شهيد سيد محمد باقر صدر در كتاب خود «الاسلام يقود الحياة» مى نويسد: «هر كودك

شهيد سيد محمد باقر صدر در كتاب خود «الاسلام يقود الحياة» مى نويسد: «هر كودكى معمولاً در والدين و خانواده خود جوّ تربيتى مورد نياز خويش را مى يابد. اما انسان اول يعنى حضرت آدم(ع) در چنين جوّى رشد و پرورش نيافته است. و او به يك جوّ تربيتى خاص نياز داشته است، كه خودآگاهى ها و هوشيارى هاى مورد نياز را براى انجام نقش خليفه گرى خداوند در درك معناى حيات و معضل هاى مادى آن از يك سو، و درك مسؤوليت هاىاخلاقى و معنوى از سوى ديگر به وى ببخشد. اولين رهنمود به وى، پرهيز كردن از درختى معين بوده است; بدين منظور كه خواسته هاى خود را كنترل و در بهره مندى از لذت هاى مجاز دنيوى به حدّ معقولى از اين لذت ها اكتفا نمايد.» در اين جا اين سؤال پيش مى آيد كه: درباره ى به كارگيرى اين واژه ها و اصطلاحات توسط شهيد صدر چه نظرى مى توان داد; به خصوص اگر خواسته باشيم دلالت واژه ها را با ديدى بدبينانه و ترديدآميز بنگريم؟

اگر كسى بخواهد دلالت الفاظ را با ديدى بدبينانه بنگرد به گونه اى كه سخن شهيد صدر با تعبيرى منفى مورد استفاده قرار دهد مى تواند بگويد كه ايشان در تفسير و تحليل خود از زندگى حضرت آدم(ع)، به ايشان اسائه ى ادب نموده است. چنان چه بعضى ها سخنان ما را درباره ى پاك و ساده بودن سرشت حضرت آدم(ع) اسائه ى ادب تلقى كرده بودند.( )مقصود ما آن بود كه آدم بدون تجربه خلق گرديده بود. خداوند وى را پاك سرشت آفريده بود و او نمى توانست بينديشد كه مكر و دروغ و فريبى - يا نظاير آن - وجود دارد.

از اين رو نظر ما تا حدودى هم سو با نظر شهيد صدر بوده است. به اين معنى كه خداوند اراده كرده بود كه حضرت آدم را در بهشت وارد «دوره اى آموزشى» كند. تا طى آن در دروغ گويى ها، فريب كارى ها و سوگندهاى دروغين ابليس را آن گونه كه هست و به حقيقت ببيند. چون خداوند آدم(ع) را آماده مى ساخت تا خليفه گرى وى را در زمين انجام دهد. او در آن جا يقيناً با فريب ها و دام هاى ابليس روبه رو خواهد بود. اين دوره ى آموزشى از آن رو براى آدم وضع گرديد كه آن گاه كه به زمين فرود مى آيد از سرشت امور از طريق تجربه آشنا شده باشد. لازم به ذكر است كه خداوند پيامبران خود را به دو گونه آموزش مى دهد: گاهى از طريق الهام يا وحيى است كه بر آنان مى كند، و گاهى از طريق فراهم آوردن تجارب زيستى نسبت به قضايا مسائلى كه با آن ها برخورد مى كنند. البته بايد توجه داشت كه در بهشت به خصوص در تجربه ى حضرت آدم(ع) تكليف و مسؤوليت پذيرى به معناى دنيوى آن، يعنى در چارچوبى قانونى كه ترك انجام عملى يا انجام خلافى كيفرى در پى داشته باشد، نبوده است.

بدين ترتيب اگر چه سخن شهيد صدر نسبت به سخن ما كمى تفاوت پيدا مى كند، اما ايده همان ايده است. شهيد صدر خواسته اند بگويند: خداوند متعال خواست تا آدم را براى خلافت آماده نمايد و به وى درسى در مسؤوليت پذيرى نسبت به آن چه انجام مى دهد يا آن چه وا مى نهد بدهد. ما نيز به اين سخن اضافه مى كنيم كه: خداوند هم چنين خواسته است تا سرشت ابليس را به آدم بشناساند. كه اين دو منافاتى با هم ندارند. اين كه انسان «ساده» باشد به اين معنا نيست كه «كودن» است. و حضرت آدم(ع) اجلّ از اين توصيف است. بلكه مقصود ما از انسان ساده انسان پاكدل و برخوردار از نواياى پاك و سالم است، انسانى كه تجربه اى را نزيسته و با زندگى برخوردى نداشته است.