ریا در قرآن

خداوند متعال در سوره ماعون می فرماید: «أرأیت الذی یکذب بالدین * فذلک الذی یدع الیتیم * ولا یحضّ علی طعام المسکین * فویل للمصلین * الذین هم عن صلاتهم ساهون * الذین هم یراؤون» (ماعون / 1 – 6). یعنی آن کسانی که در نماز خود ریا می کنند. در مورد تفسیر این آیات از امام علی (ع) روایت شده است که آن حضرت فرمود: ریاکاران در نماز آن کسانی هستند که در پیش چشم مردم نماز می خوانند تا مردم ایشان را ببینند و به ایشان نگاه کنند و گمان کنند که ایشان نیز در خط ایمان حرکت می کنند و به ستایش ایشان بپردازند.

ریا در نماز

خداوند متعال در سوره ماعون می فرماید: «أرأیت الذی یکذب بالدین * فذلک الذی یدع الیتیم * ولا یحضّ علی طعام المسکین * فویل للمصلین * الذین هم عن صلاتهم ساهون * الذین هم یراؤون» (ماعون / 1 – 6). یعنی آن کسانی که در نماز خود ریا می کنند. در مورد تفسیر این آیات از امام علی (ع) روایت شده است که آن حضرت فرمود: ریاکاران در نماز آن کسانی هستند که در پیش چشم مردم نماز می خوانند تا مردم ایشان را ببینند و به ایشان نگاه کنند و گمان کنند که ایشان نیز در خط ایمان حرکت می کنند و به ستایش ایشان بپردازند.

البته تفسیری فراگیرتر از این هم وجود دارد و آن این است که تکیه روی نماز به خاطر این است که نماز بارزترین مصادیق عبادت است. و گرنه ریا به نماز اختصاص ندارد. بلکه همان گونه که آیات کریمه به شخصیت ریاکاران اشاره می دارند اینان رویکردی الهی ندارند و نسبت به خدا اخلاصمند نیستند و به دنبال رضایت خداوند هم هم نمی باشند. تمام اعمال نیکی که انجام می دهند برای این است که مردم آنان را بستایند و در بین مردم نام نیکی از آنان شایع شود تا از این طریق بتوانند بعضی از خواسته های خود نایل شوند. از این رو عبارت «الذین هم یراؤون» در بعضی از تفاسیر اینگونه تفسیر شده است، کسانی که نماز می خوانند و کارهای نیک انجام می دهند و در کارهای عمومی مشارکت می کنند تا مردم ایشان را ببینند و کارشان به هیچ وجه برای کسب رضایت الهی نیست. چرا که ایشان فاقد عمق معنوی و عبادی لازم برای عمل صالح هستند و به مسائل نگاهی سطحی دارند.

این برداشت ریشه در یک قاعده اسلامی برای کلیه اعمال دارد و آن این که عمق و راز و عنوان کلیه اعمال تابع نیّت است. در حدیث شریف از پیامبر (ص) آمده است: «إنّما الاعمال بالنیّات ولکل أمریء مانوی». روایت شده است که پیامبر (ص) خدا چنین ادامه داد: «پس هر کس جنگ کند – ایشان به یکی از جنبه های جهاد اشاره می فرماید –  به امید آن چه که نزد خداوند است، پاداش او بر عهده خداوند عزوجل است و هر کس برای چیزهای دنیوی جنگ کند – هدفش از این جنگ این باشد که پس از پیروزی به غنیمت برسد و منظورش خداوند متعال نباشد – برای او چیزی جز نیتش نخواهد بود.»

این مسأله به معیار ارزیابی عمل در اسلام اشاره دارد. اسلام معتقد است که خارج انسان تابع درون اوست. اگر درون انسان رویکردی الهی داشته باشد، آنچه از بیرون انسان صادر می شود نیز تابع درون او خواهد بود و اگر درون انسان سرشار از شهوات و آزمندیها باشد، طبیعی خواهد بود که بیرون او نیز این گونه خواهد بود.

