بسمالله الرحمن الرحیم
9 ذیالقعده 1440 هـ برابر با 21 تیر 1398 هـ و 12/٧/٢٠١٩ م
مطالب مهم خطبه اول: طغیان به روشهای گوناگون / چرا ولایت عهدی؟ / امام رضا(ع) همه نقشهها را به هم زد / چگونه امر اهل بیت(ع) را زنده کنیم؟
مطالب مهم خطبه دوم: درمان ریشهها / بازهم بحران زبالهها / سالروز جنگ جولای / قاتل نباش!
خطبه اول:
خداوند متعال در کتاب عزیز خود میفرماید: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» صدق الله العظيم.
در یازدهم ماه ذیالقعده با زادروز یکی از کسانی روبرو هستیم که خداوند آنها را راهنمایان و امامان مردم قرار داده است. کسانی که مردم به سیره، موضع گیری و سخنان آنان اقتدا مینمایند. کسانی که نماز را به پا داشتند، زکات را ادا کردند، امر به معروف و نهی از منکر نمودند، کار خیر انجام دادند و از جمله عابدان بودند. او امام علی بن موسی الرضا(ع) است.
همان آن کسانی که با آن حضرت زیستند و او را میشناختند، اشاره کردهاند که داناترین، عابدترین، پاکترین، انسانترین، کریمترین، متواضعترین و خوش اخلاقترین مردم بود. لقب او که رضاست، نشان دهنده جایگاه والای ایشان نزد خداوند و دلهای مردم است.
طغیان به روشهای گوناگون
امام(ع) زندگی خود را که از 52 سال فراتر نرفت، در سختترین و دشوارترین شرایط گذراند. او در حیات پدرش ظلم و طغیان هارونالرشید خلیفه عباسی را درک کرد. بعد از این که پس از پدر عهدهدار امر امامت گردید، طغیان هارون به جایی رسیده بود که به فرزندش میگفت: به خدا سوگند! اگر به پادشاهی من نظر داشته باشی، چشمانت را درمیآورم. میگویند که از شمشیر هارونالرشید در طول زندگیاش خون میچکید.
هارونالرشید امام رضا(ع) را رقیب خود و حکومت خود میدید. چون به جایگاه والایی در دلهای مردم رسیده بود و در برابر ظلم و طغیان هارون ساکت نمیشد. بعد از این که مأمون فرزند هارونالرشید زمام امور خلافت را به دست گرفت، باز هم این درد و رنج پایان نیافت.
آری! آن چه روی داد تغییر روش بود. مأمون روش خود را تغییر داد. روش خود را از فشار، تعقیب و زندان که خلفای عباسی در قبال ائمه بیت(ع) استفاده میکردند تغییر داد و به روش جلب و جذب و وارد کردن در جمع خودشان روی آورد. چون به این نتیجه رسیده بود که روش قبلی آنها فایده ندارد و باعث میشود که اهل بیت(ع) به صورتی عمیقتر به باورهای مردم راه یابد. روش خشن باعث شده بود که بر دامنه قیام علیه حکومت عباسی با هدف تزلزل و تضعیف آن افزوده شود.
از این رو به مجرد این که امور خلافت به ثبات رسید، کسی را فرستاد تا برای عهدهدار شدن منصب ولایت عهدی بعد از خود، امام رضا(ع) را به خراسان مرکز خلافت عباسی بیاورد. ولی عهد کسی است که در امور حکومتمداری به خلیفه کمک مینماید و بعد از مرگ خلیفه عهدهدار خلافت میشود.
چرا ولایت عهدی؟
مأمون میخواست با این کار چند مسئله را تحقق ببخشد که در آن زمان خیلی به آن نیاز داشت. به قول معروف میخواست با یک تیر چند نشان را بزند.
اول: با این کار میخواست درگیری داخلی را که به خاطر جدال خونین با برادرش امین، کشتن او و به دست گرفتن خلافت ایجاد شده بود، سرد و خاموش کند. این انتخاب نوعی انتقام گیری خاموش و آرام از اغلب عباسیها بود که در کنار امین قرار داشتند.
