بررسی فقهی ثبوت هلال از دیدگاه علامه سید محمد حسین فضل الله

و جه تمایز و برتری شریعت اسلامی به این است که توان پویایی قانون‌گذاری دارد و می‌تواند تغییرات زمانی و مکان را به صورتی بدیهی در گستره فردی و اجتماعی پیگیری کند.

کار کشف این توانمندی به مجموعه‌‌ای از افراد متخصص در احکام اسلامی واگذار شده است. اینان فقهاء هستند که قدرت استخراج احکام را از متون دینی با ادلّه و شیوه‌های خاص دارند. این فرایند اجتهاد نامیده می‌شود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

بررسی فقهیثبوت هلال از دیدگاه علامه سید محمد حسین فضل الله

 

مبحث اول در ثبوت هلال؛

1- هلال چگونه متولد می‌شود؟

در مدَت بیست و نه روز و دوازده ساعت و چهل و چهار دقیقه ماه یک دور کامل پیرامون زمین می‌گردد. اگر این را معتبر بدانیم تغییراتی که شامل این اندازه‌گیری می‌شود نزدیک به سیزده ساعت می‌شود. این بدان معناست که ماه قمری یک بار پس از گذشت سی روز دیده می‌شود و بار دیگر پس از بیست و نه روز که این در بین مردم شناخته شده و مشهور است و ماه هیچگاه بیست و هشت روز نیست. این از نظر علمی صحیح است و پیامدهایی شرعی خود را دارد که در خلال بحث بدان پرداخته می شود. در مرحله‌ای از گردش ماه، قرص ماه به علَت قرار گرفتن بین خورشید و زمین کاملاً ناپدید می‌شود و از هر جهت از دید بینندگان پنهان می‌ماند، این حالت را «محاق» گویند. اگر ماه از این حالت خارج شود و نور خورشید به جزیی که خارج شده است بتابد این خروج «ولادت» نامیده می‌شود و با تحقق این ولادت ماه قمری طبیعی آغاز می‌شود که شکل «هلال» به خود می‌گیرد.

ظهور هلال اول ماه هنگام غروب خورشید اتفاق می‌افتد و خیلی کم روی افق غربی دیده می‌شود. پس از مدت زمان اندکی هلال زیر افق پنهان می‌شود. بنابراین ظهور ماه واضح نیست و دیدن آن بسیار سخت می‌باشد بلکه به علل مختلف ممکن است اصلاً دیده نشود. اگر این بخش روشن ماه با زمین رو به رو شده سپس پنهان شود و پیش از غروب خورشید زیر افق پنهان شود دیدن هلال امکان ندارد؛ زیرا تا زمانی که خورشید وجود داشته باشد یا هلال پس از غروب خورشید به وجود آید و مدَت مکث آن بسیار کوتاه باشد به نحوی که بشود آن را از نور خورشید در حال غروب نزدیک آن تشخیص داد یا اینکه این بخش نورانی از هلال مواجه با زمین، به جهت نزدیکی به محاق آن قدر کوچک و ضعیف باشد که با چشم معمولی انسان قابل دیدن نباشد دیدن هلال ممکن نیست. بنابراین در همه حالات فوق الذکر علی رغم اینکه دوره طبیعی ماه قمری آغاز شده است ولی دیدن آن ممکن نیست.

ولی در این حالتهایی که دیدن هلال ممکن نیست ماه شرعی به پیروی از ماه قمری طبیعی آغاز نمی‌شود بلکه شروع ماه قمری شرعی به دو امر بستگی دارد:

1- ماه از محاق خارج شود و پس از آنکه بین زمین و خورشید قرار گرفت شروع به حرکت کند. به عبارت دیگر بخشی از نیمه نورانی آن با زمین رو به رو شود.

2- دیدن این بخش از نیمه نورانی آن بوسیله چشم معمولی غیر مسلح دوربین ممکن باشد و اگر فعلاً این کار امکان پذیر نیست علم باید به وسیله ابزارهای پیشرفته دقیق امکان دیدن آن را ثابت کند. در صورتی که بعضی امور اتفاقی مانع از دیدن نشوند در این صورت می‌توان حکم به هلال کرد.

بر این اساس ممکن است شروع ماه قمری شرعی نسبت به ماه قمری طبیعی با تأخیر همراه باشد. برای مثال: ماه قمری طبیعی شب شنبه آغاز شود و ماه قمری شرعی جز در شب یکشنبه آغاز نشود. این در همه حالتهایی است که ماه از محاق خارج شود ولی وقت کافی برای اینکه هلال نور مناسب برای دیده شدن را بدست آورد وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر موانعی که از دیدن جلوگیری می‌کنند مانند ابر و گرد و غبار به معیار ضرری وارد نمی‌کند؛ زیرا معیار امکان دیدن در صورت نبود چنین موانعی است. در این صورت اگر منجم کارشناس مطمئن بگوید که ماه از محاق خارج شده است و امکان دیدن آن با چشم غیر مسلَح وجود دارد می‌توان به این گفته اعتماد کرد و برای ثبوت هلال شرعی کفایت می‌کند حتی اگر کسی نتواند به خاطر وجود موانع یا عدم استهلال مردم، هلال را ببیند.

 

2- افق واحد یا افق‌های متعدد؟

منظور از افق، موقعیت نزدیک کشورهای گوناگون است که روی یک خط قرار دارند. به نحوی که طلوع و غروب آنها بسیار به هم نزدیک است. اگر زمین کروی باشد و کشورها روی آن پراکنده باشند با توجه به تفاوت موقعیت‌های‌شان افق‌های متعدد نیز دارند.

