مصاحبه روزنامه الانباء با معظم له

در اوج رقابت ها و تضاد منافع و مراکز و اندیشه ها که دیری است به وضعیت غالب لبنان تبدیل شده است, لبنانی ها و علاقمندان به صلح و ثبات لبنان اعم از عرب و مسلمان احساس نیاز می کنند که صدای فرد دیگری را بشنوند. صدای او طنین خاصی در گوش لبنانی ها دارد. صدای او آرامش آفرین است و اضطراب را از بین می برد. او با خاطر نشان کردن زمینه های سیاسی خارجی درگیری های لبنان و اصرار بر این که مسأله ای نیست مگر اینکه با گفتگو قابل حل باشد به شرط این که بر روش اسلام در گفتگو تکیه شود که درست و اشتباه وجود دارد بلکه حقیقتی تباه شده وجود دارد که باید برای کشف آن همکاری نمود. روزنامه کویتی الانباء با علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله گفتگویی را ترتیب داده است که متن آن تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

 

وضعیت دنیای اسلام, گفتگو گرا نیست

* آیا حضرت عالی معتقدید که گفتگویی حقیقی بین مسلمانان وجود دارد؟

* ما به آزادی فکر باور داریم و آزادی این است که انسان متوجه چیزهایی باشد که به جان او را رضایت می دهد و سبب می گردد که در جامعه مردم با یکدیگر احترام بگذارند و همه یکدیگر را به رسمیت بشناسند. ولی مشکل مشرق زمین تعصب آلود و مسلمانان به صورت عام این است که یکدیگر را به رسمیت نمی¬شناسند و معتقدند که اختلافات فکری ومذهبی, نوعی خصومت ورزی و دشمنی است تا حدی که به مسأله تکفیر منجر می شود که این روزها شاهد آنیم.

من عقیده دارم هر انسانی در قبال قضایای دین و سیاست دیدگاه خاص خود را دارد و ما هم باید به دیدگاه او احترام بگذاریم هر چند که موافق آن نباشیم. زیرا خداوند سبحان به ما آموخته است که در دایره اسلام, برای حل مشکلات خود از گفتگو استفاده کنیم: «فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ» (نساء/59). آیه دیگری روش گفتگوی اسلامی را مورد تأکید قرار می دهد که هیچ از روش های گفتمانی دنیای معاصر به آن شباهت ندارند. زیرا روش گفتگوی کنونی دنیا بر این اصل استوار است که نظر من درست است و احتمال خطا در آن می رود و نظری دیگران نادرست است و احتمال درستی در آن می رود. اما در اسلام, قرآن کریم از زبان رسول خدا (ص) می فرماید: «وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ» (سبأ/٢٤) یعنی ممکن است من بر هدایت یا گمراهی باشم و نیز ممکن است که تو نیز بر هدایت یا گمراهی باشی. یعنی حقیقت بین ما تباه شده است و ما باید برای کشف حقیقت به گفتگو بپردازیم. ولی متأسفانه ما می بینیم که وضعیت دنیای اسلام, گفتگوگرا نیست. زیرا معنای گفتگوگرا بودن انسان این است که انسانیت دیگری را در انسانیت خود درک کنی و حالت انسانی وجود داشته باشد که در آن با دیگری تکامل پیدا کنی.

ممکن است بیست درصد با من اختلاف داشته باشی ولی هشتاد درصد با من موافق هستی و اشتراک داری. پس باید پیرامون همین بیست درصد گفتگو کنیم و این همان فضایی است که قرآن کریم بر آن تکیه دارد: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلا نَعْبُدَ إِلا اللَّهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ» (آل عمران/64).

باید بدانیم که توسط آمریکا و غرب یورشی علیه اسلام جریان دارد که در طول تاریخ مانند آن را شاهد نبوده ایم. معلوم است که آمریکا دوستی با ملت ها را قبول ندارد و دوستی آمریکا فقط با اسرائیل است. همین طور ملاحظه می کنیم که جنگ فقط در سرزمین های اسلامی مثل عراق و فلسطین و افغانستان و سومالی و سودان و درگیری سیاسی در لبنان جریان دارد.

آنان می خواهند که ما را با خودمان مشغول کنند تا اینکه مسلمان بدست مسلمان کشته شود. ما را به تاریخ مشغول کرده اند و ما نیز حال را فراموش کرده ایم.

