سخنان معظم له در جمع دانشجویان خارجی

گفتگو با دولت و ملت آمریکا و ماهیت نظامی که شهروندی لبنانی‌ها را حفظ کند، نظریه ولایت فقیه و پس زمینه‌های مذهبی خشونت‌های عراق از جمله مسائلی بود که دانشجویان خارجی در گفتگوی خود با علامه مرجع آیت الله العظمی سید محمد حسین فضل الله مطرح کردند.  متن این گفتگو تقدیم می‌گردد.

در ابتدا علامه مرجع سید فضل الله سخنان خود را چنین آغاز کردند:

در ابتدا دوست دارم که به همه شما خوشامد بگویم. چرا که شما جویندگان معرفت هستید و از این طریق می‌خواهید به حقیقت قضایای فکری و سیاسی و اجتماعی دست پیدا کنید. معتقدم که معرفت انسانی تابع دین معین و سیاست معین یا محدوده جغرافیایی نیست بلکه راز وجودی انسان است. آن هم انسانی که دارای خرد اندیشه ورز و تجربه اندیشه آفرین می‌باشد. از این رو من عقیده دارم که معرفت می‌تواند تمام انسانها را متحد و یکپارچه کند حتی اگر آنان در باورهای خود اختلاف داشته باشند. زیرا شایسته این است که اختلاف دیدگاهها به تصادم و درگیری منجر نشود بلکه به گفتگو منتهی شود. یعنی هر گروهی دیدگاههای خود را مطرح کند و گروه دیگر نیز با دیدگاه خاص خود با آن مقابله نماید تا اینکه هر دو موارد اختلاف و اشتراک را پیدا کنند. زیرا اگر گفتگو به دیدگاه فکری واحدی نینجامد حداقل به تفاهم بین کسانی که اختلاف فکری دارند می‌انجامد. ما معتقدیم که درست نیست از درگیری و برخورد تمدنها حرف بزنیم بلکه ما از تأثیر پذیری تمدنها سخن می‌گوئیم چرا که تمام تمدنها از یکدیگر تأثیر می‌پذیرند. ما از گفتگوی تمدنها حرف می‌زنیم. زیرا هر تمدنی با داشته‌های تمدن دیگر آشنا می‌شود. چرا که برخورد نشان دهنده یک حالت خشونت است و اندیشه خشونت اندیشه بردار نیست بلکه رویکرد عقل به عقل و انسان به انسان است آن هم به گونه‌ای که در آن هر انسانی می‌کوشد انسان دیگر را درک کند.

از این رو به گفتگوی تمدن اسلامی و غربی فرا می‌خوانیم. زیرا آن دو در بسیاری از ارزشهای انسانی با همدیگر اشتراک دارند هر چند که از نظر فلسفی ممکن است با یکدیگر اختلافاتی هم داشته باشند. ما عقیده داریم که ما هیچ مشکلی با انسان غربی نداریم بلکه مشکل ما با خود غرب است که با دولت‌های غرب و نه انسان غربی، انسانها را تحت فشار قرار داده است همان گونه که مشکل شرق نیز مشکل انسان نیست. انسانی که مسالمت جو و خواهان همزیستی و صلح و سازش است بلکه مشکل بعضی کسانی است به خشونت علیه انسان دیگر باور دارند چه اینان مسلمان باشند و چه نباشند. این امر باعث گردیده است که بعضی‌ها در مغرب زمین از دریچه تروریست‌ها و تندروهای باوردار به خشونت بر اسلام و مشرق زمین حکم می‌رانند و نیز در مشرق زمین بعضی‌ها از دریچه استعمار و خشونت دولت‌های غربی بر مغرب حکم می‌رانند حال آنکه اینان نماینده تمام  غرب نیستند و آنان هم نماینده تمام اسلام نمی‌باشند.

قرآن به ما می‌آموزد که چگونه به مسائل اختلافی با دیگران بپردازیم. باید از وسایلی استفاده کنیم که دشمنان را به دوستان خود تبدیل کنیم و با کسانی که اختلاف داریم به شیوه‌ای متمدنانه و انسانی چه در کلمات و چه در روش وارد گفتگو شدیم.

