* خطيبانى كه كارشان حكايت كردن سيره حسينى است بايد آگاهى و معلومات ادبى كافى براى بيان هنرى داشته باشند. زيرا با اين روش مى توان چهره اى هنرى يا اشارتى از واقعه عرضه كرد كه عناصر حقيقى مصيبت در قالب شيوه هاى بيان هنرى درآيد و درك و احساس انسان ها را به روى عناصر مخفى داستان بگشايد. با به كارگيرى اين روش هاى بلاغى و تصوير هنرى واقعه عاشورا از شيوه هاى ديگر كه مبتنى بر احاديث نادرست يا كارهاى نامتناسب با خط اسلام است بى نياز خواهيم بود.
اما استفاده از احاديث نامطمئن براى به راه انداختن سيل عواطف مردم، در صورتى كه با روح حماسه حسينى و مفاهيم اسلامى منافات نداشته باشد و گوينده، آن را به عنوان روايتى كه نقل شده بيان كند، مانعى ندارد. ولى جايز نيست از روايات ضعيفى استفاده كنيم كه امام حسين(عليه السلام) را شخصى ترسو و ضعيف و نالان و كمك خواهنده از دشمنانش جلوه مى دهد و يا حضرت زينب(عليها السلام) را انسانى زار و نزار و نامتعادل در موضع و ناپايدار در مسير نشان مى دهد. اگر اين مسايل را ملاحظه كنيم در نقل روايات مشكلى پيش نمى آيد.
ما معتقديم كه برانگيختن بعد مصيبتى عاشورا هدف نيست كه حتماً اشك ها سرازير شود و اندوه در دل ها پا گيرد، هرچند اين امور نتايج مثبتى دارد ولى اينها ابزارهايى است براى برانگيختن احساسات عليه كسانى كه چنين مصيبتى را به وجود آوردند تا موضع منفى تاريخى در برابر آنان بگيريم و اين موضع بر زندگى و حركت ما بازتاب يابد و مخالفت ما با ستمگران تجديد شود و مناسبت عاشورا انگيزه اى شود تا ما با كسانى كه امروزه هم براى اسلام و مسلمانان مصيبت به بار مى آورند و در مقابل حق و اهل حق و مستضعفان مى ايستند، مبارزه كنيم. به اين ترتيب مصيبت حسينى بر فراز همه مصيبت هاى انسانى و به ويژه مصيبت هاى جهان اسلام نگريسته شود و روش آن حضرت در مبارزه با ستم سرمشق هميشگى ملت ها باشد.
بنابراين گويندگان بايد مصائب را در مسير هدف مطرح كنند و امام حسين(عليه السلام) را در سيماى امامى نشان دهند كه در راه هدف بزرگ خويش همه چيزش را فدا كرد و با چنين كارى شنوندگان را در فضايى آميخته از فكر و حماسه و عواطف انسانى قرار دهند.