اگر بخواهيم از نقطه نظر اصولى به مسأله بنگريم بايد گفت كه نزديكى سنِّ زوجين مى تواند عامل مهمى در خوش بختى زندگى زناشويى شمرده شود; ليكن اين نگرش نمى تواند يك قاعده ى كلى به حساب آيد. چه بسيارند همسرانى كه سن آن ها به هم نزديك است امّا با هم سازگارى و تفاهم ندارند و چه بسيارند همسرانى كه اختلاف عمرشان زياد است امّا با هم سازگارى و تفاهم دارند. ولى توجه به اين نكته مهم است كه اگر چه مردى كه سنى از او گذشته، داراى صفاتى پسنديده است و به علت اين كه پا به سن گذاشته به شكوفايى عقلى و توازن فكرى رسيده است، ولى در همان حال داراى نقاط ضعفى هست كه بايد به آن ها توجه و التفات كافى نمايد. به خصوص در مسائلى كه به نشاط جسمى وى مربوط مى باشد. اين نكته در صورتى كه اختلاف سن زياد باشد ممكن است به يكى از عوامل زيان بار و آزار دهنده در رابطه زناشويى مبدل گردد. مثلا مرد در پنجاه سالگى باشد و زن در بيست سالگى. هم چنين بايد توجه داشت كه با گذشت زمان احتمال وسيع تر شدن شكاف بين چنين زن و مردى و بروز مشكلات بيش تر وجود دارد.
اما در جوانب ديگر، اختلاف سن نمى تواند به عنوان عاملى در بروز شكاف در افكار و عواطف زوجين تلقى گردد.