خطبه جمعه، 29 تیر ماه 1403

مطالب مهم خطبه اول: مودت به ذی‌القربی / پیوند با روش اهل‌بیت(ع) / معنای محبت به امام حسین(ع)

مطالب مهم خطبه دوم: لجاجت دشمن در مذاکره / مخالفت رژیم صهیونیستی با تشکیل کشور فلسطین / تشدید تجاوزات علیه لبنان

 

بسم الله الرحمن الرحیم

13 محرم 1446 هـ ق برابر با 29 تیر 1403 هـ ش و 19/07/2024 م

مودت به اهل‌بیت(ع) با التزام به روش و خط آن‌ها

 

مطالب مهم خطبه اول: مودت به ذی‌القربی / پیوند با روش اهل‌بیت(ع) / معنای محبت به امام حسین(ع)

مطالب مهم خطبه دوم: لجاجت دشمن در مذاکره / مخالفت رژیم صهیونیستی با تشکیل کشور فلسطین / تشدید تجاوزات علیه لبنان

 

خطبه اول:

خداوند سبحانه و تعالى در کتاب عزیز خود می‌فرماید: «ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» [الشورى: 23] صدق الله العظيم.

 

مودت به ذی‌القربی

این آیه بر رسول خدا(ص) نازل شد تا پاداش مورد نظر خود را برای مسلمانان اعلام کند تا ما به ازای کاری که برایشان انجام داده است باشد. آنگاه که آنان را از ظلمات جهل و عقب‌ماندگی و پراکندگی و گسستگی بیرون آورد تا این‌که بهترین امتی شدند که مردم به خود دیده‌اند و این پاداش همان محبت به خویشاوندان پیامبر خداست.

این اعلان ما را به این پرسش وامی‌دارد: آیا ممکن است رسول خدا(ص) که دعوتش فراتر از همه ملاحظات خانوادگی و قبیله‌ای بود، مردم را به محبت خویشاوندان خود دعوت کند، فقط به این دلیل که خویشاوندان او هستند. حتی اگر در وضعیتی مغایر با آن چیزی باشند که او بدان دعوت می‌کند؟!

این با آنچه علی(ع) در مورد او گفته است سازگار نیست و او نزدیک‌ترین فرد به پیامبر خدا(ص) است و اوست که می‌گوید: «إنَّ وليَّ محمَّد من أطاع الله وإن بعدَتْ لحمتُهُ وإنَّ عدوَّ محمَّد من عصى الله وإن قربت قرابته؛ دوست محمد کسی است که از خدا اطاعت کند. هر چند نسبت فامیلی او دور باشد و دشمن محمد کسی است که خدا را نافرمانی کند، هر چند نسبت خویشاوندی او نزدیک باشد.»

می‌بینیم که پیامبر خدا از عمویش ابولهب به دلیل مشرک بودن تبری می‌جوید، در حالی که سلمان فارسی که اهل فارس بود به او نزدیک می‌شود و پیامبر خدا درباره او می‌فرماید: «سلمان منَّا أهل البيت؛ سلمان یکی از ما اهل‌بیت است.»

او بود که به فرموده خداوند متعال این چنین دعا می‌کرد: «لَا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آَبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ». پیامبر خدا(ص) می‌فرمود: «لاَ يُمْحِضُ رَجُلٌ اَلْإِيمَانَ بِاللَّهِ حَتَّى يَكُونَ اَللَّهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ وُلْدِهِ وَ أَهْلِهِ وَ مَالِهِ مِنَ اَلنَّاسِ كُلِّهِم؛ ايمانِ كسى براى خدا خالص نمی‌شود تا آن‌که خداوند، نزدش از خودش، پدرش، مادرش، فرزندانش، خانواده‌اش و هر آنچه از مردم دارد، محبوب‌تر باشد.»

