• آن چه که امروز در خانواده ها رواج دارد، یعنی از استفاده از خدمه و مربیان زن، برای حل کردن مشکلات مادر خانه و حل کردن مشکلات پدر در برآورده کردن نیازهای خانواده است و منظور از آن حل کردن مشکلات فرزند نیست.
دور ماندن مادر از کودک و واگذاشتن او به زنی که معلوم نیست از کجا آمده است و چطور تربیت شده است، چه اخلاق و اعتقادی دارد، یک خطر برای کودک به شمار می آید. زیرا زن خدمتکار می تواند بسیاری از معایب نفسانی خود را در جان کودک بکارد. آن هم در شرایطی که کودک از مهر و عاطفه مادری محروم است. زیرا تربیت صرفاً آموزه ای نیست که برای کودک ارائه شود بلکه عاطفه ای است که او در آغوش مادر آن را احساس می نماید. این آغوش مادر است که او را از نظر عاطفی و روحی در بر می گیرد و نوعی امنیت روانی را برای او فراهم می آورد و کودک را مهیای پذیرش چیزهایی می نماید که برای او ارائه می گردد. امروزه بهره گیری از خدمتکار به هیچ وجهی به سود تربیت کودک نیست. مگر این که شرایط پزشکی یا اجتماعی آن را اقتضا نماید.
در حالتهای بسیار خاص، مادر نیازمند این است که مربی او را در کار تربیت کودک یاری نماید. آن زمانی که کودک نیازمند مراقبتی است که مادر قادر به تأمین آن نیست. در این شرایط استفاده از مربی زن می تواند توجیه داشته باشد. مانند فقدان مادر. در این صورت مربی جایگزینی برای مادر برای کودک به شمار می آید. یا در شرایط که مادر سلامتی لازم را ندارد و نمی تواند از کودک خود مراقبت به عمل آورد. یا زمانی که کودک نیاز به آموزش دارد و مادر نمی تواند به خوبی از عهده این کار برآید.