اگر ظهور هلال پس از ولادت آن به غروب خورشید بستگی داشته باشد، تفاوت در غروب خورشید در کشورهای ممکن است مانع از دیدن هلال در بعضی از آنها گردد. سؤال این است آیا ماه قمری در همه مناطق زمین به امکان رؤیت آن در همان منطقه بستگی دارد که هر افقی ماه قمری خاص خود را داشته باشد و در افق غربی یک شب زودتر و در افق شرقی یک شب دیرتر آغاز شود یا اینکه ماه قمری نسبت به همه جا شروع یکسانی دارد و اگر در یک جای دنیا هلال دیده شد این برای دیگران نیز کفایت می‌کند؟

به عبارت دیگر: آیا حلول ماه شرعی قمری امری نسبی است که در آن افقی با افقی دیگر تفاوت دارد و مثل طلوع خورشید می‌باشد؟ یعنی اگر خورشید در آسمان بغداد طلوع کند و در آسمان میشیگان طلوع نمی کند، بنابراین طلوع نسبت به بغداد ثابت شده ولی نسبت به میشیگان محقق نشده است یا آغاز ماه قمری شرعی امری مطلق است و پدیده‌ای مستقل می‌باشد که با تفاوت کشورها تفاوت نمی‌کند؟

در پاسخ می‌گوییم: ما ذکر کردیم که آغاز ماه قمری شرعی به دو عامل متوقف است: یکی از آن دو مربوط به جهان آفرینش است و آن خروج ماه از محاق است و دیگری این است که بخش نورانی روبه‌رو با زمین قابل رؤیت می باشد. قابلیت رؤیت را می‌شود یک امر نسبی در نظر گرفت که از تفاوت موقعیت‌ها در روی زمین تأثیر می‌پذیرد و می‌شود آن را امری مطلق و مشخص در نظر گرفت که از این تفاوتها تأثیر نمی‌گیرند.

بنابراین روشن است که ماه قمری علاوه بر خروج از محاق، به امکان رؤیت نیز بستگی دارد که گاهی این دیدن امکان دارد و گاهی امکان ندارد و معقول این است که آغاز ماه قمری شرعی نسبی باشد. در این صورت باید به شریعت مراجعه کرد که ماه قمری شرعی را به امکان رؤیت ربط داده است تا ببینیم آیا ماه به امکان رؤیت در آن منطقه خاص بستگی دارد یا اینکه ماه در همه مناطق به امکان رؤیت در هر جایی ربط دارد؟

براساس درک ما از ادله شرعی مورد دوم به [درستی] نزدیک‌تر است؛ یعنی اگر دیدن هلال در کشوری ثابت گردید ماه در سایر کشورها نیز ثابت می‌شود.

 

3- اول ماه چگونه ثابت می‌شود؟

روشن گردید که آغاز ماه قمری شرعی بر دو امر متوقف است: خروج ماه از محاق و ممکن بودن رؤیت هلال هر چند که فعلاً دیده نشود. در صورتی که هر دوی اینها با دیدن یک جا گردد خیلی بهتر است.

دیدن با یکی از امور ذیل ثابت می‌شود:

1- دیدن مستقیم با چشم معمولی غیرمسلّح؛ زیرا دیدن هلال برای بیننده ثابت می‌کند که ماه از محاق خارج شده است و دیدن آن امکان‌پذیر است. در غیر این صورت دیده نمی‌شد.

2- گواهی دادن دیگران به دیدن ماه؛ اگر فرد به صورت مستقیم هلال را ندید ولی دیگران بدین مسأله برای او گواهی دادند این گواهی برای او کفایت می‌کند اگر این گواهی دارای یکی از دو امر ذیل باشد:

 

اول: کثرت تعداد و گوناگونی گواهان؛

به نحوی که تواتر یا شیوع مفید برای علم یا اطمینان پدید آید. اگر تعداد زیاد شد ولی علم یا اطمینان معقول بدست نیاید هلال ثابت نمی‌شود. زیرا کثرت تعداد عامل کمک کننده برای رسیدن به تعیین است ولی همه چیز نیست؛ سزاوار است که برای روشن شدن راستگویی یا دروغگویی یا اشتباه گواهان از تمام ابزارهای ممکن استفاده کنیم. برای توضیح بیشتر به مثالهای ذیل توجه بفرمائید:

1- اگر چهل شاهد از یک کشور دیدن هلال را گواهی دادند همین که همگی در یک کشور واحد حضور دارند موجب تحکیم گواهی‌شان می‌گردد؛ در حالی که اگر چهل شاهد از چهل کشور به دیدن هلال گواهی دادند، میزان اعتبار گواهی یک نفر از هر کشور با میزان اعتبار مورد اول یکسان نیست. علت این است که اشتباه چهل نفر در مجموعه شاهدان در یک کشور امری نسبتاً بعید است؛ در حالی که اشتباه یک نفر در مجموعه شاهدان در همه کشورها امر محتمل‌تری است.

2- در حالت اول ممکن است امر عکس شود؛ یعنی کشوری که چهل نفر از اهلی آن گواهی داده‌اند تحت تأثیر شرایط عاطفی خاصّی قرار داشته باشند که در کشورهای دیگر وجود نداشته باشد.