آیه دیگری نیز وجود دارد که از ریا در نماز سخن می گوید. خداوند می فرماید: «إن المنافقین یخادعون الله وهو خادعهم وإذا قاموا إلی الصلاة قاموا کسالی یرآؤون الناس.» (نساء / 142). برای این نماز می خوانند که مردم ایشان را ببینند. فکر ایشان این است که نماز شان پیش چشم و احساسات و عواطف مردم باشد. می خواهند با این کار خود اعتمادی را که ویژه نمازخوانان است نزد مردم بدست آورند. خصوصاً که اگر طوری نماز بخوانند که نمازشان سرشار از خضوع و خشوع باشد. منظور از «یخادعون الله» این است که اینان چون فریبکاران عمل می کنند وگرنه خداوند فریب نمی خورد. از این رو خداوند نیز با ایشان مخادعه می ورزد و اسرار ایشان را برملا می سازد. «و إذا قاموا إلی الصلاة قاموا کسالی» چون از معنویت درونی برخوردار نیستند نماز خواندن برایشان خیلی سخت و سنگین است. «ولایذکرون الله إلّا قلیلاً» چون منافقان هیچگاه روحیه نماز خواندن و دیدار با پروردگار را ندارند. چرا که اساساً به خدا ایمانی ندارند. منافقان مورد نظر آیه، آن کسانی هستند که در زمان پیامبر (ص) می زیستند که در درون کفر داشتند ولی اظهار ایمان می کردند.

از این رو نماز خواندن ایشان به خاطر ایمان به این عمل نیست پس عزم و نشاط لازم را ندارند. چرا که نمازگزاران واقعی وقتی نماز می خوانند احساس سر زندگی و نشاط و سعادت می کنند. زیرا دارند با خدایشان صحبت می کنند، با او نجوا می کنند و برآورده شدن نیازهای خود را از خدا کمک می خواهند. چرا که نماز معراج روح مؤمن به سوی خداوند است. خلاصه اینکه وقتی منافقان به نماز می ایستند کسالت دارند و احساس سختی و سنگینی می نمایند. چرا که نماز ایشان عملی ریشه دار برای ارتباط با خداوند نیست که باعث شود با نشاط و بالندگی تمام به سوی نماز بشتابند.

سپس قرآن کریم توصیف منافقان را پی می گیرد و می فرماید: «مذبذبین بین ذلک لا إلی هؤلاء ولا إلی هؤلاء» (نساء / 143). اینان مثل انسانهای مذبذب و متحیری هستند که به هیچ جانبی مایل نیستند و در حالتی از شک و تردید قرار دارند. چرا که هدف خاصّی ندارند بلکه به خاطر ضعف درونی خود فقط به دنبال کسب یکسری منافع و دستاوردهای جزئی هستند. از این رو در حالتی از تردید و تذبذب قرار دارند. نه حقیقتاً با مؤمنان هستند و نه در ظاهر در کنار کافران قرار دارند. از این فراز می توان مثل بعضی ها چنین فهمید که اینان مثل اشیایی معلق در هوا هستند که بدون هدف در حرکت هستند و این هواست که آنان را به هر طرف حرکت می دهد و این کنایه از گمراهی ایشان است که خداوند ایشان را در آن رها کرده است و اینان نمی توانند به جایی راه ببرند.

در توضیح تذبذب منافقان از پیامبر (ص) روایت شده است که فرمود: «مثال مؤمن و منافق و کافر مثل گروه سه گانه ای هستند که به نهری افتادند. مؤمن افتاد و گذشت. سپس منافق افتاد و چون نزدیک بود که به مؤمن برسد، کافر او را ندا در داد به سوی من بیا که بر تو بیمناکم و مؤمن او را ندا در داد که به سوی من بیا که نزد من این چیزهای نجات وجود دارد – یعنی وسایلی را که او را از غرق شدن نجات می داد برشمرد – امّا منافق بین آن دو مردد است. – یعنی منافق بین مؤمن و کافر در تردید است که به سوی این برود یا آن – تا اینکه به اذیت می افتد و غرق می شود. منافق نیز در شک و شبه قرار دارد تا این که می میرد و او چنین است.» منافق در ظاهر با جامعه مؤمنان پیوند دارد ولی در درون خود کافر است. درونش او را دعوت می کند که با خط کفر هماهنگ شود، حال آن که جامعه ایمانی او را دعوت می کند که در خط ایمان حرکت کند ولی در نهایت وابستگی به هیچ یک از آن دو تحقق پیدا نمی کند و او در نهایت دچار ضرر و خسران می شود.