اما منظور آیه این نبود، بنابراین پیامبر(ص) مردم را به محبت بستگان خود دعوت نمی‌کرد، بلکه در واقع به محبت کسانی که دارای ویژگی‌هایی متمایزی بودند، دعوت می‌کرد. ویژگی‌هایی چون اخلاق و دین و علم و بردباری و بخشش و عطا و ایثار و فداکاری. آن کسانی که خداوند آنان را با پیراستن از هر گونه پلیدی برگزید و در مورد آنان این آیه نازل شد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً». کسانی که رسول خدا(ص) آن‌ها را موجب ایمن ماندن مسلمانان از افتادن در وسوسه‌ها و گمراهی یاد کرده است. آن‌هایی که رسول خدا(ص) در موردشان فرمود: «إني تارك فيكم ما إن تمسَّكتم بهما لن تضلّوا بعدي أبداً؛ كتاب الله، وعترتي اهل‌بیتي؛ من در میان شما چیزی را باقی می‌گذارم که اگر به آن‌ها تمسک جویید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد. کتاب خدا و اهل‌بیت من عترت من.»

 

پیوند با روش اهل‌بیت(ع)

عزیزان، ما به محبت خویشاوندان رسول خدا(ص) فراخوانده شده‌ایم. محبتی که خداوند آن را فریضه واجب قرار داده است. امکان ندارد انسان به رسول خدا(ص) وابسته باشد، اما نسبت به این افراد محبتی نداشته باشد. ولیکن راه رسیدن به آن به نشان دادن محبت و عاطفه و احساسات به آنان منحصر نخواهد بود. بلکه خداوند معنای محبت را این چنین تبیین و مورد اشاره قرار داده و فرموده است: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ».

این همان چیزی است که رسول خدا(ص) و اهل‌بیت(ع) به دوستداران خود می‌گفتند: «أحبُّونا حبَّ الإسلام؛ ما را به خاطر اسلام دوست داشته باشید.» محبت آنان جز دوست داشتن آنچه برای آن قیام کردند و به آن دعوت کردند، کامل نمی‌شود. امام باقر(ع) این مطلب را به صراحت برای یکی از یاران خود به نام جابر بیان فرمود: «أَيَكْتَفِي مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ؟! فَوَاللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَأَطَاعَهُ، وَمَا كَانُوا يُعْرَفُونَ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ، وَالتَّخَشُّعِ، وَالْأَمَانَةِ، وَكَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ، وَالصَّوْمِ، وَالصَّلَاةِ، وَالْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ، وَالتَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ، وَأَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَالْغَارِمِينَ وَالْأَيْتَامِ، وَصِدْقِ الْحَدِيثِ، وَتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ، وَكَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ، وَكَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ؛ آيا كسى كه خودش را به شيعه نسبت می‌دهد همين مقدار كه اظهار دوستى با ما اهل‌بیت را كند برايش كافى است؟ به خدا قسم شيعۀ ما نيست مگر كسى كه از خدا بپرهيزد و فرمان‌بردار او باشد و شيعيان ما شناخته نمی‌شوند مگر با فروتنى و خضوع و بسيار ياد خدا و روزه گرفتن و نماز خواندن و دلجويى از همسايگان مستمند و فقيران و بدهكاران و يتيمان و راست‌گویی و خواندن قرآن و نگاه داشتن زبان در برابر مردم مگر به كلام نيكو و این‌ها در همه چيز امين قبايل خود بودند.»

