* به نظر ما با صرف از دست دادن بكارت، احكام غيرباكره براو جارى مى شود. زيرا سبب از دست دادن بكارت هرچه باشد، فرقى در ازاله بكارت ندارد. برخى از علما معتقدند كه غيرباكره كسى است كه بكارتش در اثر نزديكى - با هر كس كه باشد - ازاله شده است. برخى هم برآنند كه غيرباكره كسى است كه بكارتش بر اثر ازدواج شرعى از بين رفته باشد و زنى را كه بكارتش را در اثر زنا از دست داده باشد غيرباكره نمى دانند.
اما نظر ما آن است كه غيرباكره كسى است كه بكارتش را از دست داده است، حال سبب از بين رفتن بكارت هرچه باشد - مثل پريدن و عمل جراحى و آميزش و... - فرقى نمى كند. زيرا ملاك در احكام باكره و غيرباكره تنها تحقق موضوع است و تحقق موضوع امرى وجدانى است.