قرآن کریم هدفش ساختن یک خرد انسانی است. تا اینکه این خرد را آن چنان بالا ببرد که رویکرد الهی پیدا کند و بتواند خداوند را بشناسد. زیرا خرد انسانی نمیتواند به ذات الهی پی ببرد. چون خداوند قابل حس و تجربه نیست که انسان بتواند آن را کشف کند. اما میدانیم که خداوند متعال از طریق آفرینش و نشانههای خود در هستی، از خودش سخن میگوید: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق وفی انفسهم» (فصلت/53).
از این رو قرآن کریم برای ساختن خرد و رشد دادن و آزادی بخشی به آن برنامه ریزی میکند. زیرا خداوند سبحان به اعضای بدن انسان آزادی مطلق نداده است بلکه برای هر عضوی محدودیتی قرار داده است که نباید از آن فراتر رود. چه در آنچه میبیند و چه در آنچه میشنود و چه در دست و پا و سایر اندامهای بدنی. پس خداوند متعال برای هر یک از این اعضا حدودی را قرار داده است و به چیزی جز عقل آزادی مطلق نداده است. چرا که اسلام به خرد آزادی داده است تا به هر چیزی بیندیشد و برایش محدودیتی را قرار نداده است. بلکه وقتی قرآن کریم را میخوانیم و آیات مرتبط با عقل را مورد بازخوانی قرار میدهیم، میبینیم که قرآن در تمام هستی انسانی و آرمانهای درونی و هستی پیرامونش عقل را حاکم گردانیده است.
چرا که خداوند متعال به عقل گفته است آزاد باش و به آنچه میخواهی بیندیش. هیچ گونه محدودیتی برای اندیشه ورزی تو وجود ندارد. به خدا بیندیش، به گفتهها و نگفتههای دیگران اندیشه کن، ولی باید مسؤولیت اندیشه خودت را بپذیری و اندیشه خود را در چارچوبی به جریان اندازی که نتایج مثبتی را بدست دهد و به حق برسد. زیرا تمام انسانها، در فردای قیامت در برابر خداوند متعال خواهند ایستاد تا حساب عملکرد خرد خود را به خداوند ارائه بدهند پیش از آن عملکرد سایر اعضای بدن خود را به خداوند تقدیم دارند. زیرا دست و پا و پوست و زبانمان، علیه ما در روز قیامت شهادت خواهند داد. اما درباره عقل، ما خودمان باید در قبال آن در برابر خداوند شهادت دهیم که چگونه فکر کرده، بر چه اساسی فکر کرده و روشش چه بوده است و چگونه به نتایج مثبت و منفی رسیده است؟
عقل، علم آفرین است چه عقل تأملی باشد و چه عقلی تجربی. زیرا تجربه حتی اگر با حس هم حاصل آمده باشد، نمیتواند به خودی خود اندیشهای را بدست دهد، مگر از طریق عقل که این تجربه را به تمام موارد مشابه تسری دهد. یک تفکر فلسفی میگوید: حکم موارد مشابه در آنچه جایز است و در آنچه جایز نیست، یکی است.
بنابراین باید عقلی داشته باشیم که در جهت تولید علم و اندیشه پویش حاصل کند و تأملات خود را در افقهای گوناگون به جریان اندازد و تجربه خود را به عرصه زندگی انسان وارد سازد.
نقش مطالعه و خواندن از همین جا ناشی میشود، آن هم مطالعه نظام هستی. زیرا خداوند از ما میخواهد که کتاب هستی را که در قالب پدیدههای هستی تبلور یافته است، مورد مطالعه قرار دهیم و از این طریق به نظم هستی آشنایی پیدا کنیم و از این طریق آن را درک کنیم و نشانههایش را دریابیم و به اسرار موجود در آن پی ببریم و با دقت در اسرار هستی، چیزهای تازهای را که مرتبط با جنبههای گوناگون زندگی است، مثل بیماریها و سلامت و تلاش انسان برای تغییر دادن ماده و یا سایر اوضاع زندگی، به بشریت عرضه داریم. نقش مطالعه از همین جا ناشی میشود چرا که مطالعه آخرین دستاوردهای دیگران را در اختیار ما قرار میدهد و تأملات و تجارب دیگران را به ما عرضه میدارد و بسیار طبیعی خواهد بود که این مطالعه، قرائتی آگاهانه، اندیشمندانه و علمی باشد که نگاهی ساده اندیشانه به کتاب ندارد بلکه محتویات کتاب را هم مورد بررسی قرار میدهد، تا اگر نقد لازم است به نقد آن اقدام کند و آن چه را که پذیرفتنی است بپذیرد. زیرا دیگران ممکن است در تأملات خود دچار اشتباه شوند و یا در تجارب و نتیجه گیریهای خود از تجربهها، دچار انحراف گردند.