سپس جابر گفت: ای فرزند رسول خدا، ما کسی را به این صفات نمی‌شناسیم. حضرت(ع) فرمود: «يَا جَابِرُ لاَ تَذْهَبَنَّ بِكَ اَلْمَذَاهِبُ حَسْبُ اَلرَّجُلِ أَنْ يَقُولَ أُحِبُّ عَلِيّا وَ أَتَوَلاَّهُ ثُمَّ لاَ يَكُونُ مَعَ ذَلِكَ فَعَّالا فَلَوْ قَالَ إِنِّي أُحِبُّ رَسُولَ اَللَّهِ فَرَسُولُ اَللَّهِ خَيْرٌ مِنْ عَلِيِّ ٍّ ثُمَّ لاَ يَعْمَلُ بِعَمَلِهِ وَ لاَ يَتَّبِعُ سُنَّتَهُ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِيَّاهُ شَيْئا فَاتَّقُوا اَللَّهَ وَ اِعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اَللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اَللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ اَلْعِبَادِ إِلَى اَللَّهِ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ لَهُ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ اَللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلاَّ بِالطَّاعَةِ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ اَلنَّارِ وَ لاَ عَلَى اَللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعا فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِيا فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ لاَ يُنَالُ غَدا وَلاَيَتُنَا إِلاَّ بِالْفَضْلِ وَ اَلْوَرَعِ؛ اى جابر سخنان مردم در تو تأثير نگذارد، آيا همين بس است كه كسى بگويد من على را دوست دارم و پيرو او هستم، ولى كارى نكند و اگر بگويد: من رسول خدا را دوست دارم و رسول خدا بهتر از على است، سپس به شيوه و روش او عمل نكند و سنت او را پيروى نكند محبت پيامبر نفعى به حال او ندارد. پس از خدا بپرهيزيد و براى آنچه نزد خدا هست عمل نمایید؛ زيرا بين خدا و كسى خويشاوندى نيست بلكه محبوب‌ترین بندگان نزد خداوند و ارجمندترين ايشان نزد او باتقواترین آن‌هاست و عمل‌کننده‌ترین آن‌ها به طاعت اوست. به خدا قسم تقرّب به خدا ميسّر نيست براى كسى مگر به اطاعت و بندگى و برات آزادى از دوزخ به دست ما نيست و احدى را بر خدا حجتى نيست، هر كس مطيع خداست دوست ماست و هر كس نافرمانى خدا كند دشمن ماست و فرداى قيامت به ولايت ما نمی‌رسد مگر به وسيله فضيلت و پرهيز از گناه.»

بنابراین اهل‌بیت(ع) به آن اندازه که می‌خواستند مردم را به اصول و رفتار و عبادات و جهاد و اخلاق حسنه خود مرتبط کنند، نمی‌خواستند که مردم را به شخص خودشان ارتباط دهند یا این‌که مردم شخص خودشان را دوست بدارند؛ زیرا آن‌ها بیان واقعی اسلام بودند و منطق کسانی را که می‌خواستند با آن‌ها ارتباط شوند، به آن‌ها وابسته باشند و بدون عمل آن‌ها را دوست داشته باشند، رد می‌کردند. امام صادق(ع) به یکی از یاران خود که چنین بود، چنین فرمود: «ما أنصفتمونا أن كُلِّفْنا بالعملِ ورُفِعَ عنْكم؛ اگر معتقد باشید که ما موظف به عمل هستیم و از شما برداشته شده است، درباره ما انصاف را رعایت نکرده‌اید».

 

معنای محبت به امام حسین(ع)

این محبت همان چیزی است که باید در رابطه با حسین(ع) ابراز کنیم، مایی که روزها و شب‌ها با این خاطره زیسته‌ایم و با احساس و عاطفه خود آن را نشان داده‌ایم.

ابراز محبت ما به حسین(ع) و همه کسانی که با او بودند در حد سیاه پوشیدن، برپایی مجالس، اشک ریختن، نوحه‌خوانی، سینه‌زنی و نذری دادن منحصر نمی‌شود. همه این‌ها زیباست، اما ما باید با اهتمام به تلاش برای اهدافی که آن‌ها برای خاطر این بهای سنگین را پرداختند، کامل کنیم. باید با حمل اهدافی که آن‌ها داشتند و امام حسین(ع) درباره آن فرمود: «أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَلَا بَطِراً وَلَا مُفْسِداً وَلَا ظَالِماً وَإِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ؛ و همانا من براى سركشى و خودپسندی و تكبر و فساد كردن و ظلم نمودن خارج نشدم [قیام نكردم]؛ و به تحقیق كه من برای اصلاح و درست كردن [كارها] در میان امت جدم قیام كردم و می‌خواهم به نیكی سفارش و از بدی نهی كنم.» این کار را کامل کنیم.

