بسم الله الرحمن الرحیم
27 ربيع الثّاني 1442 هـ برابر با ۲۱ آذر ۱۳۹۹ هـ و ١٢/١٢/٢٠٢٠ م
داستان قضاوت عجولانه حضرت داوود(ع) درباره اختلاف دو برادر
مطالب مهم خطبه اول: قضاوت عجولانه / پشیمانی داوود پیامبر / تأنی در قضاوت / مقتضیات عدالت / باید برای حل اختلافات تلاش کرد.
مطالب مهم خطبه دوم: لبنان به سوی فروپاشی / آیا این ساماندهی فایدهای هم دارد؟! / پروندههای فساد و دستگاه قضایی / تبریک به مردم جولان.
خطبه اول:
خداوند سبحانه و تعالی در کتاب عزیز خود میفرماید: «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَى وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» صدق الله العظيم.
یکی از داستانهایی که قرآن کریم در سوره «ص» بدان اشاره کرده، قضیهای است که برای حضرت داوود پیش آمده است. آن حضرت در کنار نبوت مقام پادشاهی نیز داشت خداوند خطاب به او فرمود: «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ».
قضاوت عجولانه
این قضیه روزی اتفاق افتاد داوود پیامبر تصمیم گرفت با خود خلوت کند و به عبادت مشغول شود از این رو از نگهبانان خود خواست که کسی بر او وارد نشود؛ اما در حالی که مشغول عبادت بود، دو نفر به دور از چشم نگاهبانان وارد شدند و خلوت او را به هم زدند. داوود علیه السلام گمان کرد که آنان قصد بدی دارند از این رو همانطور که قرآن کریم اشاره کرده است: «إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ» او از حضورشان ناراحت شد؛ اما آن دو به سرعت او را خاطر جمع کردند و ذهن او را آرام نمودند؛ و علت آمدن خود را بیان داشتند. آن دو به حضرت داوود گفتند: نترس ما دو نفر با همدیگر اختلاف داریم و از تو میخواهیم که با حق و عدالت در میان ما قضاوت کنی. اولی گفت: برادر من ۹۹ گوسفند دارد و من فقط یک گوسفند دارم؛ ولی او اصرار دارد که این گوسفند را نیز به او بدهم تا او به بقیه گوسفندهایش ملحق کند. او در این باره با درشتی و خشونت با من سخن گفته است و من نمیتوانم خواسته او را رد کنم. از این رو نزد شما آمدهام تا به من کمک کنید و حق را اجرا نمایید.
این حرف داوود علیه السلام را تحت تأثیر قرار داد و او عجولانه با فرد شاکی همراهی و هم نمایی کرد و خشم و ناراحتی خود را از برادر او آشکار ساخت. چون اقتضای برادری این بود که او تعدادی از گوسفندان خود را به برادرش بدهد نه اینکه بخواهد تنها گوسفند او را نیز بگیرد. از این رو پیش از اینکه سخنان طرف دوم دعوا را بشنود، رو به او کرد و گفت: «لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إلى نِعَاجِه». او با این درخواست به تو ظلم کرده است؛ لذا حق داری که گوسفند خود را به او ندهی.
سپس افزود: «وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ»؛ یعنی کاری که برادر تو انجام داده است چیز تازهای نیست. هستند برادران، دوستان و همسایگانی که به همدیگر ظلم کرده، در برخوردهایشان حقوق برادری، دوستی و همسایگی را رعایت نکرده و عدالت را اجرا نمیکنند؛ بلکه تمام دغدغهشان تحقق منافع خودشان است. در حالی که این کار از کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند سر نمیزند.
حکم داوود پیامبر به نفع صاحب یک گوسفند و در محکومیت طرف دیگر بود. آن دو رفتند بدون اینکه برادری که از او شکایت شده بود توجیهی برای درخواست خود بیاورد یا چیزی درباره خواسته غیرمنطقی خود بگوید یا اینکه از خود در برابر پیامبری که او را در جایگاه ستم و ظلم قرار داده است دفاع کند.
پشیمانی داوود پیامبر
دو برادری که دعوا داشتند، آنجا را ترک کردند؛ ولی داوود علیه السلام بعد از رفتن آن دو به فکر فرو رفت و دانست که در قضاوت عجله کرده است. در حالی که او باید از طرف دیگر هم سؤال میکرد و سپس میان آن دو قضاوت مینمود. حتی اگر اطمینان داشت که حق با طرف اول است؛ اما از جمله اصول قضاوت این است که هم به سخنان مدعی و هم مدعی علیه گوش دهد و سپس قضاوت کند.
