در اين حديث قدسى مراد از «لـ » در «ليعرف» اين نيست كه خداوند ] تبارك و تعالى [نيازمند شناخت مردم است; مانند برخى از ما كه بدين امر محتاجيم و مى كوشيم به روش هاى مختلف آن را بروز دهيم; ولى خداوند متعال از همه ى اين ها بى نياز است; چون انسانى كه دوست دارد شناخته شود داراى نقطه ضعفى ست و اگر مردم او را نشناسند در خود احساس نگرانى و حقارت مى كند; در حالى كه خداى متعال بسى برتر از آن است.
اراده ى الهى اين است كه مسؤوليتى اساسى را براى خلق مشخص كند و آن اين است كه «الله» را آفريدگار خود بشناسند. و اين گونه به انسان خطاب شده است: اى آفريده ى من! من تو را آفريدم و به تو عقل عنايت كردم; بنابراين وظيفه ى تو در نظام آفرينش اين است كه علاوه بر عبادت خداى متعال او را بشناسى . منظور اين است كه اگر آفريدگان، او را بشناسند، خود را شناخته اند; و كارهايشان در مسير درست قرار مى گيرد و ] همه ى امورشان [جهت خدايى مى يابد; و مى فهمند چگونه با اوامر و نواهى الهى ] در زندگى خود [ حركت كنند; بنابراين خداى متعال مى فرمايد: ( ما خلقت الجنَّ و الانس إلا ليعبدون )(ذاريات/56) «و جن و انس را نيافريدم جز براى اينكه مرا بپرستند». مفهوم اين آيه ى شريفه اين نيست كه خداوند به عبادت ما نيازمند است; زيرا اطاعت بندگان، به او منفعتى نمى رساند و معصيت گنهكاران نيز بر دامن كبريايى او گَردى نمى نشاند و تنها انسان است كه از اين عبادت بهره مى برد.
اما اگر بخواهيم راز آفرينش را عميقاً درك كنيم، اين مسئله از امورى است كه به ابزار شناخت نياز دارد و ما آن ها را در اختيار نداريم; زيرا تنها خداوند تبارك و تعالى ست كه راز كار خويش را مى داند; اما اين مطلب كه خداوند زمانى بوده است كه با او آفريده اى نبوده است، حقيقتى ست برخاسته از پديد آمدن موجودات، كه وجود نداشتند و خداوند آن ها را پديد آورد; بنابراين خداوند متعال قائم به ذات خويش است و در حالى كه هيچ كس وجود نداشت، او وجود داشت.