فرمود: «مَنْ رَای سلطاناً جائراً مستَحِلاًّ لِحُرُمِ الله، ناکثاً لِعَهدِالله، مُسْتأثراً لِفَیءِ الله، فَلَم یغَیر عَلَیهِ بِقولٍ وَ لا فِعْلٍ، کانَ حقّاً عَلَی الله أنْ یدخِلَه مُدخَلَه. ألا وَ إِنَّ هؤُلاءِ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ، وَ تَرَکُوا طاعَةَ الرَّحْمنِ، وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ، وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَاسْتَأْثَرُوا بِالْفَیءِ، وَ أَحَلُّوا حَرامَ اللّهِ، وَ حَرَّمُوا حَلالَ اللّهِ، وَ أَنَا أَحَقُّ مَنْ غَیَّرَ؛ هر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده، پیمان الهى را شکسته و با سنّت رسول خدا مخالفت ورزیده، در میان بندگان خدا به ستم رفتار می‌کند و او با زبان و کردارش با وى به مخالفت برنخیزد، سزاوار است خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر (دوزخ) بیندازد. هان اى مردم! این گروه (بنى‌امیه) به طاعت شیطان پایبند شده و از پیروى خداوند سرپیچى کرده‌اند، فساد را آشکار ساخته و حدود الهى را تعطیل کرده‌اند. آنان بیت‌المال را به انحصار خویش درآورده، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام شمرده‌اند و من (که فرزند رسول خدایم) به قیام براى تغییر این اوضاع، از همه کس سزاوارترم.»

نباید به بهای از دست دادن اصول و دین خود، سازش و چاپلوسی کنیم. باید همان چیزی را بگوییم که امام حسین(ع) فرمود. وقتی کسانی می‌خواهند روی تصمیم‌گیری آزادانه و راستی و عدالت و ارزش‌های اخلاقی با ما معامله کنند، باید بگوییم: «لا والله، لا أعطيكم بيدي إعطاء الذَّليل، ولا أقرّ لكم إقرار العبيد؛ نه به خدا سوگند، نه دست ذلت به تو می‌دهم و نه چون بردگان به فرمان تو گردن می‌نهم».

دوست داشتن حسین(ع) به این است که امر به معروف و نهی از منکر کنیم و برای اصلاح بکوشیم و با فساد و انحصار بیت‌المال مقابله کنیم و با حق و عدالت باشیم، هر چقدر هم فداکاری لازم باشد و بهای آن را بپردازیم. چون صداقت یاران حسین(ع) که در کربلا با او بودند باید راست‌گفتار باشیم و مانند آنان وفادار باشیم، وقتی که حسین(ع) را در آن لحظات سخت رها نکردند. به رغم این‌که در شب عاشورا پس از آن که معلوم شد، جنگ شدیدی به راه خواهد افتاد، امام اجازه داد تا او را ترک کنند و فرمود: «هذا اللَّيل قد غشيكم فاتخذوه جملاً، وليأخذ كلّ رجل منكم بيد رجل من اهل‌بیتي، وتفرّقوا في سواد هذا اللَّيل، وذروني وهؤلاء القوم، فإنَّهم لا يريدون غيري؛ از اين سياهي شب استفاده کرده و هر يک از شما دست يکي از افراد خانواده مرا بگيرد و به سوي آبادي و شهر خويش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زيرا اين مردم فقط در تعقيب من هستند و اگر بر من دست يابند با ديگران کاري نخواهند داشت.» و صدا از میان آن‌ها بلند شد: «لا أرانا الله ذلك أبداً، ولكن نفديك بأنفسنا وأموالنا وأهلينا، ونقاتل معك حتى ترد موردك؛ خدا هرگز این را به ما نشان ندهد. ما جان و مال و خانواده‌مان را فدای تو می‌کنیم و همراه تو می‌جنگیم تا به آنچه می‌خواهی برسی.»

عزیزان، ما بیش از همه محتاجیم جزو کسانی باشیم که در مودت خود صادق بودند. کسانی که برای اصلاح مفاسد دینی در سطح جامعه و کشور، محبتشان را به موضع‌گیری تبدیل کردند. بدین ترتیب به اهل‌بیت(ع) اخلاص و دوستی خواهیم داشت و چنان خواهیم بود که به ما گفتند: «كونوا زيناً لنا، ولا تكونوا شيناً علينا؛ برای ما زینت باشید و مایه ننگ ما نباشید.»