ما به شما خوشامد می‌گوئیم. زیرا از غرب می‌خواهیم که حقایق دینی و فرهنگی ما را به خوبی بشناسند و خودمان نیز می‌خواهیم که حقایق دینی و فرهنگی و تمدنی غرب را بشناسیم. ما از شما می‌خواهیم که پیام آوران فرهنگ محبت و زندگی باشید و از مسلمانان نیز می­خواهیم که پیام آور فرهنگ و زندگی باشند و هیچگاه نمی‌خواهیم پیام آور فرهنگ مرگ باشیم.

درود در اسلام، سلام علیکم است که شما از آن استفاده کردید. در میراث دینی و اسلامی ما نیز آمده است که درود اهل بهشت سلام است. خداوند می‌فرماید: «تحیتهم فیها سلام» (ابراهیم/23) سزاوار این است که سلام و سلامتی بر روابط انسانی حاکم باشد. صلح و سلامتی مبتنی بر عدالت. یعنی اینکه به هر انسانی و هر ملتی حقش را بدهیم و ملتی ملتی دیگر را تحت فشار قرار ندهند و ملتی ملت دیگر را مصادره نکند. معنای سلام علیکم این است که وقتی با دیگری برخورد می‌کنی به او بگویی که رابطه‌ام با تو مسالمت است و نه جنگی. زیرا من انسانم و تو نیز انسان هستی پس در بین خود نیز باید با صلح و سازش زندگی کنیم و به سوی جهان حرکت کنیم و بر این اساس هم ما به شما خوشامد می‌گوئیم: السلام علیکم.

سلام فرهنگ آزادی و گفتگوی آزادانه است و من به آزادی باور دارم پس هر سؤالی دارید بپرسید:

 

* دو سال پیش در منزلتان که کنار اینجا بود به دیدارتان آمدم. خانه‌ای با سلاحهای آمریکایی توسط اسرائیل ویران شد و این منزل یکی از منازل متعددی بود که در این منطقه ویران شدند. آن زمان به من گفتید که آمادگی دارید بدون اینکه آمریکا عذرخواهی کند، وارد گفتگو با مقامات رسمی آمریکایی شوید. اکنون پس از دو سال باز هم آن سؤال را تکرار می‌کنم: با وجود عدم توازن در روابط و نیرو، آیا امکان گفتگو با آمریکا وجود دارد؟

* من به گفتگو با همه مردم باور دارم حتی آن کسانی که با تفکرات من مخالف هستند و علیه امنیت و سیاست ما دست به اقدامات سیاسی و امنیتی زده‌اند. ولی مشکل دولت کنونی آمریکا این است که این دولت دولت گفتگو نیست بلکه به اعتراف رئیس جمهور و دستگاههای اطلاعاتی آن دولت خشونت است. از این رو ملاحظه می‌کنیم وقتی اقدام به اشغال عراق کرد از یک اتهام واقعی مبنی بر در داشتن سلاحهای کشتار جمهی توسط عراق اقدام به اشغال این کشور نکرد بلکه بدون مراجعه به سازمان ملل متحد اقدام به این کار نمود. همینطور وقتی به خاطر حوادث 11 سپتامبر، افغانستان را اشغال کرد، ملت افغانستان مسؤول انجام عملیات 11 سپتامبر نبودند و شاید بعضی از اتباع آن در این کار دست داشتند. ولی آمریکا تمام این کشور را اشغال کرد که ملت افغانستان هنوز هم از پیامدهای این اشغالگری در رنج و عذاب قرار دارند.

مشکل دولت کنونی آمریکا این است که به آزادی ملت‌ها باور ندارد. از این رو اشغالگری را برای خودش مشروع می‌داند و نیز اشغال فلسطین توسط دولت یهودی را مشروع قلمداد می‌کند و جنایت‌های اسرائیل علیه کودکان و زنان و سالخوردگان فلسطینی و محاصره غزه را دفاع از خود قلمداد می‌کند ولی مقابله فلسطینی‌ها با ارتش اسرائیل را تروریسم به حساب می‌آورد. با اینکه فلسطینی‌ها فقط خواهان آزاد سازی کشورشان از اشغال اسرائیل هستند.