3- همان‌ گونه که شاهدان در جنبه اثبات مورد توجه قرار می‌گیرند سزاوار است که نوع و تعداد هلال جویانی که تلاش کردند ولی از دیدن هلال ناتوان شدند به عنوان نکته‌ای در جنبه عدم اثبات در نظر گرفته شود. اگر تعداد کسانی که در شرایط مناسب برای رؤیت، موفق به دیدن هلال نشدند تعدادشان خیلی زیاد بود و موقعیت‌شان نیز نزدیک به موقعیت شهادت گواهان بود این مسأله به عنوان یک عامل منفی در نظر گرفته می‌شود.

4- ویژگی شاهدان نیز تأثیر مثبت یا منفی بسیاری بر اثبات نتیجه دارد؛ زیرا چهل شاهد که معروف است إبایی از دروغ ندارند یا مجهول الحال هستند و چهل شاهد که وثاقت آنان معلوم است با یکدیگر تفاوت می‌کنند.

5- ممکن است مجموعه‌ای از گواهی‌ها به مکان خاصّی محدود شود؛ یعنی تعدادی از هلال جویانی در مکانی مشرف بر افق قرار بگیرند و یکی از ایشان هلال را ببیند و سپس دیگری را به جای خود هدایت کند و او نیز هلال را ببیند، سپس سوّمی را بیاورد و الی آخر. این وضعیت گواهی‌ها را تحکیم می‌کند؛ زیرا این که همگی آنها در نقطه خاصی یک اشتباه را مرتکب شوند خیلی بعید است؛ این که بیننده اول بتواند آن چه را که دیده است به دیگری نشان دهد باعث تحیکم اعتماد به گواهی او می‌شود.

6- هماهنگی ناخواسته بین جزئیات ذکر شده از سوی شاهدان؛ یعنی تعدادی از افراد مختلف از یک کشور گواهی دهند و همگی همان چیزی را بگویند که دیگری گفته است. مثلاً روی زمان دیدن هلال و زمان پنهان شدن هلال از دیدها اتفاق نظر داشته باشند. این کار عامل کمک کننده برای دستیابی به یقین است.

7- تعیین وقت خروج ماه از محاق به وسیله ابزارهای علمی نیز باید در نظر گرفته شود. اگر ابزارهای علمی وقت مشخصی را تعیین کردند و گواهان ادعا کردند که پیش از این زمان، هلال را دیده‌اند، اندازه‌گیری‌های علمی این گواهی‌ها را تضعیف می‌کند؛ زیرا احتمال خطا در محاسبات علمی، در برابر احتمال خطا در مجموعه گواهی‌ها بسیار بعید است یا حداقل از سرعت یقین حاصل کردن به درستی گواهی شاهدان می‌کاهد.

 

دوم: وجود دلیل در بین گواهان؛

دلایل بر وجود هلال کامل می‌گردد اگر موارد ذیل موجود باشند:

1- دو شاهد عادل گواهی دهند که هلال را دیده‌اند؛ بنابراین شهادت یک نفر و شهادت زنان نیز کفایت نمی‌کند؛ حتی اگر زنان عادل باشند؛ مگر اینکه اطمینان آور باشد. در این صورت از باب حجیت اطمینان ـ از هر جایی که حاصل شده باشد ـ آن را می‌پذیریم. البته تا زمانی که اطمینان یک حجّت عقلایی معتبر باشد.

2- بین شهادت شاهدان اختلاف به وجود نیاید؛ یعنی چیزی که یکی از شاهدان دیده است غیر از آن چیزی باشد که شاهد دیگر دیده است.

3- قرائن قوی دال بر دروغ بودن بینه یا اشتباه بودن آن بدست نیاید. یکی از این قرائن این است که از بین جمع بسیاری که برای هلال جویی به نقطه خاصی رفته‌اند، با این که قدرت آنان یکسان است، افق صاف است و همه می‌توانند ببینند فقط این دو شاهد ادعا کنند که هلال را دیده‌اند و این حدیث شریف به همین نکته اشاره دارد: «إذا رآه واحد رآه مأئة؛ اگر یک نفر هلال را ببیند صد نفر هم باید آن را ببینند.»

البته این مسأله در اعتبار بینه اقامه شده نزد حاکم شرع شرط نیست؛ بلکه جایز است کسانی که بدان علم دارند به آن اعتماد کنند.

سوم: گذشت سی روز از هلال ماه قبلی؛ زیرا ماه قمری شرعی بیش از سی روز نمی‌شود. اگر سی روز گذشت و هلال جدید دیده نشد، در نظر گرفته می‌شود که هلال وجود دارد و ماه قمری جدید آغاز شده است.

چهارم: حکم حاکم شرع؛ حکم او نافذ است و حتی بر کسانی که به صورت مستقیم نسبت به وجاهت دلایل مورد استناد حکم او را اطلاع ندارند نیز واجب الاتباع می‌باشد که شرح آن به قرار ذیل است:

الف ـ مکلّف هیچ نظری در رابطه با درستی یا نادرستی حکم حاکم شرع نداشته باشد. در این صورت پیروی بر او واجب است.

ب ـ مکلّف گمان کند که حاکم شرع علی‌رغم اجتهاد و عدالت خود در این باره اشتباه کرده است؛ در این صورت نیز پیروی بر او واجب است.

ج ـ مکلف فکر کند دلایلی که حاکم شرع بدانها استناد کرده است کافی نیستند؛ مثلاً حاکم شرع به شاهدانی استناد کند که اعتماد به وثاقت آنان دارد ولی مکلف می‌داند که آنها عادل نیستند؛ از این رو اعتقاد دارد گواهی آنان تا زمانی که عدالت نداشته باشند کافی نیست ولی اگر فرد به درستی نداند که آنان در این مورد خاص دروغ گفته‌اند در این صورت حکم حاکم شرع اعتبار ندارد و فرد مکلف نیست که از حکم او پیروی کند.