 

خطبه دوم:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای بندگان خدا، شما را به همان چیزی توصیه می‌کنم که امام حسین(ع) قبل از شهادت به فرزندش امام زین‌العابدین(ع) سفارش کرد؛ و در واقع این وصیت به همه ماست: «يا بنيّ، إيَّاك وظلم من لا يجد عليك ناصراً إلَّا الله؛ ای پسرم، از ظلم به کسی که در برابر تو جز خدا یاوری ندارد، بپرهیز».

امام حسین(ع) با این وصیت خود می‌خواست بگوید که هیچ کس، اعم از فرد یا گروه، نباید از قدرت، موقعیت و اختیاراتی که به او داده شده، برای ظلم به کسانی که در قدرت، رتبه یا صلاحیت پایین‌تری هستند، استفاده کنند. پس رئیس نباید به زیردستانش ظلم کند، مدیر نباید به کارمندانش ظلم کند، کارفرما نباید به کارگرانش ستم کند، معلم نباید به شاگردانش ظلم کند، شوهر نباید به همسرش ظلم کند و پدر نباید به فرزندانش ستم ورزد. چون این کار ناپسندترین ظلم و زشت‌ترین موضع‌گیری است، هنگامی که انسان در برابر پروردگارش می‌ایستد و از عذاب او مصون نمی‌ماند؛ زیرا خداوند وعده داده است که یاور مظلومان و ستمدیدگان و مظلومان باشد.

با اتخاذ این توصیه، عشق، وفاداری و محبت خود را نسبت به حسین(ع) ابراز می‌کنیم و بدین ترتیب جامعه‌ای می‌سازیم که در آن هیچ کس به دلیل ضعف یا کمبود امکانات و توانایی‌هایش مورد ظلم قرار نگیرد و کسی که برای محافظت از خود به تکیه‌گاهی تکیه نمی‌کند و به این ترتیب در محضر خداوند و توانمندتر در مواجهه با چالش‌ها خواهیم بود.

 

لجاجت دشمن در مذاکره

از غزه آغاز می‌کنیم، جایی که جنگ وارد دهمین ماه خود شده است و علیرغم انعطافی که مذاکره کننده فلسطینی نشان می‌دهد، به دلیل اصرار نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در به تعویق انداختن آن هیچ نشانه‌ای از موفقیت مذاکرات در دوحه در افق وجود ندارد. او می‌خواهد در این جنگ به اهداف خود و رژیم خود برسد. روشن است که پیامدهای ناشی از تداوم این لجبازی ممکن است، شاید دیگر به مرزهای غزه متوقف نشود، بلکه ممکن است به کل منطقه گسترش یابد و به یک جنگ محاسبه نشده منجر شود.

در همین زمان، مردم فلسطین به همراه همه حامیان خود در این نبرد، به نقش خود در مقابله با رژیمی که برای رسیدن به اهداف خود دست به هرگونه تخریب، گرسنگی و تشنگی می‌زند، ادامه می‌دهند، اما با توجه به فرسودگی سربازان و خودروهای ارتش اشغالگر که فرماندهان این رژیم بدان اعتراف کرده‌اند و اختلافات عمیقی که در درون این رژیم به وجود آورده است، تحقق این هدف امری بی‌نتیجه مانده است.

ما به استواری این مردم و فداکاری‌هایی که در این مرحله انجام می‌دهند، افتخار می‌کنیم که آن‌ها را در این جهان به نماد، الگویی قابل تقلید و قوّتی نه برای فلسطین، بلکه برای جهان عرب و اسلام تبدیل کرده است.

درود می‌فرستیم به همه کسانی که با وجود آگاهی از میزان فداکاری‌هایی که باید انجام دهند، بر اساس حس ملی، دینی و انسانی خود این مردم را در این نبرد تنها نگذاشتند، نقشه‌های دشمن را به هم می‌ریزند و بزرگ‌ترین شهرک‌ها و اردوگاه‌های دشمن را تهدید می‌کنند که باعث خواهد شد دشمن دیر یا زود در محاسبات و تداوم جنایات خود تجدید نظر کند.

