برخى

برخى از مسلمانان مسأله ى زيارت قبور يا زيارت انبيا و معصومين(ع) و تبرك به آنان را نوعى از انواع شرك به خداوند تلقى مى كنند. نظر شما در اين مورد چيست؟

بايد متوجه باشيم كه عبادت را تنها شكل و ظاهر آن معين نمى كند. بلكه در فرايند عبادت لازم است تا انسان در جوهره و ذاتى كه به آن روى آورده است تمعن نمايد. به همين دليل است كه ما عقيده داريم علاوه بر شكل ظاهرى عبادت، مى بايست حالت روحى و معنوى نيز وجود داشته باشد; به گونه اى كه انسان در آن ذوب شود و به مدارج معنوى والايى برسد. در صورتى كه شكل ظاهرى و باطنى عبادت با هم منطبق باشند، مى توان عنوان عبادت را به آن اطلاق كرد.

بنا بر آن چه گفته شد بنده مسأله سجود ملائكه را به حضرت آدم و سجود پدر و مادر و برادران يوسف را به ايشان، بر مبناى احترامى كه هيچ گونه معنايى از عبادت را در درون خود حمل نمى كند، تفسير مى كنم. زيرا اگر اين سجود بر مبناى عبادت مى بود خداوند متعال آن را حتى براى نزديك ترين نزديكان خويش نمى پذيرفت.

به همين دليل ما مخالف كسانى هستيم كه نگاهى شرك آلود به زيارت قبور يا تبرك به زيارتگاه ها و جايگاهاى مقدس اسلامى دارند; زيرا آنان فكر مى كنند كه زوار اين اماكن متبركه، قبر امام يا ضريح آن اوليا را مى پرستند. به دليل اين كه اگر ظاهر و شكل با فكر و انديشه خدايى و خدا گونه (الوهيت)مرتبط نباشد نمى توان عنوان پرستش را بر آن شكل اطلاق كرد و به آن عبادت غير خدا و يا شرك گفت.

اين توضيح شايد فرق بين اعمال بت پرستان و اعمال مسلمانان را روشن نمايد. چرا كه مسلمانان اعتقاد به مشروعيت شفاعت و توسل به پيامبران و اوليا و صالحين دارند; و آنان اين اعمال را به سبب گرايش و تمايل به خدا انجام مى دهند; به گونه اى كه مى خواهند به وسيله شفاعت آن اوليا، به خداى خويش نزديك تر شوند. آنان فقط به درگاه پروردگار يكتا دعا مى كنند و تنها او را مى خوانند، تا به حق اولياى خويش نيازهاى آنان را برآورده سازد.

البته ناگفته نماند كه با توجه به آن چه پيشتر به آن اشاره شد، بايد حالتى از توازن و تعادل در ارتباط و پيوند با غير الله وجود داشته باشد; همان طور كه اين توازن بايد در مضمون اين پيوند نيز منظور شود. زيرا ممكن است كه عدم توازن در شكل اين رابطه در هنگام انجام قسمتى از عبادت، باعث از بين رفتن پايه ها و مبانى فكرى، كه بايد در بينش و آگاهى و رشد فكرى انسان وجود داشته باشد گردد.

به همين دليل ناچاريم كه هميشه در صورت هاى مختلفى كه مردم در برخورد با غير خدا دارند دقت كافى نماييم. در آن صورت ها تأمل بيشترى بكنيم تا مواردى را كه به پيوند و رابطه ى ما با خالق هستى زيان مى رسانند و به آن بى حرمتى مى نمايند رد نماييم و آن ها را نپذيريم. حتى اگر ترك شكلى از اين اشكال آثار پرورشى منفى در آينده به دنبال داشته باشد.