از توضیحات کامل شما که باعث اطمینان از عملکرد آیت الله مصباح یزدی گردید سپاسگزارم. من بیش از بیست سال قبل از مؤسسه دیدار کردم که آن زمان مؤسسه باقرالعلوم نامیده میشد و با طلاب و دانش پژوهان نشست داشتم و از نزدیک دیدم که روش مؤسسه با روشهای رایج در حوزهها تفاوت دارد. زیرا در این مؤسسه، دانش پژوه پس از اتمام درسهای خود رسالهای را پیرامون بعضی قضایای مهم اسلامی ارائه میکرد.
از این رو پس از وفات امام خمینی – رحمة الله علیه – در اولین دیداری که با رهبر انقلاب اسلامی – حفظه الله تعالی – داشتم از مسأله اهتمام به حوزه و متحول کردن آن سخن گفتیم. زیرا حوزه رهبری فکری و علمی شیعیان جهان را به عهده دارد و بنا به فرمایش رسول خدا (ص) که میفرماید: «ما پیامبران دستور یافتهایم که به اندازه خردهای مردم با ایشان حرف بزنیم.» باید وارد زمانه شود. بنابراین ضروری است که یک طلبه علوم حوزهی طلبهای دارای رویکرد به مسائل زمانه باشد. به نحوی که نیازمندیهای زمانه را درک کند و مسائلی را که مثبت و یا منفی برای اسلام مطرح میشود به خوبی درک کند و بین تمدن اسلامی و تمدن غربی مقایسه صورت دهد. در همان زمان از آقای خامنهای خواستم که از مؤسسه باقر العلوم حمایت و مواظبت نماید. زیرا این مؤسسه تنها مؤسسهای در حوزه علمیه بود که از برنامه درسی نظام مندی برخوردار بود. اکنون نیز تأکید میدارم که مؤسسه امام خمینی باید همان راه مؤسسه باقرالعلوم را ادامه دهد.
توسعه این مؤسسه، با آن همه تنوع علمی و فرهنگی و روشی که شما بیان داشتید چیز بسیار خوبی است. خواست ما از حوزه این است که این راه را ادامه دهد و تبلور دوران جدید دنیا باشد. زیرا حوزه عصر علمای گذشته، چه در قم و چه در نجف، برای همان دوره مفید بود. زیرا آن زمان از حوزه انتظار نمیرفت که نقش رهبری را ایفا نماید. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با همت امام خمینی – قدس سره – حوزه دارای رسالتی تازه و مهم شده است و آن این است که باید از انقلاب حمایت به عمل آورد و مفاهیم جدیدی را در اختیار آن قرار دهد. خصوصاً که ایران نیاز دارد تا دانشگاه را نیز وارد جریان انقلاب نماید. چرا که دانشگاهها با مشکلات بسیاری رو به رو هستند و ممکن است از اسلام دور شوند و این همان چیزی است که امام خمینی – قدس سره – نسبت به آن هشدار دادند و بر ضرورت ارتباط حوزه و دانشگاه تأکید کردند. ما میبینیم که بسیاری از دانشجویان دانشگاهها هنوز هم اندیشههای غربی دارند و فاقد اندیشههای اسلامی هستند. از این رو ما به شخصیتهای اسلامی نیاز داریم که عقلانیت جوانان را درک کنند و داشتههای غرب و خود ما را به خوبی بشناسند تا اینکه فرهنگ اسلامی را به دانشگاهها منتقل کنند به نحوی که دانشگاه روند پیشرفت را نشان دهد و نه یک روند واپسگرا.
به همین دلیل میگویم روش مؤسسه امام خمینی که آیت الله مصباح یزدی آن را رهبری میکند، آماده کردن دانشجویانی است که به حوزه میآیند. این روش باعث میشود که دانشگاه در خط اسلامی حرکت کند. اما اگر این روش شکست بخورد، یک خطر اساسی برای انقلاب و مبانی آن و جمهوری اسلامی در پی خواهد داشت. زیرا آمریکا با تمام توان خود سعی دارد که مردم را از اسلام و انقلاب دور کنند و آمریکا این کار را فقط از طریق رهبران انجام نمیدهد بلکه با استفاده از دستگاههای جاسوسی خود از طریق مردم هم انجام میدهد.