مأمون با این کار میخواست به وسیله امام رضا(ع) در برابر عباسیها قوی شود و قیامهایی را که پیروان اهل بیت(ع) علیه حکومت عباسی انجام میدادند، متوقف نماید.
دوم: این که اگر امام رضا(ع) عهدهدار ولایت عهدی مأمون شود، نوعی مشروعیت دینی برای او از سوی ائمه اهل بیت(ع) فراهم میشود. این هدف با ولایت عهدی امام رضا(ع) تحقق مییافت و به حکومت او قدرتی میبخشید که حکومتهای اموی و عباسی پیش از او به آن دست نیافته بودند.
سوم: با نگه داشتن امام در مرکز خلافت، فعالیتها و ایفای نقش امام(ع) متوقف و محدود میشد. با این کار حضور دینی، تربیتی و فکری که امام آن را اصلیترین وظایف خود میدید، از بین رفته و به نقش سیاسی خلاصه میشد. نقشی که در سایه مأمون تعریف شده و دور از چشم او نبود و خطری برای حکومت مأمون نخواهد داشت.
چهارم: مأمون هدفی فراتر از اینها داشت. میخواست تصویر آرمانی مردم از ائمه(ع) را تغییر دهد. تصور مردم این بود که اگر ائمه(ع) عهدهدار خلافت شوند، عدالت حاکم میشود. از این رو اگر ببینند که با [ولایت عهدی امام رضا] وضعیت تغییری نکرده و چیزهایی را که در بیرون از حکومت از آن حرف میزدند، با ورود به حاکمیت تحقق نیافتند، دچار یأس و ناامیدی میشوند.
امام رضا(ع) همه نقشهها را به هم زد
نیت مأمون در قبال امام رضا(ع) که واقعیت همه چیز را میدانست، صاف نبود. از این رو امام خواست که این اهداف را ناکام بگذارد. لذا در دو جهت حرکت کرد:
اول – بعد از عهدهدار شدن ولایت عهدی، به حکومت عباسی مشروعیت نداد. از این رو در موارد متعدد بیمیلی خود را به این منصب نشان داد و تأکید داشت که مأمون نمیخواهد حق غصب شده اهل بیت(ع) را به آنها بازگرداند. بلکه اهداف شخصی و خودخواهانه دارد و آن را در هنگام وداع اندوهبار خود از حرم جدش رسول خدا(ص) و خانواده در روزی که برای عهدهدار شدن ولایت عهدی عازم خراسان شود، نشان داد. وقتی که ولی عهد شد نیز از پذیرش مسئولیت نواقص، گناهان و فساد شانه خالی کرد و با مأمون شرط کرد به شرطی ولایت عهدی او را قبول میکند تا زمانی که خلافت به دست اوست در هیچ یک از امور حکومت و عزل و نصبها دخالت نداشته باشد. مأمون بسیار کوشید که آن حضرت را به برخی مسائل حکومتی بکشاند، ولی امام قبول نکرد. امام با این کار، نگذاشت که مأمون مسئولیت فساد را به دوش امام بیندازد و سیمای اهل بیت(ع) را در باور مردم مخدوش نماید.
دوم- استفاده از فرصت به وجود آمده برای رساندن صدای خود به مردم، اعم از موالیان و غیرموالیان. از این رو امام هیچ فرصتی را برای ایجاد ارتباط با مردم و سخن گفتن با آنان از دست نداد. سفر آن حضرت از مدینه به خراسان نیز همین را نشان میدهد. چرا که مردم از هر جا برای شنیدن سخنان، مواعظ و احکام دینی دور امام رضا(ع) جمع میشدند. امام نیز از این موقعیت برای عمق بخشیدن به ارتباط مردم با خط اهل بیت و رشد آگاهی و بصیرت اسلامی به گونهای که پیش از آن در تاریخ ائمه(ع) سابقه نداشت، بهره برد.
از این رو گفتهاند آن گونه که برای امام رضا(ع) فرصت بروز پیدا شد، مقام علمی هیچ یک از اهل بیت(ع) بروز نیافت. آزادی عمل موجود، زمینه را فراهم کرد تا آن حضرت در حضور مأمون با اندیشمندان و اندیشمندان مادی، مسیحی، یهودی، زردشتی، صابئین و بودایی وارد گفتگو شود. این جلسات فرصت طلایی بود تا امام رضا(ع) با گفتگو و جدال بهتر، اندیشه اصیل اسلامی را زنده کند و پوشالی بودن اندیشههای دیگر را به اثبات برساند.
