* مشهور، اكثريت فقهايى هستند كه در فتواى واحدى هم نظر هستند. اين اتفاق در بين متاخران هم مى افتد كه از آن به «مشهور متاخران» تعبير مى شود.
در بين اصوليون معروف است كه شهرت فتوايى فى نفسه حجت نيست، يعنى اين كه نمى تواند مبناى استدلال بر حكمى قرار گيرد كه داراى دليلى شرعى از كتاب و سنت نيست.
اما وجود هاله اى از اعتماد به علم اينان و احترام به جايگاه فقهى و شرايط و عوامل پيرامونى اشان، مخالفت با آنان را به لحاظ روانى ممنوع و مردود كرده است، چندان كه گويى مخالف قول مشهور از جاده فقاهت خارج شده است. اما ما هيچ مبناى فقهى اى براى قول مشهور نمى يابيم. زيرا فرق است بين احترام فقها مشهور -كه لازمه اين هم تأمل و كاوش و نقد علمى درك و دريافت اجتهادى شان است- و بين پيروى محض از آرايشان، تحت تأثير هاله تاريخى- فقهى اى كه بلامنازع به دست آورده اند.
ما معتقديم كه در مخالفت با آراى فقهاى مشهور نبايد شتاب كرد، زيرا رتبه شناخته شده علمى آنان بايد ما را به اين فكر بياندازد كه آنان لابد براى فتاواى خويش ادلّه دقيقى داشته اند.
اما در عين حال بايد به اين نكته هم توجه كنيم كه فقهاى مشهور هم در بسيارى از فتاوا - ى غير مشهور - با يكديگر مخالفت و آراى همديگر را نقد كرده اند، پس چرا ما حق مخالفت با آنان را در فتاواى مشهور نداشته باشيم، در حالى كه ادلّه آنان پيش روى ماست و بين اين ادلّه، ضعيف و قوى وجود دارد. آنان هم معصوم از خطا نبوده اند و نظر فقهى اشان هم كه نقطه پايان فقه به حساب نمى آيد.