از این رو من عقیده دارم که توجه اصل باید به دانشگاهها باشد. زیرا مدیران و کارکنان کشور از دانشگاها بیرون میآیند. اینان هستند که بعداً چرخهای کشور را به حرکت میاندازند. این از یک سو و از سوی دیگر ما میخواهیم که مؤسسه، برنامه تبلیغی هم داشته باشد. زیرا ما به عنوان مسلمان عموماً و شیعه خصوصاً با یک جنگ رسانهای سیاسی و فرهنگی و نظامی و امنیتی رو به رو هستیم، نظیر آن چه که در عراق و افغانستان جریان دارد و در تهدیدات ایران توسط آمریکا هم دیده میشود. ما نیازمندیم که مؤسسه بخش تبلیغی و رسانهای هم داشته باشد و حوادث دنیا و اقدامات ضد اسلامی را مثل آن چه در هلند جریان دارد، مورد پیگیری قرار دهد. در هلند نماینده دست راستی پارلمان میایستد و میگوید: «مسلمانان باید نیمی از قرآن را کنار بگذارند.» و به شکلی اهانت آمیز از پیامبر (ص) یاد میکند و خواستار آن میشود که فیلمی علیه آیات قرآنی ساخته شود و نیز آنچه که در دانمارک اتفاق افتاد. باید جنگ علیه اسلام در غرب را پیگیری کنیم. جنگی که صهیونیستها از یک سو و دولت آمریکا از سوی دیگر آن را دارند رهبری میکنند. زیرا جنگ علیه اسلام از اصول سیاست آمریکا میباشد. یکی از مسؤولان مهم دانشگاهی آمریکا به من گفت: «بررسی من از سیاست آمریکا نشان میدهد که آمریکا خواهان نابودی اسلام است.»
از این رو معتقدم وقتی اسلام و یا پیامبر (ص) با اهانت رو به رو میشود، حوزه اولین جایی باید باشد که به شیوه عقلانی به آن پاسخ دهد. زیرا عقلانیت و شیوه غربی با عقلانیت و شیوه شرقی تفاوت دارد. به همین دلیل در این که دولت جمهوری اسلامی ایران نمایندگان دانمارکی را نپذیرفت فایدهای نمیبینم. زیرا مسأله اسلام ستیزی ریشه در دولت دانمارک ندارد بلکه یک اقدام روزنامهای میباشد. باید آنان را به حضور بپذیریم و با آنها سخن بگوییم مثل حرفهایی که من با سفیر دانمارک در لبنان گفتم. من از طریق او نامهای را برای دولت دانمارک فرستادم. باید روشنمندانه با این قضیه رو به رو شویم. به نحوی که حوزه باید اولین جایی باشد که دست به واکنش بزند و به مناقشه و مباحثه بپردازد.
اما نسبت به شیعیان! من عقیده دارم باید عقائد را مثل فقه و اصول مورد بررسی قرار دهیم. همان گونه که قرآن را مورد بررسی قرار میدهیم. زیرا مشکل بعضی از مراکز شیعی این است که جهت گیری اعتقادی ایشان بیش از آن که رویکرد قرآنی داشته باشد، از طریق احادیث و روایات صورت میگیرد. حتی آنان قرآن را به نفع روایات تأویل میکنند که گاهی ممکن است بعضی از آنها اخبار ضعیف هم باشند. من در پژوهشهای تفسیری خود دیدم که در بعضی جاها، علامه طباطبائی هم سعی دارد بعضی آیات را تابع بعضی روایات ضعیف کند.