 

مخالفت رژیم صهیونیستی با تشکیل کشور فلسطین

به تصمیم اخیر کنست که با توافق دولت و مخالفان مبنی بر رد دولت فلسطین در مرزهایی که از آن صحبت می‌شود، یعنی در محدوده سال 1967، اتخاذ شد، می‌پردازیم. البته مرزهای 1967 خواسته‌های مردم فلسطین را برآورده و حقوق آن‌ها را احیا نمی‌کند. در محاسبات دشمن، حق بازگشت مردم فلسطین مردود است، انتخاب پیش روی این مردم از نظر این رژیم یا آوارگی است یا حل شدن در درون این رژیم؛ و این پاسخی است به همه کسانی که هنوز بر روی صلح با این رژیم و عادی‌سازی روابط با آن در ازای تأسیس کشور فلسطین امید بسته‌اند. هر چند که با وجود دادن امتیازات بزرگ به دشمن چیزی جز شکست از آن درو نکرده‌اند. این موضع صهیونیستی تأییدی بر این حقیقت روشن است که در برابر این دشمن چاره‌ای جز مقاومت وجود ندارد. زبان مقاومت تنها زبانی است که دشمن می‌فهمد و باعث بازگشت حقوق مردم فلسطین می‌شود.

از این رو، مجدداً از تمام جناح‌ها، نیروها و شخصیت‌های داخل فلسطین دعوت می‌کنیم تا در برابر آنچه آن‌ها را تهدید می‌کند، متحد بایستند. دشمن صهیونیستی بین یک جناح و جناح دیگر بین رام الله، غزه، کرانه باختری و سایرین فرقی نمی‌گذارد و می‌خواهد موضوع فلسطین را تمام کند.

مایه تأسف است که از داخل فلسطین شاهد کسانی هستیم که همچنان به صلح و توافق با دشمن یا کسانی امید بسته‌اند و به جای این‌که در کنار مقاومت در برابر دشمن صهیونیستی بایستند، تیرهای خود را به سمت گروه‌های مقاومت نشانه رفته‌اند. دشمنی که دلیل آنچه اتفاق افتاده و در حال رخ دادن است، می‌باشد.

 

تشدید تجاوزات علیه لبنان

به لبنان می‌رسیم، جایی که تجاوزات صهیونیست‌ها به روستاهای مرزی آن در حال تشدید است و همچنان به سیاست ترور رهبران و نمادهای مقاومت در همه نقاط و هدف قرار دادن غیرنظامیان ادامه می‌دهد، در حالی که مقاومت همچنان به ایفای نقشی که در ازای ملت فلسطین برای خود ترسیم کرده است، پاسخ دادن به تجاوزات و تعامل با آن بر اساس دندان در برابر دندان و چشم در برابر چشم ادامه می‌دهد و هر روز به دشمن درس می‌دهد که لبنان لقمه آسانی برای آن نخواهد بود و اینکه قبل از انجام هرگونه ماجراجویی علیه این کشور باید خوب فکر کند و در این مورد جدی است.

مجدداً از لبنانی‌ها می‌خواهیم که افتخار کنند که در این کشور کسانی هستند که می‌توانند در برابر دشمن بازدارندگی داشته باشند. ما خواستار تقویت مقاومت و پرتاب نکردن تیر به سمت آن هستیم و اگر در مورد آنچه اتفاق می‌افتد، اختلاف نظری وجود دارد، باید فضا و چارچوب‌های مناسبی برای گفت‌وگو فراهم کنیم تا دشمن از وجود خلأ داخلی برای لطمه زدن به حاکمیت ملی کشور و تجاوز به آن، سود نبرد.

در عین حال، از نیروهای مختلف سیاسی می‌خواهیم که طرح شروط متقابل را کاهش دهند و گفت‌وگویی را آغاز کنند که برای رفع نگرانی‌ها و نزدیک‌تر کردن مواضع به یکدیگر برای انتخاب رئیس‌جمهور و دور کردن شبح فروپاشی بزرگی که در همه سطوح شاهد آن هستیم و دست برداشتن از امید بستن غیرواقعی بر روی تحولات بیرونی، ضروری به نظر می‌رسد. تنها امید باید به اتحاد و همکاری مردم لبنان برای خروج از بحران باشد.