قرآن کریم بیان میبرند که او از این قضیه بسیار پشیمان شد. از این رو از درگاه الهی عذرخواهی کرد: «فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ». روایت شده است که حضرت داوود علیه السلام آن قدر پشیمان شد که به خاطر این کار بیش از چهل شب را به طلب استغفار گذراند.
خداوند نیز عذر او را پذیرفت: «فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ» و بعد از آن به جایگاه رفیع این پیامبر اشاره داشت و فرمود: «وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآَبٍ».
عزیزان! خداوند این رویداد را برای ما ثبت کرده است تا از آن درس و عبرت بگیریم و امروز میخواهیم به برخی از درسها و عبرتهای این رویداد بپردازیم:
تأنی در قضاوت
درس اول عجله نکردن در قضاوت است؛ چه در مورد اشخاص باشد و چه جریانهای سیاسی اجتماعی و دینی. بلکه ما باید پیش از قضاوت کردن قدری تأنی داشته باشیم.
و این همان چیزی است که خداوند به ما درباره آن هشدار داده و فرموده است: «خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آَيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ».
خداوند سبحانه و تعالی میداند که انسان به خاطر ماهیت خود عجول است و عجله بخشی از خلقیات او را تشکیل میدهد. ولی در عین حال از انسان میخواهد که تسلیم این ویژگی خود نشود و پیش از این که قضاوت کند، قدری تأمل کند و تا ده و بلکه تا صد به شمارد.
در حدیثی از پیامبر خدا آمده است: «اِنَّما اَهْلَكَ النّاسَ الْعَجَلَةْ وَ لَوْ اَنَّ النّاسَ تَثَـبَّتوا لَمْ يَهْلِكْ اَحَدٌ؛ مردم را، در حقيقت، شتابزدگی به هلاكت انداخته است،.اگر مردم، از شتابزدگی به دور بودند، هيچ كس هلاک نمیشد.» و از آن حضرت روایت شده است: «الأناةُ مِنَ اللّه ِو العَجَلَةُ مِنَ الشَّيطانِ؛ درنگ از [صفات] خداست و شتاب از [خصلتهای] شيطان.»
و از علی علیه السلام نیز روایت شده است: «مَعَ العَجَلِ يَكثُرُ الزَّلَلُ؛ با شتابزدگی، لغزشها زياد میشود.»
و این طبیعی است چون تأمل و تدبر باعث میشود که انسان مسائل را به صورتی عمیق مورد بررسی قرار دهند و تصمیم قاطع او مبتنی بر هوا و هوس یا تنش نباشد بلکه باید در کمال آرامش، خردورزی و دقت بیندیشد و تصمیم مناسب را اتخاذ نماید.
مقتضیات عدالت
درس دوم این است که وقتی میخواهیم قضاوتی انجام دهیم، به شنیدن دیدگاههای یک نفر بسنده نکنیم. هر چند که ممکن است قانعکننده باشند بلکه اقتضای عدالت این است به حرفهای طرف دیگر نیز توجه کنیم خصوصاً اگر کسی که قضاوت میکند به یکی از طرفهای دعوا متمایل بوده یا قرابت و دوستی با او داشته باشد.
اسلام این مسئله را در قضاوت مورد توجه قرار داده است و از قاضی خواسته است در گوش دادن، نگاه کردن و حتی روی گرداندن میان دو طرف، عدالت را رعایت کند.
پیامبر خدا به کسی که عهدهدار امر قضاوت بود، فرمود: «إِذَا تَقَاضَى إِلَيْكَ رَجُلَانِ، فَلَا تَقْضِ لِلأَوَّلِ حَتَّى تَسْمَعَ كَلَامَ الآخَرِ، فَسَوْفَ تَدْرِي كَيْفَ تَقْضِي؛ هرگاه دو تن براى قضاوت پيش تو آمدند تا زمانى كه اظهارات طرف دیگر را نشنیدهای به نفع اوّلى حكم نده. پس هرگاه چنين كردى [سخنان هر دو طرف را شنيدى]، كار قضاوت و صدور حكم براى تو روشن میشود.»
