• بعضی بر این عقیده هستند که استفاده از خدمتکار یا کمک کار، ضرری برای کودک ندارد و

• بعضی بر این عقیده هستند که استفاده از خدمتکار یا کمک کار، ضرری برای کودک ندارد و حضور خدمتکار می تواند از فشارهای وارد شده بر مادر بکاهد و به او این مجال را بدهد که وقت بیشتری را با کودک خود بگذراند. نظر شما در این باره چیست؟

• مشکل اساسی این است که در اغلب موارد خدمتکار نقش اول را در اختیار می گیرد و مادر نقش دوم را دارا می شود. اما به نظر من اگر مربی نقش کمکی به خود بگیرد این مشکل متنفی می شود و نقش اساسی برای مادر باقی می ماند. وقتی که آیات و روایاتی را که به موضوع مادری پرداخته اند مورد بازخوانی قرار می دهیم، ولو به صورت برداشت که هم باشد می بینیم اسلام بر اهمیت رابطه مادر با فرزند تأکید کرده است و به تلاش و کوشش و فداکاری مادر، رنگ قدسی داده است: «وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ» (لقمان/14). گویا چنین می رساند که در تربیت کودک نقش مادر اساسی است. اما مانعی وجود ندارد که مربی نیز به عنوان کمک کار مادر عمل نماید و با برخورداری از ابزارها و تواناییهای فرهنگی برخوردار باشد و داشته های خود را به جان کودک القا نماید.

به نظر ما خوب نیست که در تربیت کودک، مادر نقش حاشیه ای داشته باشد. مانند بعضی از جوامع متجدد که کودک، مادر خود را در زمانهای خاصی می بیند و مادر سرگرم مشاغل اجتماعی و خوشگذرانیهای خود می باشد. این تصویر از زن معاصر روی جوامع اسلامی ما هم تأثیر گذاشته است. به گونه ای که مادران دیگر مادری را دوست ندارند و میلی به تکرار تجربه مادری ندارند. زیرا بر این عقیده هستند که با این کار آزادی خود را از دست می دهند. این امر تا اندازه ای ادامه می یابد که زنان از ازدواج هم طفره می روند. زیرا ازدواج را نیز نوعی مانع برای آزادیهای خود می دانند و ازدواج را با روابط دیگری که غرایز آنان را اشباع می نماید و الزامهایی هم در پی ندارد جایگزین می نمایند. در این صورت داشتن رابطه با شوهر به رابطه ای عبث و بیهوده تبدیل می شود. این رابطه دیگر از ژرفای نیازهای انسانی به شریک و اشباع غریزه مادری نشأت نمی گیرد. تردیدی وجود ندارد که این امر زندگی را ویران می گرداند.

از این رو ما بر این عقیده هستیم که تکیه خانواده بر خدمتکار، به نحوی که عهده دار همه چیز شود و مادر فارغ البال گردد، پدیده ای است که علاوه بر آسیب زدن به کودک، در ویران کردن مفهوم انسانی مادری سهم سهم عمده ای دارد. این که کودک احساس نماید که این مادر است که برای آنها غذا می پزد و به آنها غذا می دهد و مراقب و مواظب آنهاست و از خانواده مراقبت به عمل می آورد، تأثیر به سزایی روی آنها دارد. خصوصاً دختران که با نگریستن به حرکات مادر در خانه، نقش آینده خود را به عنوان همسر و مادر بیاموزند.

از این رو من از مادران می خواهم که نقش مادری خود را در تربیت کودک حفظ کنند. نباید به خدمتکار نقشی بیشتری از خدمت خانه و نظافت و بیرون بردن کودک، بدهند. نباید مادر نقش حاشیه ای پیدا نماید و خدمتکار به فرد اساسی تبدیل شود. بلکه باید مادر دارای نقش اساسی و اصلی باشد و خدمتکار باید نقش حاشیه ای داشته باشد. اگر بنا به شغلی که مادر دارد، نتواند آن طوری که باید و شاید به فرزند خود رسیدگی نماید، در این صورت مادر می تواند در ازای ساعاتی که در کنار فرزند نیست، در ساعات حضور خود جبران نماید و نیز می تواند خدمتکاری هم بگیرد. با این کار می تواند در نبود مادر، نقش او را به عهده بگیرد.