د ـ مکلف بداند که ماه فعلاً شروع نشده است و حاکم شرع به اشتباه افتاده و پیش از موقع ماه را ثابت کرده است. در این صورت نیز پیروی از حکم حاکم شرع واجب نیست بلکه مکلف باید به علم خود عمل کند.

منظور ما در این جا این است که حاکم شرع به ثبوت ماه تصمیم گرفته و به مسلمانان دستور داده باشد که بر این اساس عمل کنند. ولی اگر او نزد خود به ثبوت ماه قناعت یافت ولی تصمیمی در این باره نگرفت این قناعت الزام آور نیست؛ مگر برای کسی که بر این اساس قانع شده و اطمینان شخصی برایش حاصل شده است.

اگر حاکم شرع حمکی صادر کرد پیروی از آن حتی بر غیر مقلدان او که حاکم شرع را واجد شرایط می‌دانند واجب است.

پنجم: تمام تلاشهای علمی که به یقین یا اطمینان به خروج ماه از محاق و اینکه هلال در افق بصورت قابل دید وجود دارد، بینجامد. بنابراین برای اثبات ماه قمری شرعی، کافی نیست که ابزارهای جدید علمی تأیید کنند که ماه از محاق خارج شده است ولی امکان دیده شدن آن را مورد تأکید قرار ندهند به نحوی که برای انسان قناعتی در حد یقین یا اطمینان حاصل شود.

گاهی هلال به صورتی است که اگر برای اولین بار دیده شود بسیاری از مردم آن را قرینه قرار می‌دهند که ماه شب دوم است و ماه قمری علی رغم اینکه دیده نشده است در شب گذشته آغاز شده است. مثلاً هلال شکل دایره‌ای داشته باشد که به آن «گردن‌بند هلال» می‌گویند یا این که بخش نورانی آن ضخیم باشد یا اینکه ظهور هلال نزدیک به یک ساعت طول بکشد و جز پس از شفق ناپدید نگردد. در این صورت می‌گویند: اگر هلال جدید الولادت بود و زاده شب گذشته نبود به این کیفیت در نیامده بود یا به این مدت دیده نمی شد.

نمی‌شود این حالات را دلیلی برای اثبات شروع ماه در شب گذشته گرفت؛ زیرا کمترین چیزی را که می‌تواند ثابت کند این است که ماه مدت زمان طولانی است که از محاق خارج شده است و از این رو به این کیفیت در آمده یا به این مدت استمرار یافته است. ولی دلالت بر این ندارد که می‌شد پیش از غروب شب گذشته آن را دید.

بنابراین اگر ماه دوازده ساعت پیش از غروبی که برای اولین بار در آن دیده است از محاق خارج شده باشد، نسبت به حالتی که چند دقیقه قبل از غروب از محاق خارج شده باشد واضح‌تر، نورانی‌تر و طولانی‌تر دیده خواهد شد.

بصورت کلی برای اثبات هلال ماه رمضان یا هلال ماه شوال نمی‌شود به چنین گمانهایی و محاسبات منجّمینی که معمولاً در این زمینه اعتمادی به گفته ایشان نیست اعتماد کرد. آری اگر مکلّف از طریق بعضی از آن علامت‌ها بتواند به وجود هلال اطمینان پیدا کند جایز است برای این منظور بدان‌ها دست یازد.

 

مبحث دوم؛ اثبات هلال از نظر «علم هیأت» و «رؤیت»

و جه تمایز و برتری شریعت اسلامی به این است که توان پویایی قانون‌گذاری دارد و می‌تواند تغییرات زمانی و مکان را به صورتی بدیهی در گستره فردی و اجتماعی پیگیری کند.

کار کشف این توانمندی به مجموعه‌‌ای از افراد متخصص در احکام اسلامی واگذار شده است. اینان فقهاء هستند که قدرت استخراج احکام را از متون دینی با ادلّه و شیوه‌های خاص دارند. این فرایند اجتهاد نامیده می‌شود.

قضایایی را که شامل «پویایی قانون گذاری» می‌شود می‌توان «قضایای ممتد» نامید. یعنی قضایایی که بررسی آن نیازمند زمان است و در خلال زمان‌های طولانی ادامه می‌یابند و کارآمدی خود را حفظ می‌کنند تا حکم شرعی جدیدی بدان تعلق گیرد؛ چرا که به تدریج جزئیات آن تغییر می‌کنند و علل اولیه آن از میان می‌روند. برای مثال ممکن است چیزی در گذشته حرام باشد و بعد از آنکه علت تحریمش از بین رفت حکم آن به حلّیت تغییر نماید و امکان دارد چیزی حلال باشد و سپس به جهت ورود علت به آن حرام گردد.

این امر به سادگی احکام دین اسلام، نزدیکی آن به انسان و قابلیت استفاده برای فرد عادی با هر سطحی از آگاهی باز می‌گردد. پیامبر گرامی اسلام(ص) به همین امر اشاره می‌فرماید: «إنا معاشر الانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم؛ ما پیامبران با مردم به اندازه خرد ایشان صحبت می‌کنیم.»

