مرجع نمونه
سیره فقهای حوزه نجف این بود که بخش بزرگی از عمر خود را وقف تحصیل علم کنند و سپس به عطای علمی فردی در قالب نظریهپردازیهای فقهی و اصولی یا تشکیل حلقات تحقیق و تدریس بپردازند و اگر از اقبال علمی، ادبی و اجتماعی برخوردار میشدند، به قله مرجعیت صعود کنند که در این صورت نیز با محدودیتهای جغرافیایی و عینی و حتی تصادم با مرجعیتهای موجود روبرو میشدند.
به جز سید محمدحسین فضلالله(ره) که وقتی تحصیلات علمی را به پایان برد، ترجیح داد به جغرافیای دیگری به نام لبنان هجرت کند. تا در آنجا مرجعیت منحصر به فرد خود را بسازد؛ چون مام میهن شدیداً به او نیاز داشت. از این رو به سوی لبنان رفت. دغدغه او، فرمایش سید محمدباقر صدر بود: «ایجاد مرجعیت منحصر به فرد و عینی». البته نمیخواهیم فرازهای مهم زندگی شریف ایشان را برشماریم؛ بلکه میخواهیم طبق شاخصهای خاصی که او برای نقشه راه خود ترسیم کرده بود، به الگو بودن مرجعیت او بپردازیم.
دشمن اصلی مرجعیت (هر مرجعیتی که میخواهد باشد)، قالببندی آن است و اجتهاد نمونه، به یک معنا، شکستن همین قالبها است. به نظر ابن ادریس، قالببندی نوعی تقلید و قاتل روح اجتهاد است. این مسئله نسبت به نظرات قبلی خود فرد نیز وجود دارد تا چه رسد به نظریات دیگران. این نهضت فقهی پویای حقیقی، گستره عمل وسیعی را برای حرکت سید فضلالله در سطح محلی، منطقهای و بینالمللی ایجاد کرد؛ حرکت او تنها وسعت جغرافیایی نداشت، بلکه سلایق و دیدگاههای مختلف ناشی از جغرافیا و چالشهای عمومی پیش روی مسلمانان (و نه فقط مقلدین خود) را نیز مد نظر داشت. او مسلمانان یا هممذهبان خود را فقط در دودسته مقلدان خود و مقلدان دیگران نمیدید، بلکه میتوانیم بگوییم که او بطن حوزه و مرجعیت سنتی را شکافت تا بتواند گنجهای علم و معرفت را از آن استخراج کند و با استفاده از آنها بتواند اعوجاجات فراروی مرجعیت هدفمند و رسالتمدار را درمان کند.
به جانم سوگند! فقط یک نفر توانست ابعاد مختلف را در وجود خویش جمع کند؛ کاری که اکثریت از انجام آن ناتوان بودند. سید فضلالله در عین حال که وکیل مطلق آقای خویی(ره) بود، از اولین افراد وفاداری بود که در مرجعیت، طرح و دولت امام خمینی(ره) ذوب شدند. سید فضلالله در مدیریت نهضت جهانی اسلام شرکت داشت، اما در عین حال در مسائل طاقتفرسای لبنان حضوری فعال داشت. در عین حال که در مبارزه مستضعفین با مستکبرین حضور پررنگی داشت، گفتگوی اسلامی و مسیحی را نیز مدیریت میکرد. او که بر گرمای مجمر رژیمهای آمریکایی عربی صبور بود، در عین حال گفتگوی سنی و شیعه را مدیریت میکرد. به این جهت او از امنیت، سلامت و مقبولیت خود بهای سنگینی در این زمینه پرداخت. او از آرمان مردم عراق در برابر قدرتمندترین دیکتاتوری شناخته شده برای بشریت حمایت کرد.
اما نباید از این نکته مهم غافل شویم که او به عنوان یک فقیه و بر اساس یک بینش فقهی و معیار شرعی، همه این عرصهها را مدیریت میکرد. او یکی از اولین کسانی بود که مقاومت لبنان را پایهگذاری کرد، بلکه باید بگوییم مقاومت در آغوش او پرورش یافت و او مقاومت را به دوش کشید و آن را از میدانهای پر از بمب و دود عبور داد؛ اما حوزه وسیعتری که سید فضلالله به ما اشاره داشت، این واقعیت بود که اسلام قادر به فراگیری زمان و مکان است و ما در این عرصه برتر هستیم. ما در دهه نود، سالهای چالشهای بزرگ برای کل ادیان و بشریت زندگی کردیم. سخنان او در این برهه، حتی برای پیروان ادیان دیگر هم، مرهمی برای مداوای مسائلشان بود. مسائلی چون چالشهای جهانیشدن، تضاد شرق و غرب، چالش استنساخ، همجنسگرایی، رابطه زنان با مردان، چالشهای قشر جوان و تروریسم، درگیری شرق و غرب، قطبی شدن بینالمللی، مهاجرت و پناهندگی و گفتمان اسلامی.
او برای بیش از بیست سال، مقام اول عالم دینی رسالتمدار و مکتبی را در عرصه رسانه به خود اختصاص داده بود. اغراق نیست اگر بگوییم که او اولین خطیب نماز جمعه جهان عرب بود که سفارتخانهها، شبکهها و رهبران از همه اقشار و مذاهب، منتظر خطبههایش بودند تا تحلیل دقیقی از مواضع بینالمللی، منطقهای و محلی پیدا کنند. این جمله او هیچ وقت از یادم نمیرود: «آمریکا از نظر سیاسی با صدام دشمنی، ولی از نظر اطلاعاتی از او حمایت میکند.» یعنی او به تمام معنا، شناخت وسیع و دقیقی از مراکز تصمیمگیری آمریکا و ارتباطشان با رژیمهای دیکتاتوری عربی داشت. تعجب میکنید اگر بگویم که او همه اینها را با دیدگاه فقهی مرجعیت مدیریت میکرد. هیچ تفسیری برای آن وجود ندارد، جز اینکه بگوییم: او صاحب روش بود. شایسته است که روش سید فضلالله را کشف کنیم و آن را روشمند و قاعدهپذیر بسازیم تا مکتبی برای دانشجویان و سرچشمهای برای جرعه نوشان [علم و دانش] باشد؛ زیرا او میراث دار علم و ادامهدهنده روش شهید سید محمدباقر صدر بود و زمانه همچنان محتاج فضلالله است.