امام رضا(ع) در عین حال که از اصحاب، دوستداران و موالیان خود نمیخواست که در برابر نظام سکوت کنند، در برابر آن سر خم کنند یا این که به آن مشروعیت بدهند، از آنان میخواست از این فرصت برای ایجاد رابطه با مردم استفاده نمایند و برای آشنا کردن مردم با فضایل، اندیشهها و آموزههای اهل بیت(ع) به سرزمینهای مختلف بروند و شبهاتی را که در اذهان مردم است، برطرف نمایند. تا جایی که در این دوره، شعرای بزرگ قصائد بسیاری را در ستایش و محبت اهل بیت(ع) سرودند که از جمله آن قصیدههای شاعر اهل بیت(ع) دعبل خزاعی است.
اما مأمون نتوانست به هدف خود در مهار و هضم امام و استفاده از پیروان خط اهل بیت در مسیر خواستههای خود استفاده نماید، بلکه قضیه برعکس شد و پیروان اهل بیت(ع) از تلاش خود را برای مبارزه با فساد و انحراف در میان مردم دست نکشیدند، از این رو سعی در مخدوش کردن چهره امام در اذهان مردم نمود. در میان مردم این گونه پخش کردند که امام مردم را بندگان خود میداند و احادیث غلوآمیزی از زبان آن حضرت شایعه کردند. وقتی دید که این کار نیز فایدهای ندارد، آن گونه که برخی از مورخان نگاشتهاند مأمون تصمیم گرفت با استفاده از سم از دست امام راحت شود.
چگونه امر اهل بیت(ع) را زنده کنیم؟
عزیزان! امام رضا(ع) بعد از این که میراث گرانسنگی از پاسخ به اشکالات و سؤالات مطرح شده، اندیشهها و راهنماییهای پرثمر و سیرهای که گوشها شنیدند، زبانها نقل کردند و در کتابها ثبت و ضبط شدند، این زندگی را بدرود گفت. مسئولیت ما این است که در این مناسبت از این میراث ارزشمند توشه برداریم و در میان مردم منتشر نماییم.
با این کار امر اهل بیت(ع) را زنده میکنیم. چون زنده کردن امر آنها به برگزاری مجالس شادی در میلاد و حزن و اندوه در وفات آنها و زیارت آنهامنحصر نیست البته اینها نیز در جای خود اهمیت دارند، بلکه باید به آموزههای آنان عمل کنیم. این کار زنده کردن امر آنهاست همان طور که خودشان میخواستند. امام رضا(ع) خطاب به شیعیان خود فرمود: «أحيوا أمرنا، رحم الله من أحيا أمرنا؛ امر ما را زنده کنید. خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زنده نماید.» و زمانی که به ایشان عرض شد: چگونه امر شما را زنده کنیم؟ فرمود: «بتعلّم علومنا وتعليمها للنّاس، فإنّ النّاس لو علموا محاسن كلامنا لاتّبعونا؛ با آموختن دانشهای ما و یاد دادن آنها به مردم. چون اگر مردم از کلام نیک ما مطلع شوند، حتماً از آنها پیروی میکنند.»
از این رو در این مناسبت، عهد میبندیم که تا جایی که در توانمان است امر آن حضرت را زنده کنیم. این که به سیمای امام رضا درآییم. سخنان و موضعگیریهای او را به مردم برسانیم و مایه آبرو او باشیم و باعث شرمگینی آن حضرت نشویم.
سلام بر امام علی بن موسی الرضا، روزی که به دنیا آمد و روزی که به جوار پروردگار خویش منتقل شد و روزی که زنده برانگیخته شود.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا! شما و خودم را به همان چیزی توصیه میکنم که امام رضا(ع) به شاگردش سید عبدالعظیم حسنی که مزار او در تهران است، توصیه نمود. او از امام خواست که سفارشی برای شیعیان خود نماید. فرمود: «أبلغْ عنّي أوليائي السّلامَ، وقل لهم أن لا يجعلوا للشّيطان على أنفسهم سبيلاً، ومُرْهم بالصّدق في الحديث وأداء الأمانة، ومُرْهم بالسكوت وترك الجدال فيما لا يَعْنيهم، وإقبالِ بعضهم على بعض، والمُزاوَرة، فإنَّ ذلك قربة إليّ. ولا يشغلوا أنفسهم بتمزيق بعضهم بعضاً، فإنّي آليتُ على نفسي أنّه مَن فعل ذلك، وأسخط وليّاً من أوليائي، دعوتُ الله لِيعذّبه في الدّنيا أشدّ العذاب، وكان في الآخرة من الخاسرين. وعرِّفْهم أنَّ الله قد غفر لمحسنهم، وتجاوز عن مسيئهم، إلّا مَن أشرك به أو آذى وليّاً من أوليائي أو أضمر له سوءاً، فإنّ الله لا يغفر له حتّى يرجع عنه، فإنْ رجع، وإلا نُزع رُوح الإيمان عن قلبه، وخرج عن ولايتي؛ سلام مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بیفایده فراخوان و به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن، چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء اوست. دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند. من با خود عهد کردهام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سختترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود. به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز، آنهایی که بدو شرک ورزند و یا یکی از دوستان ما را برنجانند و یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند، همه را مورد عفو قرار خواهد داد اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد. جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد.»
امام رضا(ع) با این توصیه میخواهد سیمای واقعی محبان و موالیان خود و جامعه ولائی را معرفی نماید. بدون این ویژگیها، آنان موالی اهل بیت نیستند. چون جامعه اهل بیت(ع) جامعه راستگویان، امینان، اطاعت کنندگان از خداوند و آگاهان است که همدیگر را تقویت مینمایند نه این که یکدیگر را ساقط کنند و به حاشیه برانند و خود را به تقابلها، درگیریها و حاشیهها مشغول کنند.
اگر به این وصیت پایبند باشیم، از قدرت، حضور و مسئولیتپذیری بیشتری برخوردار خواهیم بود و در برابر چالشها که بسیار هم هستند، تواناتر خواهیم شد.
درمان ریشهها
از لبنان آغاز میکنیم که هنوز هم پیامدهای حادثه جبل بر عرصه سیاسی سنگینی میکند و پیرامون راهکار چاره اندیشی برای این حادثه و این که چه نهادی در این باره حکمیت کند، شورای عدلی باشد یا دادگاه عادی، هنوز هم اختلاف دوامدار وجود دارد. کار به جایی رسیده است که عملکرد دولت در حال تعطیل شدن است و شورای وزیران تشکیل جلسه نمیدهد.
در این زمینه امیدواریم تلاشهای کنونی به شکل گرفتن راه حلی منتهی شود که ریشههای این حادثه را درمان کند. نباید به خیابان ریختن به ابزاری برای رساندن پیام یا حل تنشها و مشکلات تبدیل شود. راه حل باید از طریق گفتگو و درون نهادهایی که همه نیروهای سیاسی تأثیرگذار زیر چتر آن قرار دارند، حاصل گردد.
جداً عیب دارد به جایی برسیم که گفته شود نگرانیم که هنگام پرداختن به بحرانها، شورای وزیران از هم بپاشد و نقش آن تعطیل گردد. در حالی که مدیریت کشور و درمان مشکلات آن به این نهاد بستگی دارد.
تحریمی که کشور را به دشواری میاندازد
متأسفانه این وضعیت در شرایطی پیش آمده است که کشور از بحران فشار آمریکا و غرب نیز رنج میبرد. با اعمال تحریم علیه نمایندگان پارلمان لبنان، این فشار به اجزای دولت لبنان نیز رسیده است. در حالی که اقتصاددانان هشدار میدهند اگر شورای وزیران تشکیل جلسه ندهد، پیامدهای منفی برای فضای عمومی کشور دارد و پیامی منفی برای نهادهای رتبه بندی بین المللی میفرستد که عملکرد دولت در پرداختن به اوضاع اقتصادی را زیر نظر دارد و باعث میشود که اصلاحات مورد انتظار در کشور متوقف شوند و سررسیدهای ماه آینده مانند موضوع نفت و سیدر و تصویب بودجه سال 2019 به تأخیر بیفتد.