مثال در این رابطه بسیار زیاد است که به عنوان نمونه به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

1- تشریح جسد و تعرض به آن پس از مرگ از امور نهی شده است تا جایی که رسول خدا(ص) فرمود: «کسر عظم الانسان میتاً ککسره حیاً؛ شکستن استخوان انسان مرده مثل شکستن آن در حالت حیات است.» یا «إن الله حرّم المثلة و لو بالکلب العقور؛ خداوند مثله کردن را حتی نسبت به سگ درنده حرام کرده است.» این احادیث درباره حرمت تعرض به جسد مردگان واضح است. اما در زمان حاضر تشریح فواید بسیاری پیدا کرده است که بارزترین آن پیشرفت‌های عظیم پزشکی است. بدین ترتیب تعرض به جسد از «مثله کردن» به «فواید پزشکی» تغییر کرده است. از این رو فقها مشکلی نمی‌بینند که به خاطر منافع عقلایی موجود در آن فتوا به جواز آن دهند.

2- آیه کریمه «و الانعام خلقها لکم فیها دفءٌ و منافع و منها تأکلون  و لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون و تحمل اثقالکم إلی بلد لم تکونوا بالغیه إلا بشق الانفس إن ربکم لرءوف رحیم و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها و زنیةً و یخلق ما لا تعلمون.»(نحل/5-8) به روشنی نشان می‌دهد که خداوند برای راحتی و نیازهای زندگی انسان وسایل نقلیه را به تسخیر او در آورده است. آیه شریفه چهارپایان ، اسب و الاغ را به عنوان وسایل نقلیه معروف آن زمان ذکر کرده است. آیا می‌توانیم با توجه به آیه ـ مثل بعضی از فرقه‌ها ـ استفاده از وسایل نقلیه جدید را جایز ندانیم؟

3- در موضوع تعیین جهت قبله تعدادی از روایات وارده دلالت می‌کنند که باید از خورشید و ستاره جدی و... استفاده نمود و هیچ اشاره‌ای به قطب‌نما که یک وسیله جدید برای این کار است نشده است. در این صورت آیا اعتماد به قطب نما جایز نیست؟ گمان می کنم فقها در این باره متفق القول هستند که این کار اشکالی ندارد که نسبت به دیگر وسایل رجحان دارد.

مثالهای از این قبیل بسیارند ولی آنچه که برای ما اهمیت دارد موضوع اثبات اوّل ماه های قمری عموماً و اثبات هلال ماه رمضان و ماه شوال خصوصاً است. چرا که این دو ماه اهمیت بسیاری در زندگی مسلمانان دارد. زیرا خداوند متعال ماه رمضان را دارای ویژگی های ممتازی کرده است که سایر ماه های سال این ویژگی ها را ندارند . در این ماه خداوند روزه خود را بر مؤمنان واجب ساخته است و با شب قدر بدان عظمت بخشیده است. شب قدر از هزار ماه بهتر است و قرآن کریم در این شب نازل شده است تا بشریت را هدایت کند و راه او را به سوی صلاح روشن نماید. ماه رمضان با عید فطر به پایان می رسد. در روز عید فطر، روزه بر مؤمنان حرام است.

به جهت اهمیت فوق العاده ماه رمضان مسأله اثبات اوّل آن حایز اهمیت شده است وآخر آن نیز مهم است. بحث های بسیاری در این زمینه وجود دارد و کتابهایی برای تعیین وسائل اثبات آن تألیف شده است تا مسلمانان در این ماه بزرگ یکپارچه و یگانه باشند.

اکنون که علم پیشرفت کرده و توانمندی های گوناگونی را کسب کرده است، علم نجوم نیز به علمی پیشرفته و دارای ابزارها و وسایل جدید تبدیل شده است. از این دو صحبت از امکان بهره گیری از پژوهشها و رصدهای نجومی برای اثبات ماه‌های قمری و به ویژه ماه رمضان المبارک به بحثی اختلاف برانگیز در جامعه اسلامی تبدیل شده است.

علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله ـ دام ظله ـ یکی از علمایی است که با قدرت تمام این دعوت را پذیرفته است. معظم له به این اکتفا نکرده است بلکه این نظر را از «نظریه» به «تطبیق علمی» تبدیل کرده است و چند سالی است که اول ماه‌ها را با استناد به محاسبات دقیق و مطمئن نجومی اعلام کرده است.

در اینجا به بعضی از دلایلی که ایشان بدانها استناد کرده‌اند می‌پردازیم و نظرات جمعی از علمای اعلام ـ  اعلی الله مقامهم ـ را که با این نظر موافق هستند نقل می‌کنیم.

اول- این نظر استناد می‌کند که رؤیت موجود در احادیث شریف، عبارت است از بدست آوردن علم به وجود هلال قابل دیدن، بدون اینکه رؤیت بَصَری ویژگی خاصی داشته باشد. یعنی دیدن بصری وسیله است  نه هدف. بنابراین اگر انسان به هر شیوه ای علم حاصل کرد باید به علم عمل کند. علما در این باره می گویند:«رؤیت به عنوان یک شیوه گرفته شده است نه موضوع» و می گویند رؤیت بصری به خاطر این در احادیث شریف ذکر شده است که در زمان صدور نص تنها وسیله علم آور موجود بوده است. مهمترین دلایل آنان در این باره عبارتند از:

1- معنای لغوی رؤیت، مراجعه به لغت نامه‌ها نشان می‌دهد همگی متفق القولند که رؤیت درک با چشم یا درک با عقل است. برای مثال:

 لسان العرب، ج14، ص291: رأی یعنی دیدن با چشم که مفعول واحدی را شامل می‌شود و به معنای علمی است که دو مفعول را شامل می‌شود. ابن سیده گفته است: رؤیت یعنی نظر با چشم و قلب.