مشرق زمین، آمریکا و اصول ویلسون دهه چهل را دوست داشتند. آن زمان دوست داشتند که آمریکا به شرق بیاید. چرا که مشرق زمین زخمدار استعمار انگلیس و فرانسه اروپایی بودند ولی الآن اغلب دنیا از آمریکا بدشان می‌آید. آنان از دولت آمریکا بدشان می‌آید و نه ملت آمریکا. دولت کنونی آمریکا، نو محافظه کاران جنگ طلب و لابی یهودی تحریک کننده آمریکا علیه دنیای عرب بر آن سیطره دارند. ما آماده گفتگو با مراکز فرهنگی و علمی و آموزشی و حتی سیاسی آمریکا هستیم. زیرا دوست داریم دوستان ملت آمریکا باشیم که واجد بسیاری ویژگی‌های انسانی هستند. آرزوی ما این است که دولت جدید آمریکا با دولت کنونی آن تفاوت داشته باشد.

 

* از سیاسیون لبنان گفتید که چگونه کشور را طبق خطوط طائفه‌ای خود تقسیم بندی کرده‌اند. ولی به نظر شما چه سیاستی می‌تواند از کشور حمایت کند و آن را تقویت کند و جلوی طائفه گرایی را بگیرد؟

* من عقیده دارم که مشکل لبنان نظام طائفه‌ای آن است که لبنان را به ایالات غیر متحده تبدیل کرده است. زیرا هر طائفه‌ای سعی می‌کند بدون احساس شهروندی لبنانی که همگان را گرد خود جمع کند، برای مقابله با طائفه دیگر به دنبال قدرت می‌روند. از این روی سیاسیون لبنانی می‌کوشند با وصل شدن به قدرتهای خارجی منطقه‌ای و بین المللی قوی شوند. تصور ما این است که دولت کنونی ایالات متحده آمریکا در این مسأله نقش دارد. زیرا بوسیله سفارت و فرستادگان در قضایای ریز و درشت لبنان دخالت می‌کند. خود رایس وزیر امورخارجه آمریکا تصریح کرده است که لبنان بهترین عرصه برای اجرای طرح خاورمیانه بزرگ است و بوش هم گفته است لبنان با امنیت ملّی آمریکا ربط دارد. از این رو ما به شهروند سالاری دعوت می‌کنیم. یعنی فرد لبنانی، لبنانی باشد و از طریق شهروند سالاری به حقوق خود دست پیدا کند و نه بوسیله وابستگی‌های طائفه‌ای و مذهبی خود و با همین شهروند سالاری هم به وظایف خود عمل کند.

 

* آیا شما عقیده دارید که دولت لبنان در آینده ممکن است به دولتی سکولار تبدیل شود؟

* لبنان به معنای قانونی دولتی سکولار است. چرا که قوانین حاکم بر لبنان قوانین دینی نیستند ولی نظام لبنان بر اساس توزیع دولت بین طوایف بنا شده است و ما عقیده داریم که طائفه گرایی دین نیست بلکه یک حالت قبیله‌ای و تعصب آلود است. قانون لبنان قانونی سکولار است و نه قانون دینی.

 

* نظر شما درباره ولایت فقیه چیست؟

* ولایت فقیه یکی از نظریات فقهی اسلامی اجتهادی است. بعضی از فقها معتقدند که رئیس دولت اسلامی باید از معارف اسلامی فقهی آگاهی داشته باشد و بتواند با شناخت و آگاهی خود با اسلام بر ملت حکومت براند و طبیعی است که او باید در تمام قضایای مرتبط با مسؤولیت خود، مشاورانی هم داشته باشد. بنابراین ولایت فقیه در جایی مطرح است که فقیه در آن سلطه دارند، مثل ایران. ولی ولایت فقیه در لبنان و کشورهای مختلط هیچ نقشی ندارد. چرا که در اینجا‌ها فقیه سیطره نظامی و اقتصادی و اجتماعی ندارد. ولی بسیاری از فقها که به بیش از هفتاد یا هشتاد درصد بالغ می‌شوند عقیده ندارند که فقیه سلطه کلی بر دولت داشته باشد.

 

* حضرت عالی از تفاوت بین ملت‌ها و دولت‌ها و به شکل خاصی از تفاوت ملت آمریکا و دولت آن سخن گفتید. ولی ممکن است اعمال این دولت مورد پذیرش ملت آمریکا باشد و امکان دارد که ملت آمریکا در قبال آن مسؤول نباشند. ولی در عین حال ما می‌دانیم اقدامات هر دولتی اگر مورد رضایت ملت آن نباشد از سوی ملت نفی و محکوم می‌شود. ولی سؤال من این است: چگونه می‌توانید بین ملت آمریکا و اقدامات دولت آمریکا در منطقه که ملت آمریکا از طریق نهادهای دموکراتیک بدان اجازه داده است تفاوت بگذارید؟