 

 

 

* اما خطرناک این است که آمریکا و غرب حتی اعتراض به اسرائیل را بر نمی تابند؟

* آنها از دولت های عربی می خواهند که تابع اسرائیل شوند و قضیه دوستی فقط مطرح نیست. هر وقت رایس به منطقه آمده است هدفش جلب اعتماد دولت های میانه رو عربی برای مصالح اسرائیل بوده است و خبری از مصلحت اعراب نیست. ملاحظه می کنیم حتی طرحهایی را که اعراب در نشست سران عرب برای حل قضیه درگیری عربی – اسرائیلی آماده می کنند اسرائیل نفی می کند. شارون نخست وزیر پیشین اسرائیل گفت: چیزی که از نشست سران عرب در بیروت صادر شد ارزشی ندارد و فقط ورق پاره ای است که روی آن چاپ شده است. ما عقب نشینی می کنیم ولی آنان بر مواضع خود ثابت هستند و خواهان عقب نشینی های بیشتر ما هستند.

 

 

 

وضعیت ناگوار

*در این اواخر تصریحات تلخی از وضعیت داخلی لبنان دارید. آیا این بدان معناست که کار از دست لبنانی ها خارج شده است؟

* شاید این تلخ کامی به همه امت اسلامی مربوط باشد. زیرا رسول خدا (ص) از ما خواسته است که با یکدیگر تکامل و تعاون و ارتباط داشته باشیم و موجودیت خود را در دنیا تثبیت کنیم و امتی باشیم که در عبادت و طاعت موحد باشیم. ارزشها در اخلاق و روابط انسانی ما وجود داشته باشد که انسانیت دیگری را درک کنیم. امتی باشیم که احساس آزادی را در خود تثبیت کند و همه آن کسانی را که برای بردگی سیاسی و اقتصادی و امنیتی آنها تلاش می کنند رد کند و امتی عزتمند باشد. زیرا خداوند, در کنار عزت خود و پیامبر, عزت را برای مؤمنان هم قرار داده است.

من وقتی به وضعیت دنیای اسلام نگاه می کنم این تلخی را می بینم. زیرا امت اسلامی نمی تواند سرنوشت انسان را در دنیا تعیین کند و حداقل در تعیین سرنوشت آن سهیم هم نیست. زیرا اگر امت اسلامی با تکیه بر ارزشهای معنوی و اخلاقی خود در مسیر تعیین سرنوشت انسان گام بزند می تواند به انسان اوج و بالندگی و تحول و پیشرفت و صلح بدهد.

ولی وضعیت ما در حال حاضر مثل اوایل قرن گذشته است. ما هنوز هم زیر سیطره استکبار قرار داریم و استکبار به شکلهای گوناگون علیه امت اسلامی یورش آورده است. این سیطره با استعمار انگلیس و فرانسه آغاز گردید که کوشیدند دنیای عرب و جهان اسلام را به تباهی بکشانند تا اینکه بتوانند بر مقدرات و مراکز راهبردی و ثروتهای زیرزمینی و روزمینی آن سیطره پیدا کنند و نگذارند که برای رسیدن به خودکفایی قوی شود. پس از آن دو دولت آمریکا آمد. ابتدا دنیای عرب فکر می کرد که آمریکا به آزادی ملت ها باور دارد. چرا که آمریکا آزادی را از اصول خود می دانست. ولی وقتی که فرانسه و انگلیس از عرصه سیاسی دور شدند, آمریکا به دنیا نگاه کرد و دید که می تواند امپراتوری جهانی باشد و بر کل دنیا حکومت کند. بنابراین تمام ارزشهای انسانی و اخلاقی را زیر پا گذاشت و شروع به اشغال کشور های مستضعف, خصوصاً اسلامی, به شکل مستقیم و غیر مستقیم کرد. آمریکا با سوء استفاده از حادثه 11 سپتامبر مسأله جنگ علیه تروریسم را مطرح کرد هر چند که اشاره اش به دنیای اسلام بود. چرا که مرتکبین حادثه 11 سپتامبر مسلمان بودند.

از این رو بر این اساس حرکت کرد که دنیای اسلام را به حالتی از نابسامانی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و امنیتی تبدیل کند و تمام آن کسانی را که خواهان آزادی از چنگال اشغال بودند مثل ملت های فلسطین و عراق و افغانستان و سودان و سومالی و نیز لبنان و ایران سوریه تروریسم به حساب آورد.

من این تلخی را درک می کنم ولی نه به شکل منفی که به شکل مثبت. چرا که من از دنیای اسلام که توان عددی آن به بیش از یک و نیم میلیارد نفر رسیده است و ثروتهای گوناگون و مراکز راهبردی بسیار را در اختیار دارد، می خواهم که با قدرت با دنیا رو به رو شود و با نقاط ضعف خود مقابله کند تا با نقاط قوّت خود با نقاط ضعف زورمداران مبارزه کنیم و به دور از تعصب¬گرایی قدرتی اسلامی و نه طائفه ای را به وجود آوریم که تمام انسانها را در بر می گیرد و به آینده ای که سطح امت اسلامی را ارتقا بخشد نظر دارد. من این تلخی را درک می کنم. زیرا می بینیم که استکبار جهانی و در رأس آنها آمریکا می خواهد جهان اسلام را تباه کند و رسانه های آمریکا و رسانه های ما که مرتبط با رسانه های آمریکا و غرب هستند می خواهند ما را شست و شوی مغزی دهند.

