* نظر حض

* نظر حضرت عالى درباره شبيه سازى چيست؟ و همچنين درباره واكنش هاى موافق و مخالف - كه اين عمل را شيطانى و دخالت در كار خداوند سبحان مى داند چه نظرى داريد؟

* به نظر ما اين اختراع دخالت در كار خداوند نيست. زيرا كسانى كه اقدام به اين كار مى كنند، راز آفرينش الهى را در عمل زاد و ولد و به همان گونه اى كشف كرده اند كه راه به قوانين الهى مى برد. اين تجربه قانون و سنت جديدى نيافريده بلكه برخى اسرار جسم انسان را كشف كرده و توانسته است پويايى اين اسرار و امكان استفاده از آن را در به وجود آمدن نسخه دوم از انسان يا حيوان بشناسد.


اين مسأله هيچ ضديتى با مبانى فكر دينى و عقيده دينى ندارد. زيرا انسان را در كنار خداوند بر كرسى خالقيت نمى نشاند، بلكه انسان با اين روش به قوانين الهى در جهت استفاده از اين قوانين دست مى يابد.


اما نتايج ايجابى و سلبى اين مسأله نيازمند مطالعه و بررسى اخلاقى و حقوقى است. براساس اين روش، فراوان امكان دارد انسانى به وجود آيد كه فقط مادر داشته باشد، نه پدر. در آن صورت مسايلى به لحاظ شرعى و قانونى و اخلاقى قابل طرح است كه بايد پاسخ گفته شود. طبيعى است كه در اين امور نمى توان حكمى مستقيم و فراگير صادر كرد بلكه بايد مطالعات درباره اين موضوع را پى گرفت.


ما به علم، ايمان داريم. زيرا علم اسرار آفرينش را براى ما آشكار مى كند. زمانى كه اسرار هستى را كشف كرديم سر عظمت خدا را در خواهيم يافت. اما مشكل اين جاست كه علم گاهى جهتى مخالف با مصلحت انسان مى يابد و گاه موافق با مصلحت انسان. مسأله اين است كه انسان چگونه مى تواند از اكتشافات در جهت سازندگى و نه ويرانگرى استفاده كند.


جالب است كه كسى در نقد نظر ما نسبت به اين مسأله بر ما خرده گرفته است كه ما گفته ايم: «اسلام با علم هماهنگ است و اين هم علم است». اما اين نقد غيرمنصفانه و دور از مسووليت شناسى و امانتدارى، گويا از آن رو بوده كه وى اين مطلب را از دور و برى هايش شنيده و زحمت خواندن نظر ما را به خود نداده است. جواب ما اين بود كه اكتشافات علمى با انديشه و عقيده دينى كه فقط خدا را خالق هستى مى داند، منافات ندارد. در مورد حكم شرعى هم با توجه به نتايج مثبت و منفى آن سخن گفتيم. اما فرد مورد نظر شبيه سازى انسانى را به چندين دليل حرام مى داند.


دليل اول وى اين است كه ما انسان ها مالك بدن خود و بدن ديگران نيستيم مگر اين كه دليلى داشته باشيم. و عمل شبيه سازى هم از جهت صلاح و فساد بنابر عناوين ثانويه هيچ دليلى ندارد. در ردّ اين استدلال مى گوييم كه اصل اولى مباح بودن اين عمل به اقتضاى حكم عقل به قبح عقاب بلا بيان و حكم شارع به برائت شرعى است. از اين رو فقها براى تحريم اين عمل به دنبال استدلال به حرمت زيان رسانى قابل توجه به ديگران - كه به هلاكت و يا شبيه هلاك ديگران مى انجامد - هستند و استفاده مى كنند از آيه: (ولا تلقوا بايديكم الى التهلكه) «با دست خود، خودتان را به هلاكت ميفكنيد». و به ارتكاز شرعى در استدلال به حرمت اين عمل استناد مى كنند.


دليل دومى كه بر حرمت شبيه سازى بدان استناد مى كند، اين آيه است: (و لآمرنهم فليبتكن آذان الانعام و لآمرنّهم فليغيرن خلق الله) (نساء/ 119) «و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد و وادارشان مى كنم تا گوش هاى دام ها را شكاف دهند، و وادارشان مى كنم تا آفريده خدا را دگرگون سازند». شبيه سازى هم نوعى دگرگونى آفريده خداوند است. زيرا شبكه روابطى را پديد مى آورد كه با شيوه معمول هيچ يك از اديان و از جمله اسلام در شكل دادن خانواده هماهنگى ندارد. پاسخ ما به اين استدلال آن است كه واژه دگرگونى آفريده خدا، ويژه انسان نيست. بلكه همه هستى را شامل مى شود و اگر بخواهيم به اطلاق آن عمل كنيم لازمه اش اين است كه تغيير هر چيزى كه در هستى است - از موجودات گرفته تا وضعيت ها و... - را حرام بدانيم در حالى كه كسى به اين لازمه، ملتزم نيست، كه در آن صورت تخصيصِ اكثر پيش مى آيد. از اين روست كه بسيارى از فقها استدلال به آيه ياد شده در حرمت تراشيدن ريش را باطل شمرده اند. پس ناچار بايد تفسيرى را كه در روايات متعدد آمده بپذيريم كه مراد از آفريده خدا را دين خدا يا اوامر الهى مى داند.


پاسخ دومى كه به اين استدلال مى دهيم اين است كه شبيه سازى، دگرگونى آفرينش الهى - به معناى عام آن - نيست، بلكه استفاده از نوعى آفرينش الهى از خلال اكتشاف راز جسم انسان در نظام ياخته هاست كه آن را هماهنگ با آفرينش الهى نشان مى دهد. زيرا دگرگونى به معناى دخل و تصرف در جسم به وسيله تغيير دادن وضعيتى است كه خداوند بدان گونه انسان را آفريده است. مانند اخته كردن انسان و مانند آن. اما گرفتن ياخته اى از مكان مشخص و تلقيح آن با ژن و نهادن آن در رحم به معناى دگرگونى آفريده الهى نيست بلكه استفاده از نظام درونى آفريده الهى است، همانند تلقيح در خارج از رحم كه در مورد بچه هاى آزمايشگاهى به كار مى رود.


دليل سومى كه اين شخص براى حرمت شبيه سازى ذكر مى كند آيه اى است كه مى گويد: (فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه) (بقره/102) «آنها از آن دو [فرشته] چيزهايى مى آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند». وى از اين آيه چنين برداشت مى كند كه تغيير دادن شكل خانواده عمل نامشروع و حرامى است. پاسخ اين استدلال چنين است كه ظاهر آيه، جدايى سازى زن و مرد به صورت عملى و واقعى است كه به فروپاشى خانواده و زندگى مى انجامد و آنچه كه ذكر كرده به لحاظ ظهور آيه و حتى اشارات آن، هيچ اساسى ندارد.