از این رو وظیفه داریم که اعتقادات خود را از طریق قرآن مورد بررسی قرار دهیم. باید آن را به گونهای علمی و منطقی بررسی کنیم. نباید این مسائل را به عوام و یا کسانی که فاقد آگاهی لازم در این باره هستند وابگذاریم. زیرا ممکن است در این صورت به غلو برسیم. مثل بعضی از کسانی که میگویند: یا علی به من روزی بده! یا علی به من فرزند عطا کن! یا علی این بیمار را شفا بده! و نظایر آن. به نحوی که به جای داشتن رویکرد الهی، به امام یا ائمه (ع) متوجه میشوند. بعضی از اینها برای خود تفسیر اعتقادی هم ارائه میدهند و میگویند که ما قابلیت سخن گفتن با خداوند را نداریم، پس باید با ائمه حرف بزنیم. این مسائل باعث میشود که دیگران از ما خرده بگیرند. البته نمیگویم تمام انتقاداتی که از ما میشود درست است. بسیاری از اینها نادرستند که ما نیز بدانها پاسخ میدهیم و مورد مناقشه قرارشان میدهیم. چندی پیش از روزنامه عکاظ که در سعودی منتشر میشود یک خبرنگار سلفی پیش من آمد و چهار ساعت با من گفتگو کرد و در این گفتگو از جنبههای سیاسی و اعتقادی و فتوایی که اتهاماتی را متوجه شیعیان میکردند با من گفتگو کرد.
نباید به سخنرانی کنفرانسهای بسنده کنیم. بلکه باید با ایشان بنشینیم و به چیزهایی که متوجه ما میکنند گوش دهیم و به سؤالهایشان پاسخ دهیم و اندیشههایشان را تصحیح کنیم و این مسؤولیت حوزه قم و نجف است و شکر خدا که حوزه علمیه قم به پژوهشهای قرآنی از نظر علوم و تفسیر و تجوید و نیز علوم دیگر توجه دارد. پس مسؤولیت حوزه، مسؤولیت رهبری است. چرا که حوزه پویش فرهنگی و علمی تشیع و حرکت اسلام را در دنیا رهبری میکند.
باید بررسی کنیم که چگونه میتوانیم نهاد خاصی را به این منظور ایجاد کنیم. به نحوی که از نظر سیاسی و جنبههای دیگر، آن چه را اتفاق میافتد مورد نظارت و پیگیری قرار دهد تا بتوانیم از جمهوری اسلامی حمایت کنیم و اندیشههایی را که به آن کمک میرساند در اختیارش قرار دهیم. نباید رهبری را تنها بگذاریم که او فقط در نقد سیاستهای آمریکا سخن بگوید بلکه حوزه هم باید در این باره تلاش کند. زیرا وقتی حوزه به عنوان یک نهاد دینی سیاستهای آمریکا را به نقد میکشد، موضع رهبری تقویت میشود و همین طور در تمام قضایای دیگر.
من میگویم که زمان فعلی با دورههای قبلی تفاوت دارد. در قم یک مرجع دینی وجود داشت که از زمان خود فراتر رفته بود و او آقای بروجردی – رحمة الله علیه – است. او افقهای گستردهای داشت و مثل مراجع دینی سنتی نبود. نقل شده است که وقتی در حضور ایشان درباره خلافت پس از پیامبر (ص) سخن به میان میآمد او میگفت: «مسأله الآن این نیست که خلیفه ابوبکر است یا امام علی (ع). بلکه مسأله این است که الآن حجت چیست؟ چرا که نه امام علی (ع) وجود دارد و نه ابوبکر. ولی حرف این است که الآن اسلام ناب و اصیل را از کجا بگیریم؟ آقای بروجردی تبلور اندیشهای روشن و پیشرفته بود. او از شیعیان میخواست که در مسأله مبانی حجیت پژوهش کنند.
در پایان حر ف من این است که باید زندگی این عالم و اندیشهها و آرای او را مورد بررسی قرار دهیم. چرا که ایشان حتی در جنبه سیاسی نیز شخصیت ممتازی است و میتوانیم بهرههای فراوانی را از ایشان ببریم. ولی متأسفانه بسیاری از حوزهها ایشان را نمیشناسند.
به هر حال به شما تبریک میگویم و از دستاوردهای شما احساس خوش وقتی میکنم و از خداوند برای شما پیروزی و موفقیت بیشتر و برای آیت الله مصباح یزدی – حفظه الله تعالی – عمر طولانی مسألت میکنم و امیدوارم که درود و احترام و سپاسهای مرا تقدیم ایشان نمائید.