اقرب الموارد، ج1، ص 379-380: رأی یعنی نظر با چشم و قلب و رؤیت یعنی نظر با چشم و قلب.

القاموس المحیط، ج4، ص333: رؤیت یعنی نظر با چشم و قلب.

2- معنای عرفی رؤیت: عرف رؤیت را جز یکی از وسایل شناخت و راهی برای بدست آوردن علم نمی‌شناسد. برای مثال اگر فرمانده به سربازانش گفت: وقتی صهیونیست را دیدید او را بکشید یا اگر یکی از شما صهیونیستی را دید باید او را بکشد. اگر مجاهدی دید که ماشین به سمت او می‌آید و سربازان دشمن در آن هستند یا فرض کنیم او به طریقی دیگر پی برد که صهیونیست‌ها شب هنگام در جای خاصی پنهان می‌شوند آیا از نظر عرف درست است که فرد مقاومت به این دلیل دشمنان را با چشم ندیده است دشمن صهیونیستی را نکشد؟ البته که نه. در عرف عقلا او خطاکار و سزاوار مجازات است.

3- هلال پدیده‌ای مربوط به نظام هستی است و ماه‌ها اموری تکوینی می‌باشند و رؤیت کاشف از این رؤیت است و دخالتی در تحقق آن ندارد.

4- معتبر بودن دلایل؛ اگر رؤیت موضوعی برای هلال باشد بینه ارائه شده در قبال آن فاقد اعتبار بودند.

5- گذشتن سی روز؛ اگر رؤیت و بینه میسّر نشد در این صورت علم به خروج ماه و ورود ماه جدید به وجود می‌آید؛ زیرا هلال پدیده‌ای مربوط به نظام هستی است که تعداد روزهای بین 29 روز و سی روز است.

6- توافق علما؛ علما توافق دارند که اگر هلال در کشوری دیده شد باعث می‌شود که حکم به ثبوت هلال در تمام کشورهای هم جوار یا واقع شده در غرب آن می‌شود هر چند که در حال حاضر در آن کشورها هلال دیده نشده باشد.

دلایل در این زمینه بسیارند ولی چیزی که ما می‌توانیم نتیجه بگیریم این است که رؤیت موجود در احادیث شریف به عنوان یک شیوه گرفته شده است نه موضوع. هدف این بوده است که مکلّف اطمینان و علم پیدا کند که هلال در افق بصورت قابل دیدن وجود دارد و ضرورتی وجود ندارد که دیدن به وسیله چشم تحقق پیدا کند. بسیاری از علما و بزرگان شیوه بودن دیدن را اختیار کرده‌اند. از جمله: علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله در فقه الشریعة ؛ امام خویی در نامه خود به تهرانی؛ شهید محمد باقر صدر در الفتاوی الواضحة؛ شهید سید محمد صدر در مجموعه ماوراء الفقه؛ شیخ محمد اسحاق فیاض در رساله منهاج الصالحین؛ شیخ محمد تقی آملی در مصباح الهدی؛ علامه دکتر عبدالهادی فضلی در مجموعه مبادی علم الفقه؛ علامه استاد جعفر سبحانی در الصوم فی الشریعة الاسلامیة الغراء؛ آیت الله مرعشی نجفی در الغابة القصوی؛ شیخ خزعلی در مجله فقه اهل بیت(ع) شما 11و 12 و شیخ محمد جواد مغنیه در فقه الامام الصادق علیه السلام و... .

سید محمد کاظم یزدی صاحب العروة الوثقی و سید موسی صدر از جمله ایشان است. سید موسی صدر این قضیه را در عبارت رسایی آورده است: «رؤیت با عقل و مشاهده با چشم است.»

دوم: طرفداران این دیدگاه اعتقاد دارند احادیثی که می‌گویند: «وقتی هلال را دیدید روزه بگیرید و چون آن را دیدید افطار کنید با نظر و گمان نیست بلکه با رؤیت باید صورت پذیرد.» یعنی اثبات روزه گرفتن و روزه را افطار کردن به رؤیت در مقابل رأی و گمان منحصر شده است؛ به عبارت دیگر به علم در مقابل همه آن چیزهایی که علم آور نیستند منحصر شده است. اما در زمان ما که محاسبات نجومی به سطحی رسیده‌اند که می‌توانند برای ما علم آور باشند بنابراین هیچ اشکالی در پیروی از آن وجود ندارد.

شهید سید محمد محمد صادق صدر در مجموعه ماوراء الفقه، ج2، ص163 می‌گوید: «مهم در نظر امام علیه‌السلام عدم اعتماد به شک است. پس تا زمانی که در محاسبات دانشمندان علم نجوم شک وجود دارد مردم نباید در این باره از ایشان پیروی کنند. و باید بر رؤیت اعتماد کنند. اگر از رؤیت صرف نظر از خصوصیت آن، به وجود هلال قابل دیدن علم یافتیم این علم از هر منبع که حاصل شده باشد برای ما حجت است و همان‌گونه که در علم اصول ثابت شد نهی از علم معنا ندارد.»

سوم: این گروه از علما اعتقاد دارند آن چیزی که احادیث شریف از آن نهی کرده‌اند پیروی از تنجیم است نه علم نجوم و هیأت. در لغت نامه «المنجد» در تعریف علم نجوم آمده است: «علم نجوم علمی است که از پیدایش، جایگاه و قوانین حرکت اجرام آسمانی بحث می‌کند» و درباره تنجیم می‌گوید: «علمی است که ازتأثیر حرکات ستارگان بر رقم خوردن رویدادها بحث می‌کند و یک سری پیشگویی‌هایی را از آن نتیجه می‌گیرد که دارای تأثیر احتمالی بر زندگی و طبیعت مردم دارد.»