علی علیه السلام نیز به شریح قاضی سفارش کرد: «واسِ بَينَ الْمُسلِمِينَ بِوَجهِكَ و مَنطِقِكَ و مَجلِسِكَ حَتّي لايَطمَعَ قَرِيبُكَ في حَيفِكَ و لايَيأسَ عَدُوُّكَ في عَدلِكَ؛ ميان مسلمانان در نگاه كردن و سخن گفتن و نشستنت برابري را رعايت كن تا نزديكانت به جانبداري (و ستم) تو اميد نبندند و دشمنانت از دادگري تو، نوميد نشوند.»
در سخنی دیگر به مالک اشتر فرمود: «وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ؛ در نگاه و اشاره چشم با آنان يكسان باش.»
ما این روزها در تمام قضاوتهایی که صورت میدهیم به این روش نیاز داریم تا قضاوتی عادلانه صورت بگیرد و قضاوتها در بازی هواها و منافع تباه نشود.
باید برای حل اختلافات تلاش کرد
درس سوم و پایانی این که داستان این دو برادر و اختلافات آن دو متأسفانه در میان خواهران و برادران، بستگان و همسایگان بسیار رواج دارد و باعث دوری و قطع رابطه گردیده است. با اختلاف آنان به دشمن هم تبدیل میشوند و در اغلب موارد علت این اختلافات ارث، تجارت یا مشکلات خانوادگی میان فرزندان یا همسران یا شوهران است.
عزیزان! ما باید برای حل این اختلافات پیشقدم شویم. نباید بگذاریم این اختلافات تشدید شوند. در این زمینه خیرخواهان باید میانشان اصلاح کنند یا اینکه به دستگاه قضایی مراجعه کنند و البته در این میان دادگاههای شرعی از اولویت برخوردار است. ولی مهمتر از همه اینها پیشگیری و پرهیز از اختلافات است که با ایمان و تقوا چنین چیزی ممکن است. و الحمد لله رب العالمین.
خطبه دوم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای بندگان خدا شما و خودم را به همان چیزی سفارش میکنم که امیرالمؤمنین علی علیه السلام وصیت کرده است. مردی نزد ایشان آمد و از آن حضرت سؤال کرد: یا امیرالمؤمنین! دعا میکنیم و بر دعا اصرار ورزیم، ولی دعایمان مستجاب نمیشود. چرا چنین است؟ در حالی که خداوند میفرماید: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»، «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ».
امام فرمود: «لِأَنَّ قُلُوبَکُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَالٍ أَوَّلُهَا أَنَّکُمْ عَرَفْتُمُ اللَّهَ فَلَمْ تُؤَدُّوا حَقَّهُ کَمَا أَوْجَبَ عَلَیْکُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْکُمْ مَعْرِفَتُکُمْ شَیْئاً وَ الثَّانِیَةُ أَنَّکُمْ آمَنْتُمْ بِرَسُولِهِ ثُمَّ خَالَفْتُمْ سُنَّتَهُ وَ أَمَتُّمْ شَرِیعَتَهُ فَأَیْنَ ثَمَرَةُ إِیمَانِکُمْ وَ الثَّالِثَةُ أَنَّکُمْ قَرَأْتُمْ کِتَابَهُ الْمُنْزَلَ عَلَیْکُمْ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ وَ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ثُمَّ خَالَفْتُمْ وَ الرَّابِعَةُ أَنَّکُمْ قُلْتُمْ إِنَّکُمْ تَخَافُونَ مِنَ النَّارِ وَ أَنْتُمْ فِی کُلِّ وَقْتٍ تُقَدِّمُونَ أَجْسَامَکُمْ إِلَیْهَا بِمَعَاصِیکُمْ فَأَیْنَ خَوْفُکُمْ وَ الْخَامِسَةُ أَنَّکُمْ قُلْتُمْ إِنَّکُمْ تَرْغَبُونَ فِی الْجَنَّةِ وَ أَنْتُمْ فِی کُلِّ وَقْتٍ تَفْعَلُونَ مَا یُبَاعِدُکُمْ مِنْهَا فَأَیْنَ رَغْبَتُکُمْ فِیهَا وَ السَّادِسَةُ أَنَّکُمْ أَکَلْتُمْ نِعْمَةَ الْمَوْلَى وَ لَمْ تَشْکُرُوا عَلَیْهَا وَ السَّابِعَةُ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَکُمْ بِعَدَاوَةِ الشَّیْطَانِ وَ قَالَ إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا فَعَادَیْتُمُوهُ بِلَا قَوْلٍ والَیْتُمُوهُ بِلَا مُخَالَفَةٍ وَ الثَّامِنَةُ أَنَّکُمْ جَعَلْتُمْ عُیُوبَ النَّاسِ نُصْبَ أَعْیُنِکُمْ وَ عُیُوبَکُمْ وَرَاءَ ظُهُورِکُمْ تَلُومُونَ مَنْ أَنْتُمْ أَحَقُّ باللَّوْمِ مِنْهُ فَأَیُّ دُعَاءٍ یُسْتَجَابُ لَکُمْ مَعَ هَذَا وَ قَدْ سَدَدْتُمْ أَبْوَابَهُ وَ طُرُقَهُ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا أَعْمَالَکُمْ وَ أَخْلِصُوا سَرَائِرَکُمْ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ فَیَسْتَجِیبُ اللَّهُ لَکُمْ دُعَاءَکُم؛ علت آن است که دلهاى شما در هشت مورد خیانت ورزیده است: اول آن که خدا را شناختید، ولى حقش را آن طور که بر شما واجب بود، به جای نیاوردید، از این رو آن شناخت به درد شما نخورد. دوم آن که به پیغمبر خدا ایمان آورید، ولى با دستورات و سنت او مخالفت کردید و شریعت او را از بین بردید. پس نتیجه ایمان شما چه شد؟ سوم آن که قرآن را خواندید ولى به آن عمل نکردید و به زبان گفتید: قرآن را به گوش و دل مىپذیریم؛ اما با آن به مخالفت برخاستید. چهارم آن که گفتید ما از آتش جهنم مىترسیم؛ در عین حال با گناهان و معاصى بدن خود را به سوى جهنم نزدیک میکنید. پس ترس شما از آتش چه شد؟ پنجم آن که گفتید: به بهشت علاقهمندیم؛ اما در هر زمان کارهایى انجام مىدهید که شما را از بهشت دور مىسازد. پس علاقه و شوق شما نسبت به بهشت کجاست؟ ششم آن که نعمت خدا را خوردید، ولى برای آن سپاسگزارى نکردید. هفتم آن که خداوند شما را به دشمنى با شیطان دستور داد و فرمود: إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا، شما به زبان با او دشمنى کردید ولى در عمل به دوستى و متابعت از او برخاستید. هشتم آن که عیبهاى مردم را در برابر دیدگانتان قرار دادید و از عیوب خود بىخبر ماندید(آنها را نادیده گرفتید) و در نتیجه کسى را سرزنش مىکنید که خودتان به سرزنش سزاوارتر از او هستید. با این وضع چه دعایى از شما مستجاب مىشود؟ در صورتى که شما درها و راههاى دعا را بستهاید. پس از خدا بترسید و عملهایتان را اصلاح و نیتهایتان را خالص کنید و امر به معروف و نهى از منکر نمایید تا خداوند دعاهایتان را مستجاب کند.»
عزیزان! خداوند به بندگان خود وعده داده است که دعایشان را مستجاب میکند، ولی بندگان خدا فراموش میکنند که استجابت دعا شرایطی دارد و آنان باید شرایط و الزامات استجابت دعا را داشته باشند. از این رو خداوند عزوجل فرموده است: «وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ». با رابطه متقابل میان ما و خداوند است که میتوانیم با دشواریهای زندگی رو به رو شویم در برابر چالشها قویتر گردیم.
لبنان به سوی فروپاشی
از لبنان آغاز میکنیم که به سرعت به سوی فروپاشی حرکت میکند؛ زیرا دولت به جای این که تمام دستگاههای خود را بسیج کند و برای بازگرداندن اموال غارت شده، بستن راههای حیف و میل و فساد که بر کسی پوشیده نیست، بستن منافذ قاچاق، توانمند کردن اقتصاد، بهرهبرداری از امکانات دولت برای مقابله با وضعیت ناگوار اقتصادی و مالی، حالت فوقالعاده اعلام کند، دیروز به ذخایر احتیاطی بانک مرکزی، اگر نگوییم تجاوز کرد، دست درازی نمود.
دولت عادت کرده است که به جیب شهروندان دست ببرد، در حالی که میداند شهروندان چه وضعی دارند؛ اما از توقف حمایت از کالاهای اساسی سخن میگوید، با این تفاوت که این بار عنوان جذاب ساماندهی حمایت دارد. همه اینها در حالی است که برنامه روشن و عملیاتی برای تحقق ساماندهی و تضمین رسیدن حمایتها به دست طبقات فقیر و نیازمند وجود ندارد. هر چند که معتقدیم فعلاً اکثر لبنانیها فقیر شدهاند.