ما باید به مطالعه و خواندن مبادرت بورزیم تا اینکه دستاوردهای ابداعگران و اندیشمندان را گرد بیاوریم و آگاهیهای آنان را جمع کنیم و بکوشیم که فرهنگ تازهای را بسازیم. نباید به نسلهای اندیشه ورز گذشته خود بسنده کنیم بلکه باید نسلهای تازهای را به وجود آوریم که به شیوه علمی میاندیشند و سعی میکنند بر دستاوردهای فرهنگی گذشته چیزهایی را بیفزایند و به آینده نیز بپردازند. خصوصاً اینکه بعضی از مسلمانان میگویند پس از ابن رشد و ابن خلدون مسلمانان دچار رکود علمی شدهاند. ولی ما عقیده داریم که این موضع گیری اشتباه است. زیرا اندیشه اسلامی توقف پذیر نیست. ممکن است اندیشه اسلامی در یک جا عمیق و در جایی دیگر سطحی عمل کرده باشد ولی ما بسیاری از قلههای اندیشه فلسفی را داریم مثل صدرالدین شیرازی و دیگران. حتی الآن نیز بعضی تجارب جدید در مصر و ایران و جاهای دیگر وجود دارند. همه اینها نشان از آن دارد که اندیشه اسلامی از نظر درجه و چشم انداز و دستاوردهای خود تفاوت دارد. نباید فقط به مطالعهای ساده اقدام کنیم که فقط امور را نشان میدهند بلکه باید خواندن ما علمی و آگاهانه و ابتکاری باشد تا اینکه نتایج فرهنگی علمی جدیدی را بدست دهیم. پس همان گونه که به غذای مادی توجه داریم باید به غذای فرهنگی خود هم توجه کنیم و همان گونه که نباید بگذاریم چیزهایی وارد بدنمان شوند که به سلامت جسمی ما آسیب میزنند، نباید بگذاریم که چیزهایی وارد بدنمان شود که به سلامت عقلی ما هم آسیب بزنند. از این رو بر ماست که بگذاریم انسان عرب، انسان مسلمان و انسان به صورت عام، در مقابل معرفت و آگاهی، احساس مسؤولیت کند تا اینکه عقل خود را از نظر فرهنگی و معرفتی رشد دهد تا اینکه بتوانیم بگوئیم باید احساسات و عواطف خود را هم باید فرهیخته کنیم، باید به واکنشهای خود را هم آموزش دهیم و تمام تحرکات خود را در زندگی فرهیخته بسازیم. از اینکه عقل خود را تابع دیگران کنیم باید دست برداریم و فرقی ندارد که اینان رهبران باشند یا مراجع دینی. بلکه وظیفه داریم همان گونه که نقاط قوّت رهبران را کشف میکنیم نقاط ضعف آنان را نیز کشف کنیم. چرا که در دنیای غیر معصوم، رهبران معصومی وجود ندارند. بنابراین باید رهبران خود را عادت دهیم که نقد پذیر باشند. باید خود را عادت دهیم که در بحث نقد، امر مقدسی وجود ندارد، هر چند که ممکن است بالاترین مراجع تقدیس شوند، نیز میتوان بالاترین مراجع دینی و فرهنگی و سیاسی را هم نقد کرد. خداوند متعال انسان را از نظر عقل و علم و حرکت آزاد آفریده است و نباید خویش را به برده کسی تبدیل کنیم. چرا که تنها خداوند یگانه معبود است و اوست که به ما آزادی داده است و باید هم حساب این آزادی خود را در روز قیامت به او عرضه داریم تا خداوند در موارد درست پاداشمان دهد و در موارد اشتباه، مجازات نماید.
از این رو من به خاطر این به شما تبریک میگویم و امیدوارم که بر اساس شعار قرآنی که خداوند پیامبرش را مورد خطاب قرار داده است: «وقل ربّ زدنی علماً» (طه/114)، «قل هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون» (زمر/9) این حرکت افزایش پیدا کند. زیرا مشکل ما در دنیای عرب و جهان اسلام این است که بیسوادی فرهنگی و بیسوادی دینی و بیسوادی سیاسی در بین ما وجود دارد. همین امر سبب شده است که ما در حاشیه دنیای در حال پیشرفت، با قطع نظر از اینکه پیشرفتش مثبت است یا منفی قرار داشته باشیم. والحمد لله رب العالمین.