 

ریا در انفاق

آیه دیگری وجود دارد که از ریا در انفاق سخن می گوید. در سوره بقره درباره انفاق مؤمنان آمده است: «مثل الذین ینفقون أموالهم فی سبیل الله کمثل جتّه أنبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مئة حبة والله یضاعف لمن یشاء» (بقره / 261). این آیۀ مبارکه به انفاق در راه خدا برای کسب پاداش الهی دعوت می کند. چرا که خداوند متعال در ازای انفاق آنان به ایشان حسنات می دهد و آن را چند برابر می گرداند. سپس قرآن کریم به جنبه منفی صدقه دادن بعضی از مردم می پردازد. اینان پس از صدقه دادن منّت می دهند و اذیت می کنند. می بینیم که فردی به فقیری صدقه می دهد، سپس به او منّت می دهد که به او صدقه داده است و می کوشد که صدقه دادن خود را در بین مردم شایع کند تا بخشش او به فقیر کاملاً برای همگان روشن شود. او در عین حالی که بعضی از نیازهای فقرا را برآورده می کند، با ذلیل ساختن آنان، شخصیت ایشان را نیز ویران می سازد.

خداوند متعال می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ والأذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس» (بقره / 264). یعنی بر اساس ایمان که او را به انفاق در راه خدا دعوت می کند، مالش را انفاق نمی کند ، بلکه از آن روی اموال خود را انفاق می کند که مردم او را ببینند و از این طریق بتواند بعضی دستاوردهای مادی و وجهه اجتماعی را برای بدست آورد و به بسیاری از خواسته های مادی خود نیز نایل شود. خیلی ها این گونه اند. خصوصاً در عرصه های سیاسی. بعضی از سیاسیون برای کسب رأی مردم در انتخابات، چنان نشان می دهند که به مسائل فقرا و مستمندان توجه دارند و به فقرای کشور خود انفاق می کنند. این کار ایشان برای نزدیک شدن به خداوند نیست بلکه برای این است که مردم ببینند و بگویند که او انسان نیکوکاری است و بدین ترتیب او را انتخاب کنند. بدین وسیله او به خواسته ها و اهداف خود می رسد. در عرصه های اجتماعی نیز ممکن است چنین باشد. بعضی افراد برای رسیدن به مناصبی در جمعیت ها و گروه ها و انجمن های خیریه و غیر خیریه نامزد می شوند. در عرصه های بازرگانی نیز چنین است. بعضی ها برای کسب اعتماد تجاری در بین مردم، اموال خود را می بخشند یا اموال خود را انفاق می کنند تا مردم به تولیدات آنان روی بیاورند.

در مشرق زمین چنین چیزهایی مرسوم است. در مغرب زمین هم از این مسائل وجود دارد. یهودیان سرمایه دار در کنار نامزدهای انتخاباتی فعّالیت می کنند تا کارهای انتخاباتی او را پوشش دهند. پس چه در مشرق زمین و چه در غرب این مسأله در جوامع بشری وجود دارد، هر چند که ممکن است شیوه های گوناگون و متفاوتی داشته باشد. «ولا یؤمن بالله والیوم الآخر» زیرا انسانی که برای رسیدن به بعضی از دستاوردهای اجتماعی و سیاسی، اموال خود را انفاق می کند و برای رسیدن به رضایت الهی و پاداش خداوندی در دنیا و آخرت این کار را انجام نمی دهد، کسی است که به خدا و روز جزا ایمان ندارد. چرا که خدا محور نیست و خدا را در نظر ندارد و به یاد روز قیامت نیست که تمامی انسانها در برابر پروردگار عالمیان می ایستند. «فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره * ومن یعمل مثقال ذرة شراً یره» (زلزله / 7 – 8).

