«بداء» بدان معنا نيست كه براى خداوند متعال چيزى كه آن را نمى دانسته است آشكار شود، او بدان علم حاصل كند. مسلم است كه اين عقيده باطل است و كفر به شمار مى آيد. بدائى كه شيعيان به آن اعتقاد دارند همان «ابداء» است، كه به معناى اظهار كردن يا نمايان ساختن مسأله اى خاص است.
اين بدان معناست كه خداوند موردى را براى مصلحتى خاص اظهار مى كند و نمايان مى سازد، تا مردم يا گروه يا شخص مورد نظر خيال كند كه خداوند همان مسأله را مد نظر دارد و خواهان آن است. حال اين كه پس از تحقق مصلحت مورد نظر، خداى متعال واقعيت را آشكار مى كند و حقيقت را نمايان مى سازد.
به عنوان مثال خداى سبحان به ابراهيم در رؤيا فرمان داد كه پسرش را قربانى كند; اما حالى كه آن قضيه را براى حضرت ابراهيم شرح نفرمود. لذا خداوند متعال در قرآن مى فرمايد:( به درستى كه آن خواب را راست گردانيدى.)
هدف خداوند متعال از اين فرمان اين بود كه حضرت ابراهيم و فرزندش به قربانگاه بروند و در مقام فداكارى و اخلاص و تسليم در برابر خواست خدا قرار گيرند; تا الگو و سرمشقى براى تمام انسان هاى آزاده باشند. سپس خداوند هدف از اين خواب را اين گونه بيان فرمود:( او را به ذبحى ـ گوسفندى ـ بزرگ باز خريديم.)
پس «بداء» در اين جا اظهار كردن خواست خداوند است. خداوند مى فرمايد: ( خدا آن چه را خواهد بسترد و از ميان ببرد و (يا) بر جاى و استوار بدارد.) منظور خداوند در اين آيه اين است كه خداى متعال براى تحقق مصلحتى خاص كه مد نظر اوست ممكن است موردى را بر مردم آشكار نمايد و پس از اين كه مصلحت الهى به اتمام برسد آن مورد را محو نمايد و مسأله ى اصلى را كه مد نظر او بوده است اظهار نمايد. پس «بداء» نشانه اى از نشانه هاى قدرت الهى است. طورى كه حكمت الهى اقتضا مى كند كه مسايل و امور به مسببات و ريشه هاى خود برگردند ( و هرگز نهاد و سنت خدا را دگرگونى نيابى.)
البته ريشه و اسباب همه امور به دست تواناى قدرت مطلق خداوند بزرگ است; و اين نظر و عقيده ى شيعيان درباره اين مسأله است; و در اين ديدگاه برادران اهل تسنن نيز با ما هم فكر و هم عقيده اند.