بازهم بحران زبالهها
در همین زمان، بعد از این که گفتند زباله سوزهای جدید توان پذیرش مقادیر اضافی را ندارد، بار دیگر بحران زباله به صحنه برمیگردد. اخیراً شنیدیم که رئیس اتحادیه شهردارهای ضاحیه هشدار داد که زبالهسوز کوستابراوا، ده روز دیگر قادر به پذیرش زبالههای جدید نیست؛ یعنی این که اگر زودتر اقدامی صورت نگیرد، زبالهها بار دیگر روانه خیابانها میشوند عین همین مسئله برای زباله سوزی برج حمود و زباله سوزیهای دیگر نیز وجود دارد.
متأسفانه هیچ کس حرکتی نمیکند و هیچ کس در این باره اقدام جدی صورت نمیدهد. این علاوه بر بحرانهای فزاینده دیگری است که شهروندان از آنها در عذاب هستند؛ مانند بحران آب، قطع شدن فزاینده برق، آلودگی آب و هوا. این چه وضعیتی است که لبنانیها در آن قرار دارند و این چه دولتی است که به شهروندان خود توجهی ندارد، جز زمانی که نیروهای سیاسی آن به مردم نیاز دارند و برای مدیریت درگیریها یا به دست آوردن رأی، غرایز مردم را بسیج میکنند.
از این رو خطاب به لبنانیها عرض میکنیم که آگاهتر باشید. بیشتر در قبال وطن خودتان و وطن فرزندان و نوادگان خود احساس مسئولیت کنید. بیش از اینها کسانی را که به کرامت و انسانیت شما توهین میکنند مورد بازخواست قرار دهید.
سالروز جنگ جولای
باز هم در لبنان، امروز سالروز آغاز جنگ جولای سال 2006 است. جنگی که هدف آن نابودی تمامی عناصر قدرت این کشور بود. میخواست به مقاومت آن خاتمه دهد، مردم و ارتش آن را خسته کند، زیرساختهای آن را نابود نماید و همان طور که مسئولان دشمن در آن زمان اذعان داشتند، این کشور را دهها سال به عقب بازگردانند.
لبنان توانست با همکاری مقاومت، مردم و ارتش، یورش دشمن را در هم بشکند و اهداف سیاسی اسرائیل برای ایجاد خاورمیانه جدید را ساقط کند. نقشهای که از لبنان به عنوان بارزترین نماد ایستادگی منطقه آغاز میشد و با ساقط شدن جاهای دیگر کامل میشد.
امروز با یادآوری تمام آن صبر، ثبات و مقاومت، چالشهایی که لبنان از ناحیه دشمن با آنها روبروست، دشمنی که از تلاش برای انتقام گیری از شکست خود و به تسلیم واداشتن لبنان از طریق تهدیدات گوناگون دست برنداشته است و تمرینها و مانورهای آن زمینهساز به راه انداختن جنگ تازهای است و تلاش مداوم دارد تا هر راه حلی را که حافظ حقوق لبنان در زمین و دریای باشد به تعطیلی بکشاند، نسبت به تجاوز جدید هشدار میدهیم و بر تقویت وحدت داخلی و صیانت از آن در برابر قلدری و توطئههای دشمن تأکید میورزیم.
قاتل نباش!
در خاتمه کسب گواهینامههای رسمی را به دانش آموزان و خانوادههایشان تبریک عرض میکنیم. اگر سختی کشیدن خانوادهها و بیخوابی و تلاش دانش آموزان نبود، این موفقیت به دست نمیآمد. امیدواریم که این موفقیت ادامه یابد؛ اما درخواست ما این است که به پدیده تیراندازی شادیانه که قربانیهای زیادی هم داشته است، رسیدگی شود؛ زیرا در زمانی که انسان معتقد است گناهی ندارد، به عنوان قاتل، مجروح کننده یا شریک خون مردم محسوب شود.