 

 

 

لبنان, میدان است و نه دولت

* آیا معتقدید که امروز لبنان صاحب اختیار خود است؟

* وقتی لبنان شکل گرفت, برای این به وجود آمد که میدانی برای فعّالیت های دستگاههای اطلاعاتی منطقه و بین المللی باشد. زیرا لبنان نظام خاصی دارد که ویژگی اش آزادی دینی و فرهنگی و سیاسی و حتی امنیتی است. از این رو لبنان هیچگاه دولت نبوده است بلکه صرفاً میدانی برای فعالیت محورهای گوناگون بوده است که برای تحقق بعضی نتایج برای این کشور و آن کشور با یکدیگر درگیری داشته اند. بر این اساس ملت لبنان فقط به عنوان سوخت مورد استفاده قرار گرفته اند.

وقتی تاریخ سیاسی لبنان را بررسی کنیم می بینیم که این تاریخ به عنوان لبنان میهن هیچگاه حرکت نکرده است. بلکه بر اساس لبنان طائفه حرکت کرده است و سیاسیون طوایف هم فقط طوایف خود را حفظ کرده اند. استکبار جهانی و در رأس آنها آمریکا رسانه هایش سعی دارند که ما را شستشوی مغزی دهند. چندی پیش کتابی را پیرامون تاریخ فتنه در لبنان خواندم. فتنه ای که به جنگ داخلی لبنان دامن زد. در کتاب آمده بود که سیاسیون بزرگ لبنانی و بعضی از احزاب بزرگ آن در دهه هفتاد و پس از آن تحت عنوان حمایت از مسیحیان لبنان, به اسرائیل کمک کردند, چرا که نوعی مصلحت مشترک بین آنها و اسرائیل وجود داشت. آن ها در حمله سال 1982 اسرائیل به لبنان از دشمن استقبال کردند. همینطور بسیاری از سیاسیون ریز و درشت لبنانی و نظامیان و حزبی ها به اسرائیل می رفتند و مورد استقبال واقع می شدند. آنان از اسرائیلی ها هم دعوت می کردند و نهایت ادب را برایشان به جای می آوردند. حتی حمله 1982 اسرائیل به لبنان با کمک همین لبنانی هایی صورت گرفت که از لبنان میهن حرف می زنند ولی منظورشان لبنان طائفه است. بدین ترتیب به جهت تحولات منطقه مسأله شدت گرفت و اندیشه های دارای رویکرد به اسرائیل جمع شدند و بازی دور کردن ملت لبنان را از قضیه عربی و فلسطینی و اسلامی آغاز گردید تا ملت لبنان در شنهای روان طائفه گرایی و مذهب گرایی و حساسیت های حزبی که شهروند سالاری لبنانی ها را عملاً ساقط می کنند, غرق شوند.

تصور من این است که مشکل لبنان نظام طائفه ای آن است. زیرا هر طائفه ای سعی دارد که با استفاده از ارتباط منطقه و بین المللی خارجی خودش را قوی کند. حتی دولت لبنان, لبنانی نیز به شمار نمی آید به رغم این که به معنای رسمی تقسیم شده به حساب نمی آید ولی مثل ایالات غیر متحد است. زیرا هر طائفه ای سیاستمدار و منطقه و مردم و ارتباطا تد خاص خودش را دارد.

 

 

 

هم پیمانی آمریکا با اقلیت های منطقه

* گفته می شود که بین اقلیت های موجود در دنیای اسلام و جهان عرب نوعی هم پیمانی وجود دارد و وضعیت لبنان بازتابی از منافع اقلیت های هم پیمان است. نظر شما چیست؟

* من تصور نمی کنم که ائتلافی بین اقلیت ها وجود داشته باشد. زیرا آنها در مدیریت شرایط سیاسی استقلال ندارند. زیرا هر یک از این اقلیت ها شرایط خاص خود را دارند که با اقلیت های دیگر مشترک نیست. شاید امکان داشته باشد که به خاطر فشارهای بعضی دولت های غربی یا منطقه, بعضی اقلیت ها گرد هم جمع شوند, ولی مشکل این است که ما در دنیای عرب و جهان اسلام با دو حالت رو به رو هستیم: یکی اقلیتی که بر اکثریت حاکم است و دیگری اکثریتی که بر اقلیت حمله آورده است.