چون در اوایل دوره اسلامی، علم هیأت قدیم با تنجیم و کارهای منجمینی که ادعای شناخت غیب و قدرت تأثیرگذاری بر مردم داشتند آمیخته بود پیامبر اسلام(ص) با شدیدترین عبارات مردم را از این کار نهی فرمود. پیامبر(ص) فرمود: «هر که کاهن یا منجّمی را تصدیق کند به آنچه که بر محمد(ص) نازل شده است کفر ورزیده است.»

در باب تفاوت بین علم هیأت قدیم و علم هیأت جدید شیخ دکتر عبدالهادی فضلی می‌گوید: «می‌دانیم آنچه را که متون دینی از آن نهی کرده‌اند منظور محاسبات جدیدنیست؛ زیرا با توجه به جدید بودن آن در زمان صدور متن رواج نداشته است. چیزی که از آن نهی شده است حسابهای نجومی یا تنجیم یا حسابهای تقویمی است و اینها با محاسبات نجومی جدید تفاوت دارند.»(مبادی علم الفقه، ج2، ص57).

شیخ جعفر سبحانی در این باره می‌گوید: «علم نجومی که در گذشته رایج بود علم به آثار حلول ستارگان در بروج و مدارات است. اما علم نجوم امروزی عبارت از محاسبه حرکت خورشید و خبر دادن از اول ماه‌های رومی و فارسی و رصد حرکت ماه و مانند آن است. در این صورت این معنا از علم نجوم نسبت به معنای گذشته چه ارتباطی دارد؟»(الصوم فی الشریعة الاسلامیة الغراء، ج2، ص 98-99).

در عین حالی که دین اسلام از تنجیم نهی کرده است به تفکر و اطلاع از آسمان‌ها و شگفتی‌های موجود در آن تشویق کرده است. اکنون علم هیأت و نجوم یکی از راه‌های ایمان به خدای سبحان است. محقق کرکی«قدس‌سره» به همین معنا اشاره دارد؛ «بدان که تنجیم با اعتقاد به تأثیر ستارگان در موجودات پایین‌تر ولو در حد دخالت داشتن حرام است. آموختن نجوم نیز به این صورت حرام است بلکه این اعتقاد فی نفسه کفر است و از این به خداوند پناه می‌برم... اما علم هیأت هیچ گونه کراهتی در آن وجود ندارد بلکه مستحب است؛ چرا که موجب اطلاع از عظمت قدرت الهی می‌گردد.» (جامع المقاصد، ج4، ص31-32).

چهارم: این دیدگاه استناد می‌کند که بحث‌های فلکی و نجومی در تعدادی از زمینه‌های تشریع اسلامی قابل استفاده است و می‌پرسند: «چه دلیلی وجود دارد که محاسبات و تحقیقات فلکی در این زمینه‌ها حجیت دارند و در اثبات هلال حجیت ندارند؟ و چرا کلیات فلک در این زمینه‌ها برای فقها علم آور است ولی در اثبات هلال علم آور نیست؟ با اینکه می‌دانیم پژوهشهای فلکی همگی از یک وادی هستند.

سخن گفتن در این باره و بیان گفته‌های علما در جواز آن به طول می‌انجامد. فقط به ذکر نوشته علامه فقیه شیخ جعفر سبحانی درباره علم هیأت جدید بسنده می‌کنیم. او می‌گوید: «[علم هیأت جدید] علمی قاعده‌مند و مبتنی بر محاسبات ریاضی است که خیلی کم اشتباه می‌کند. از این رو در تعیین وقت کسوف و خسوف و داخل شدن وقت و تعیین قبله و عرض و طول جغرافیایی کشور از آن استفاده می‌کنیم.

پنجم: این دیدگاه اعتقاد دارد امکان خطا برای چشم وجود دارد؛ خصوصاً در این زمان که هوا آکنده از غبار و دود است و قمرهای مصنوعی و فضاپیماها و هواپیماها در آسمان جولان می‌دهند. در این زمینه باید عوامل طبیعی، فیزیکی و حتی بیولوژیکی و روانی از اینجا ناشی می‌شوند که ما فقط به دیدن اشیاء بسنده نمی‌کنیم؛ بلکه بدون آگاهی درباره آنها حکم صادر می‌کنیم. بدین ترتیب بدون اینکه خود بخواهیم خود را به اشتباه می‌اندازیم.»(الفزیاء المسلیة، ج2، ص285).

پژوهشهای علمی به این پدیده اشاره دارند و بسیار بدان پرداخته‌اند درکتابهای سیره، قرآن کریم و احادیث شریف نیز این مسأله آمده است. در زمینه علمی مثالهای بسیاری وجود دراد که فرصت شمارش آن‌ها نیست. برای مثال تعداد مشاهدات بشقاب پرنده‌ها تاکنون به 000/13 دفعه رسیده است. مشخص شده است که 90% این مشاهدات یعنی 11700 حالت، پدیده‌هایی مصنوعی یا طبیعی یا تأثیرات آنی در چشم هستند.» (مجلّه العلم و التکنولوجیا، شماره 20، نیسان 1990و الانسان الحائر بین العلم و الخرافة، ص218).