 

خداوند متعال چگونه با مثل زدن وضعیت ایشان را بیان می دارد؟

خداوند می فرماید: «فمثله کمثل صفوان» (بقره / 264). صفوان همان سنگ بی ریشه است. یعنی در خاک ریشه ندارد. «علیه تراب» یعنی روی این سنگ بدون ریشه خاک بریزیم «فاصابه وابل» یعنی باران شدیدی بدان ببارد. «فترکه صلداً» یعنی خیلی زود عمق اندک خاک آن روشن می شود. اگر بخواهند روی این نوع خاک زراعت کنند، رشد و نمو گیاه اندک است. چرا که عمق کافی برای ریشه دواندن گیاه وجود ندارد. «لایقدرون علی شیء ممّا کسبوا» آن کسانی که اموال خود برای ریاکاری نزد مردم انفاق می کنند یا پس از انفاق، منّت می دهند و اذیت می کنند، از دیدن مردم و برق زدن چشم آنها به وجد و شادی می آیند. ولی وقتی زمان محاسبه الهی فرا می رسد و نتایج موجود نزد خداوند معلوم شود می بینند که چیزی وجود ندارد. چرا که اعمال خود را بر اساس ایمان به خداوند ریشه دار نساخته اند. «والله لایهدی القوم الکافرین» زیرا خواستگاه ایشان ایمان به خداوند نیست و هنوز هم در حالت کفر قرار دارند. از این رو در بذل و بخشش ها و تمام اعمال خویش رویکرد الهی ندارند. این یک مثل بود.

«ومثل الذین ینفقون أموالهم ابتغاء مرضاة الله» (بقره / 265) اینان از مال خود به نیازمندان می بخشند تا خداوند از ایشان راضی شود و در دنیا و آخرت به ایشان پاداش دهد. «وتثبیتاً من انفسهم» اینان بر اساس ایمان درونیشان به خداوند حرکت می کنند و این ایمان است که آنان را وامی دارد که کارهای نیک انجام دهند. «کمثل جنّة» یعنی مثل باغی هستند «بربوة» همان مجموعه خاکی است که آب می تواند به اعماق آن نفوذ کند. «أصابها وابل» وقتی باران به این زمین می بارد، زندگی جان می گیرد و انواع گیاه در آن می روید. «فآتت أکلها ضعفین» زیرا باران باعث رشد و نمو چند برابر می گردد. «فإن لم یصبها وابل فطل» اگر باران اندک هم ببارد، باغی که خاک خوبی دارد باز هم پرثمر و سرزنده باقی می ماند. «والله بما تعملون بصیر» زیرا خداوند از همه اعمال شما اطلاع دارد و از همه نیت ها و نهانداشته های شما آگاه می باشد.

 

تلاش ریاکاران بیهوده است

آیه دیگری در سوره نساء است که می فرماید: «والذین ینفقون أموالهم رئاء الناس ولایؤمنون بالله ولا بالیوم الآخر» (نساء / 38) اینان هم نشینان شیطان هستند. زیرا شیطان ایشان را فریب می دهد و انفاق ریاآلود و برای کسب دستاوردهای مادی و دنیوی و غیر الهی ایشان را زینت می دهد. اینان هم نشینان شیطان می باشند. زیرا ریاکاری یکی از شیو ه های شیطان برای گمراه کردن انسان و از وسایل فریبکاری او می باشد. «ومن یکن الشیطان له قریناً فساء قریناً» خداوند می فرماید: «والذین یمکرون السیئات» (فاطر / 10) یعنی در نهان و آشکار برای گناهان برنامه ریزی می کنند. «لهم عذاب شدید ومکر اولئک هو یبور» یعنی می رود و فانی می شود و چیزی از آن باقی نمی ماند. این آیه به ریاکاران تفسیر شده است که تمام برنامه هایشان از بین می رود و چیزی از آنها باقی نمی ماند.

در سوره انفال نیز درباره بعضی افراد می خوانیم که در جنگ و صلح خویش بر اساس ریاکاری حرکت می کنند و نه بر اساس مسؤولیت دینی. خداوند متعال می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا إذا لقیتم فئة فاثبتوا» (انفال / 45). مثل مجاهدان جنگاور که شکست نمی خورند و از معرکه نمی گریزند پایداری کنید. «واذکروا الله کثیراً لعلکم تفلحون» (انفال / 45) وقتی در معرکه نبرد هم قرار دارید باز به یاد خدا باشید و از او پیروزی بر دشمنان را بخواهید. «ولاتنازعوا» (انفال / 46). اگر در بین خود اختلاف کنید و دچار چند دستگی گردید «فتفشلوا وتذهب ریحکم» نزاع و اختلاف باعث می شود که جنگاوران از ابزارهای وحدت بخش و پیروزی آفرین دور شوند. چرا که هر گروهی خود را از گروه دیگر جدا می بیند. بدین ترتیب قدرت و قوّت ایشان از بین می رود. مثل تندبادی که اگر تجزیه شود قدرت خود را از دست می دهد. در حالی که اگر همین تندباد در یک جهت باقی می ماند و تجزیه نمی شد می توانست تمام موانع سر راه خود را ویران کند.