از این رو این مسأله را نباید بر این اساس مورد بررسی قرار دهیم که اقلیت ها را وارد زندانهای تنگ و تاریک کنیم و دروازه های آن را ببندیم و جلوی ورود هوا را بگیریم بلکه باید انسان جنبه انسانی را در نظر بگیرد, با صرف نظر از جنبه عددی. از این رو ما به اکثریت و اقلیت باور نداریم بلکه به انسانیت باورمندیم و ارزشهای معنوی و اخلاقی در عالم انسانی. ما در دنیای اسلام به وحدت اسلامی باور داریم. چندی پیش در بعضی اظهارات خواندم: «اکثریت حاکمیت و اقلیت مخالفت می کند.» گویا در تمام دنیا حکومت از آن اکثریت است.

من گفتم: این حرف مانعی ندارد ولی در تمام دنیا اقلیت و اکثریت اگر مصلحت میهن ایجاب کند در قالب دولت ائتلافی گردهم جمع می شوند تا برای تأمین منافع راهبردی کشور, با یکدیگر همکاری کنند.

پرسیدم: اگر اکثریت عددی لبنانی تبلور قدرت حاکم در برابر اقلیت دیگر چه دینی و چه غیر دینی باشد, آیا این حکومت اکثریت بر اقلیت را می پذیرند؟

آنان دموکراسی عددی را نفی می کنند و از دموکراسی توافقی حرف می زنند. ولی وقتی پای قضایای طائفه ای به میان آمد, از اکثریت و اقلیت حرف می زنند.

 

 

 

* ولی ملاحظه کردیم وقتی فردی از اکثریت و نه اقلیت به عنوان وزیر انتخاب شد, اعتراضاتی را در صفوف اکثریت و اقلیت برانگیخت. نظر شما چیست؟

* تصور می کنیم این کس که وزیر و نماینده و رهبر می شود, لبنانی ها نقش او را انتخاب نکرده اند. خودش هم نقش خود برنگزیده است. بلکه زمینه های سیاسی منطقه ای و عربی و بیگانه او را انتخاب کرده اند.

 

 

 

گفتگو باعث قدرتمندی مسلمانان می شود

* با توجه به اطلاعات موجود از لبنان و منطقه, آیا معتقدید که طرح تکه تکه کردن جهان اسلام که به هنری کیسینجر منستب است هنوز هم وجود دارد؟ چگونه می توان با آن مقابله کرد؟

* تؤطئه آمریکایی هم پیمان با تؤطئه اروپایی برای تکه تکه کردن جامعه اسلامی بود. آن هم از طریق فتنه افروزی در بین شیعه و سنی. بنابراین به گذشته ها دامن می زنند و مسلمانان را وامی دارند که در گذشته زندگی کنند و حال و سیطره آمریکا را بر کشورهای اسلامی و مشکلات اقتصادی جهان اسلام و مشکلات اجتماعی جوامع اسلامی و بیسوادی فرهنگی و آموزشی و تمدنی موجود در جهان اسلام و سایر مشکلاتی که سبب گردیده دنیای اسلام به خودش مشغول شود و بسیاری از افرادی که روی دریایی از نفت زندگی می کنند فراموش نمایند. چه بسا ثروتهای مسلمانان در جهت مصالح اقتصاد غرب مورد استفاده قرار می گیرد. چرا که غرب معتقد است این ثروتها باید در جهت منافع غرب و نه مسلمانان بکار گرفته شود. از این رو می بینیم که این ثروتها در مراکز غربی انبار می شوند و امت اسلامی از آن برای خیزش و توسعه و تبدیل شدن از جوامع معرفی به جوامع تولیدی بهره ای نمی برند. آنان ما را به این مشغول کرده اند که سنی علیه شیعه چیزی را ثابت کند و شیعه علیه سنی چیز را به اثبات برساند.

حتی شاهدیم که حرکت تکفیری شکل گرفته است که در آن مسلمان خون مسلمان دیگر را حلال می شمارد. صرفاً به دلیل بعضی اختلافاتی که با گفتگوهای علمی ومنطقی قابل حل هستند. حتی بعضی ها به فکر گفتگو با یهودیان افتاده اند اما به برپایی گفتگویی بین مسلمانان سنی و شیعه فکر نمی کنند. با اینکه شکل گیری گفتگو در بین مسلمانان آنان را به قدرتی جهانی تبدیل می کند که سبب می شود آنان بر اوضاع سیاسی و امنیتی و اقتصادی دنیا حاکمیت پیدا کنند.

 

 

روزنامه الانباء 10/8/2008م