در قرآن مجید نیز آیات متعددی وجود دارند که از این پدیده سخن می‌گویند. برای مثال: «والذین کفروا أعمالهم کسراب بقیعة یحسبه الظمآن ماءً حتی إذا جاءه لم یجد شیئاً.»

این آیه شریفه اشاره دارد که بیننده تحت وضعیت روانی خویش که از تشنگی متأثر است، پدیده فیزیکی سراب را آب تصور می‌کند. از این رو آیه شریفه نمی‌گوید که مرد یا زن آن را گمان می‌کند و این یکی از دلایل اعجاز و بلاغت قرآن است.

امام علی(ع) درنهج البلاغه به صورتی رسا به این پدیده اشاره دارد. آن حضرت می‌فرماید: «لیست الرؤیة کالمعاینة مع الابصار فقد تکذب العیون اهلها و لا یغش العقل من الستنصحه؛ دیدن مانند دیدن با چشم ها نیست؛ زیرا چشم‌ها به اهل خود دروغ می‌گویند ولی عقل کسی را که از او نصیحت بخواهد فریب نمی‌دهد.»

ابن ابی الحدید در شرح این گفته امام علی(ع) می‌گوید: «بزرگان حکما اعتقاد دارند که یقینی‌ها همون معقولات هستند نه محسوسات. چرا که حکم حس در مظان اشتباه بودن است ولی چیزی عقل که بدان می‌اندیشد اگر بدیهی باشد یا مستند به یک سری مقدمات بدیهی باشد عقل هیچگاه در اشتباه نمی‌افتد.»(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج19، ص 173).

از این رو فقها بدین امر توجه کرده‌اند و در هنگام سخن گفتن از موضوع اثبات هلال آن را در نظر گرفته‌اند. یکی از اینان علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله است که می‌گوید: «شهودی که شهادت داده‌اند و در بین ایشان افراد مطمئن نیز وجود دارند اشتباه می‌کنند و هلالی را می‌بینند که اصلا هلال نیست.»

علامه شیخ جعفر سبحانی می‌گوید: «باید در ثبوت هلال به وسیله بینه یا شیوع بسیار دقت کرد؛ زیرا در مظان خطای حسی قرار دارد.»

شهید سید محمد صدر می‌گوید: «اگر رصدخانه خبر دهد که دیدن امکان ندارد و برخی‌ها ادعای رؤیت کنند آنان را خیال‌پرداز یا دروغگو به حساب می‌آوریم.»

آقای سیستانی در این زمینه می‌گوید: «در حالت مذکور و مانند آن معمولاً اطمینان به ظهور هلال در افق، به نحوی که قابل دیدن با چشم غیر مسلح باشد حاصل نمی‌شود؛ بلکه شاید اطمینان به عدم آن حاصل شود و شهادتهای بیان شده دال بر توهم و خطای در حس است.»

کتابهای سیره برای خطای بَصَری در زمینه اثبات هلال به مثال مهمی اشاره می‌کنند: «از أنس بن مالک روایت شده است که او همراه گروهی برای رؤیت هلال حاضر گردید. ایاس نیز همراه آنان بود. هیچ کس هلال را ندید مگر أنس که سالخورده بود. ایاس که مردی زیرک و بدیهه‌گو بود متوجه این قضیه بود. او به چشمان أنس نگاه کرد و مویی را روی یکی از چشمان او مشاهده نمود که از ابروی او آویزان بود. ایاس با دست خود ابروی أنس را لمس کرد و آن مو را برداشت و به أنس گفت: الان هلال را به من نشان بده. انس گفت: دیگر آن را نمی‌بینم.»

دلایل و براهین دیگری نیز وجود دارد ولی خوب است که بگوییم تعدادی از علمای اعلام ـ اعلی الله مقامهم ‌ـ  این دیدگاه را پذیرفته‌اند و معتقدند که از نظر فقهی اعتماد به محاسبات و اندازه‌گیری‌های فلکی در اثبات هلال بدون نیاز به استهلال اشکالی ندارد. همین‌طور نفی گواهی و بینه‌هایی که با محاسبات فلکی مطمئن و دقیق مخالفت دارند نیز مشکلی وجود ندارد.

علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله (در رساله فقه الشریعة)

شهید محمد باقر صدر (در الفتاوی الواضحة، باب ثبوت هلال)

مرجع شیخ محمد اسحاق فیاض (در منهاج الصالحین، باب ثبوت هلال)

شهید محمد محمد صادق صدر (در فصل هلال، از مجموعه ماوراء الفقه، ج2)

مرجع سید سیستانی( در فقه المغتربین، استفتای صادره در 15 محرم 1419ه‍، لوح فشرده احکام الشرعیة)

شیخ دکتر عبدالهادی فضلی (فصل روزه، در مجموعه مبادی علم الفقه، ج2)

شیخ کرباسی(همان مصدر سابق)

آقای گلپایگانی(در مجمع المسائل،ج1)

و بسیاری دیگر از علما و هیأتها و دولتهای اسلامی که ذکر اسامی آن‌ها در این مختصر نمی‌گنجد این نظر را پذیرفته‌اند.

در پایان آرزو می‌کنم که این طرح فقهی جدید همکاری و مساعدت همه طوایف و فِرَق مسلمین را برانگیزد. امری که نشانه وحدت و قدرت مسلمانان است. زیرا این کار از بزرگترین مصادیق وحدت و یکی از نشانه‌های قدرت و استقلال در جامعه اسلامی واحد است و پیروی از سخن خداوند متعال است که می‌فرماید: «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا.» (آل عمران/103).