در اين كه شما در شخصيت انسانى خود، تعادل نداريد، ترديدى نيست و بايد در اين افكار خود بازنگرى كنيد و شخصيت خود را طبق معيارهاى بزرگ اسلامى كه اسلام بر آن ها تأكيد كرده است، بازسازى كنيد.
شكى وجود ندارد كه وفادارى به وطن، امرى ست كه در آن خدشه اى وجود ندارد; ولى بين اينكه به وطنت وفادار بمانى و از ظلم ديگران به آن، جلوگيرى كنى و اجازه ندهى كسى بر آن دست يابد و اشغالش نمايد و اينكه وطنت را بتى براى پرستش قرار دهى، تفاوت وجود دارد.
اين نوع وطن پرستى به ملى گرايى بت پرستانه منتهى مى شود كه بايد از آن به شدت دورى گزيد; به ويژه اگر اين گرايش، به ستم به مردمانى كه به ساير ملّت ها و كشورها وابسته اند، بينجامد. در اين زمينه امام زين العابدين(ع) مى فرمايد: « ليس من العصبية أن يحب الرجل قومه ولكن أيعين قومه على الظلم » يعنى «تعصب اين نيست كه انسان قوم خود را دوست داشته باشد; بلكه تعصب اين است كه قوم خود را در ظلم يارى كند».
ما از اين جوان و از همه ى برادرانى كه به اين شيوه مى انديشند، مى خواهيم، تلاش كنند كه بر محتواى انسانى همه ى گرايش هاى خانوادگى، محلى، ميهنى يا ملّى خود، تأكيد نمايند.
در توضيح سؤال اين جوان بايد بگويم: ما در برابر ميهن دوستى بت پرستانه، شعار ميهن پرستى انسانى را سر مى دهيم و بر ويژگى انسانى تأكيد مىورزيم; يعنى همگان وظيفه دارند به ميهن خود وفادار باشند، از آن دفاع و حمايت كنند، موجبات رشد، پيشرفت و توانمندى آن را فراهم سازند و اگر اين ها وظيفه ى او نباشد، حق وى مى باشد. درست مثل اينكه انسان از خانه اش حمايت مى كند.
اما درباره ى ديگران كه در اين سؤال از آن ها به «بيگانه» تعبير شده است، يا مسلمانند و يا مسلمان نيستند. اگر مسلمانند، فرد سؤال كننده وظيفه دارد، آن گونه كه دو مسلمان با همديگر رفتار مى كنند، با آن ها رفتار كند; چون هيچ گونه مرز جدا كننده اى ميان مسلمانان وجود ندارد و او به عنوان يك مسلمان ملتزم، در مقابل هر مسلمان ديگر در جهان، به اندازه ى توان، از نظر فكرى، روانى و عملى، مسؤول است. چون خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد: ( انما المؤمنون اخوةٌ )(حجرات/10) و پيامبر اسلام(ص) مى فرمايد: « من لم يهتم بأمور المسلمين فليس بمسلم ». و اگر او به اين مسلمانِ ] به زعم او [ بيگانه، بغض بورزد، به برادر دينى خود دشمنى كرده است و اين حالت حاكى از نقص او در التزام و دين دارى ست.
اما اگر اين انسان ] به زعم او [ بيگانه، مسلمان نباشد، در انسانيت برادر اوست. اميرمؤمنان، على(ع) درباره ى مردم مى فرمايد: « فإنهم صنفان اِمّا اخٌ لك فى الدين أو نظيرٌ لك فى الخلق » ; «چون اينان دو دسته اند يا برادر دينى تواند و يا در خلقت مشابه تو مى باشند» و اگر اين بيگانه به عنوان ميهمان وارد كشور او شد، خود بايد از او حمايت و در نگرش و موضع گيرى درباره ى او، تعادل را رعايت كند و اين گونه تصور كند، اگر شرايط او را مجبور به هجرت به كشورهاى ديگر كرده بود، همان گونه كه وضع مهاجران چنين است، و در اين كشورها احزاب متعصب كه به خارجى ها و بيگانگان كينه و دشمنى دارند، وجود داشت; مانند آنچه در بريتانيا، فرانسه، آلمان و كشورهاى ديگر وجود دارد، آيا او چنين برخوردى را مى پذيرفت؟
بنابراين سؤال كننده بايد آن گونه با مردم رفتار كند كه دوست دارد ديگران با او رفتار كنند. انسان بايد با همه ى مردم، رفتارى انسانى داشته باشد; زيرا ويژگى يك مسلمان اين است كه قلب او براى محبت همه ى مردم گشوده است، كسى را كه با او هماهنگ است دوست مى دارد تا به او كمك كند و پناهش دهد و كسى را كه با او هماهنگ نيست، دوست دارد تا هدايتش كند.