«واصبروا إنّ الله مع الصابرین» برای پیروزی در معرکه های نظامی و سیاسی و اقتصادی، باید تمام توانمندیها در یک مسیر قرار گیرند و جنگاوران باید یکدست و یکپارچه باشند تا وقتی که به سوی دشمن رو می کنند با قدرت بشتابند و دشمن را شکست دهند. امّا اگر هر گروهی به صورت جدا عمل کند، طبیعی است که برنامه با شکست مواجه خواهد شد، قدرت به ضعف تبدیل خواهد شد و دشمن پیروز خواهد گردید. «ولا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطراً ورئاء الناس ویصدون عن سبیل الله والله بما یعملون محیط» (انفال / 47). آن گونه که مفسّران آورده اند، در این آیه کریمه، خداوند متعال به مشرکان اشاره می دارد. وقتی که مسلمانان عزم قافله تجاری قریش را کردند، ابوسفیان – رئیس قافله – احساس کرد که مسلمانان هدف اقتصادی دارند و می خواهند از این طریق قریش را تضعیف کنند. زیرا قدرت قریش در تجارت و اموال آن بود. از این رو نقشه اول تضعیف قریش بود تا مسلمانان به سود مالی دست پیدا کنند و قریش از نظر مادی و اقتصادی ضعیف شوند. ابوسفیان فرستاده ای را به مکه فرستاد تا به مشرکان هشدار دهد که قافله در معرض خطر قرار دارد و ممکن است بدست مسلمانان بیفتد. وقتی این پیام به مشرکان رسید مهیای جنگ شدند و هر کدامشان برای خودشان دسته و گروه خاصّی داشتند. ابوسفیان نیز قافله را از مسیر اصلی آن منحرف کرد و آن را از دست رسول خدا (ص) و مسلمانان دور کرد و به مشرکان پیام داد که دیگر نیازی به جنگ نیست و قافله نجات پیدا کرده است. ولی ابوجهل موافق نبود و گفت: «باید به بدر برویم و در آن شراب بنوشیم و زنان خواننده برایمان بخوانند.» همان زنانی که در محلهای پیروزی و لهو و لعب آواز خوانی می کنند، برایمان آواز بخوانند و اعراب بیایند و ببینند که ما مظهر قدرت هستیم و مسلمانان هماورد ما نیستند.

پس بیرون آمدن مشرکان برای خوشگذرانی و ریاکاری بود. آمدند تا شراب بنوشند و به آواز خوانندگان گوش دهند. خداوند به مسلمانان می فرماید: اگر شما نیز دچار اختلاف شوید، به همین سرنوشت دچار می شوید. بعضی از مسلمانان در جنگ احد چنین شدند و به طرح رسول خدا (ص) ملتزم نماندند. زیرا پیامبر (ص) از آنان خواسته بودند در جای خاصّی موضع بگیرند و جلوی نفوذ مشرکان را بگیرند.

در این آیات کریمه خداوند متعال از ریا و بعضی از نمونه های ریاکاران صحبت می کند. ما نیز باید از این آیات پند بگیریم و بدانیم که خداوند ریا را دشمن می دارد و فرقی ندارد که ریا در عبادت و انفاق باشد و یا در جنگ و چیزهای دیگر. زیرا خواست خداوند این است که ما به او اخلاص بورزیم و حالت درونی و روانی ما با خارج مان مطابقت داشته باشد و بین درون و برونمان دوگانگی وجود نداشته باشد و مؤمنان در قلب و عقل و رفتارشان در زندگی همواره نسبت به خداوند اخلاص داشته باشند. والحمد لله رب العالمین.