنبه ديگري وجود دارد که بايد بدان توجه کرد و آن اين است که کارفرما با عقد قرارداد مالک کارگر خود نميشود و بدون سبب قانوني يا شرعي، حق فسخ عقد را ندارد. پس آن چه که فروختن خادم يا خادمه به کارگر ديگري ناميده ميشود بدون موافقت او امري حرام است و هيچ گونه وجه حقي ندارد. علاوه بر اين عملي غير انساني در نگاه انسان به انسان ديگر نيز به شمار ميآيد.
نيز بايد اشاره کرد که بعضي از اوقات کارگر زن خارجي به مادر جايگزين تبديل ميشود. اين مسأله از امور درجه اول خانه است و جايز نيست که با فرزندان مثل اثاث خانه رفتار شود. چرا که عادتها و ارزشها از ملتي به ملت ديگر فرق دارند. همينطور تربيت تابع يکسري عناصر فرهنگي است که شخص مربي بايد دارا باشد. علاوه بر اين يک تکليف اضافي است که بدون اينکه قرار داد وجود داشته باشد بر زن کارگر تحميل ميشود. اين امر سبب ميگردد که خانواده هم، آگاهي تربيتي و آموزشي نسبت به کسي که فرزندان خود را به وي ميسپارد نداشته باشد. همينطور تنظيم وضعيت کار بايد به گونهاي باشد که از نقش خانواده و خصوصاً مادر در تربيت متوازن فرزندان حفاظت بعمل آورد.
در پايان بايد گفت که برخورد غير انساني و غير اخلاقي و غير شرعي نه فقط از نظر انساني و اخلاقي و شرعي يک خلل به شمار ميآيد که اگر فشار وارده بر کارگر او را به خودکشي يا اعمال خشونت در حق خود يا ديگري سوق دهد، باعث گناهبار شدن ستمگر نيز ميشود. زيرا ستم به ديگري يکي از علل و انگيزههاي ظلم به نفس ميباشد که در اين امور انساني بايد از خدا پروا کرد. زيرا جان مردم يک امانت انساني و شرعي و قانوني به شمار ميآيد. والله من وراء القصد.
دفتر علامه مرجع آيت الله العظمي سيد محمد حسين فضل الله
بيروت؛ 2 رمضان 1429 هـ برابر با 2/9/2008م