در این زمینه ما موافق ساماندهی حساب شده واقعگرایانه حمایتها هستیم؛ یعنی تضمین شود اموال دولتی در سر جای خود به مصرف برسند؛ ولی نگرانی ما این است که این ساماندهی همانند حمایت، در بازی سهمیهبندیها و پارتیبازیها از بین برود، در آینده نزدیک به کلی برداشته شود و حالت شبه مسکّن به خود بگیرد.
آیا این ساماندهی فایدهای هم دارد؟!
نظر ما این است که حل وضعیت بحرانی کشور با این ساماندهی امکانپذیر نیست، حتی اگر اصول و مبانی آن هم رعایت شود بلکه فقط مشکل را به تأخیر خواهد انداخت. مشکلی که راه حلی ندارد و راه حل اساسی این است که مدیران و حاکمان عرصه سیاسی کشور تصمیم بگیرند ابزارها و راهکارهایی بسنجند که کشور را از دالان تاریکی که وارد آن شده است، بیرون ببرند و این نیز وقتی میسر میشود که کشور در همه سطوح و جوانب درست مدیریت شود و دولت شایستهای تشکیل شود. دولتی که به دور از تمام حسابهای خاص سیاسی، طایفهای، مذهبی و سهمیهبندی و فساد باشد. دولتی که برای حل مشکلات دشوار صلاحیت کافی داشته باشد. همه بر این مسئله تأکید میکنند، ولی میخواهند از آن در راستای منافع خود استفاده کنند.
ولی به نظر نمیرسد که این مسئله در آینده نزدیک به وقوع بپیوندد؛ زیرا اغلب طبقه سیاسی کشور تصمیم ندارند از حسابهای محدود خود و منافع گروهی خویش دست بردارند. از این رو از لبنانیها میخواهیم به مسئولیت خود عمل کنند و صدای خود را به حاکمان عرصه سیاسی برسانند و به آنها بگویند که بازی با سرنوشت کشور و فرزندان آن کافی است.
به سیاسیون کشور عرض میکنیم: به سکوت این مردم دلخوش نباشید؛ چون آنها به مدت طولانی سکوت نخواهد کرد و روزی فرا خواهد رسید که شما را به واسطه جرمهایی که مرتکب شدهاید محاکمه کنند.
پروندههای فساد و دستگاه قضایی
در موضوع پروندههای فساد که از طریق رسانهها افشا میشوند، به نظر ما که مهم است این پروندهها افشا شوند تا بر آگاهی و بصیرت مردم افزوده شود و آنان بر اساس سند و رقم بدانند که در پستوهای وزارتخانهها و نهادهای عمومی کشور چه میگذرد. ولی نگرانی ما این است که طرح این قضایا فقط جنبه درگیری سیاسی و سهمیهبندی میان جریانهای سیاسی داشته باشد؛ چرا که همه آنها ابزارهای رسانهای در اختیار دارند.
از این رو مثل گذشته از دستگاه قضایی میخواهیم برای روشن شدن حقایق و تحقق عدالت و جلوگیری از ورود آنها به فضای درگیری و دسیسه چینی سیاسی که در محاسبات افشا میشوند و در معاملهها ناپدید میگردند، روی این پروندهها دست بگذارد.
لبنانیها چشم انتظار دستگاه قضایی مستقل و پاک دستی هستند که به دور از تمام حسابهای سیاسی، طایفهای و مذهبی به گشودن پروندههای حیف و میل و فساد بپردازد. در این صورت میتوانیم مطمئن شویم که در راه طولانی اصلاحات ما اولین گام را برداشتهایم و کشور میتواند در مسیر درست گام بردارد.
تبریک به مردم جولان
در خاتمه باید به مردم جولان اشغالی سوریه تبریک بگوییم که در برابر ارتش اشغالگر صهیونیستی ایستادند و تلاش دشمن برای استیلا بر زمینهایشان را ناکام گذاشتند.
این ایستادگی قهرمانانه در برابر دشمن نشان دهنده روح وطن دوستی صادقانه و دلبستگی به اراضی عربی است که در معرض ضمیمه، مصادره و قلع و قمع شدن قرار دارند. این حرکت نمونهای از ارادهای آزاد و آگاه است و لازم است که اعراب و مسلمانان با آن همنوایی کنند تا راه بر تمام توطئهها و طمعورزیهای دشمن قطع شود. این ایستادگی پیامی آمیخته با خون برای کسانی است که روابط خود را با دشمن عادی کردند، اکنون عادی میکنند و در آینده عادی خواهند کرد.