* ما وقتی تحرکات کاندیداهای جمهوری خواه یا دموکرات را مورد بررسی قرار دهیم می‌بینیم که هشتاد درصد شعارهای آنان به مسائل داخلی از جمله توسعه و کاهش مالیات‌ها و مانند آن‌ها اختصاص دارد ولی آنان از مسائل نظامی دنیا به گونه‌ای که ملت آمریکا را قانع کند سخن نمی‌گویند و اگر هم در مواردی ملت آمریکا با دولت این کشور همنوایی نشان دهند به خاطر این است که دولت آمریکا می‌کوشد به آنها دروغ بگویند. مثل اتفاقی که در جنگ عراق و افغانستان روی داد. دیدیم که ملت آمریکا و بسیاری از سیاسیون بزرگ آمریکا در مجلس سنا علیه سیاست‌های بوش ایستادند. آمارها و نظرخواهی‌های صورت گرفته در ایالات متحده نشان می‌دهند که حمایت ملت آمریکا از بوش به پائین‌ترین حد خود رسیده است و همین طور دیدیم که چگونه حزب دموکرات علیه بقای ارتش آمریکا در عراق ایستادگی کردند. چرا که اشغال عراق و حضور سربازان آمریکایی ممکن است آمریکا را با بسیاری از زیان‌های مالی و جانی رو به رو سازد و سربازان آمریکایی در عراق کشته و مجروح شوند.

مشکل کسانی که از پشت پرده بر انتخابات آمریکا سیطره دارند این است که آنان از سوی احزاب و شرکت‌های چند ملیتی که در شرق و غرب دنیا منافع دارند حمایت مالی می‌شوند.

 

* مرجعیت شما از حدود جغرافیایی و سیاسی فراتر رفته است. نظر شما در رابطه با خشونت‌های جاری در عراق و خشونت‌های روز افزون بین شیعیان چیست؟

* من عقیده دارم که مسأله عراق مسأهل شیعی – شیعی یا شیعی – سنی نیست بلکه مسأله سیاسی است که هیچ ارتباطی با خطوط دینی شیعه یا خطوط دینی سنی ندارد. همین طور عقیده داریم که دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و حتی دستگاههای اطلاعاتی اسرائیل، می‌کوشند عراق را ناامن کنند که بوش به آن نام نابسامانی سازنده داده است و می‌خواهد از آن به عنوان پلی برای خیزش به منطقه از جمله ایران و سوریه و حتی خلیج ‍‍‍]فارس] استفاده کند. از این رو می‌بینیم که آمریکا در توافق پیشنهادی خود خواهان ایجاد پایگاههای نظامی است که گاهی می‌گویند دائمی خواهد بود و گاهی دیگر می‌گویند دائمی نخواهد بود. از این رو عقیده ما این است که در عراق مشکلی بین سنی‌ها و شیعیان وجود ندارد بلکه در داخل سنی‌ها و داخل شیعیان مشکل جنبه سیاسی دارد.

 

* نظر شما درباره خشونت چیست؟

* من عقیده دارم که خشونت واکنش‌ به خشونت است. زیرا سازمان القاعده در عراق بر این اساس عمل می‌کند که کشتن شیعیان را حلال می‌شمارد. پس از آن وقتی جنبش بیداری در عراق که از بین سنی‌ها شروع به فعالیت کرد القاعده به کشتن سنی‌ها نیز آغاز کرد. پس مسأله خشونت ناشی از بدفهمی از اسلام و زمینه‌های خارجی است که ممکن است بعضی از دولت‌ها عربی متعصب نیز در آن دخالت داشته باشند.

خشونت یک پدیده جهانی است. وگرنه چگونه می‌توان خشونت‌های مافیایی در غرب راتفسیر کرد؟ چگونه می‌توان خشونت دانش‌آموزان آمریکایی را که در مدارس آمریکا اساتید و همشاگردی‌های خود را می‌کشند تفسیر کرد؟ چگونه می‌توان خشونت‌های دولتی را که دولت دیگر را اشغال کرده و مردم را قتل عام می‌کند تفسیر کرد؟

پس مشکل کسانی است که برای رسیدن به منافع فردی و جمعی خود به خشونت باور دارند و خشونت را توجیه کرده و بدان مشروعیت می‌بخشند. از این رو خشونت نظامی و اقتصادی و امنیتی را در کل دنیا گسترش می‌دهند.