تلاش امام حسین(ع) برای هدایت دشمنان
علامه مرجع سید محمدحسین فضل الله
ترجمه: محمدجمعه امینی
امام حسین(ع) در جریان جنگ، چندین بار در کربلا برخاست و سخنرانی کرد تا خود را به مردم معرفی کند، هدفش را به آنها معرفی کند و مصائب حکومتی را که با آن همنوایی دارند، به آنان بشناساند. چرا حسین(ع) چنین کرد؟ او پیشاپیش میدانست که این مردم برای جنگ با او آمدهاند و به طمع وعدههای بنیامیه برای جنگ با او آمدهاند. پس چرا این کارها را کرد؟
زیرا حسین(ع) رسالت داشت. او به این فکر بود که شاید در میان این مردم بعضی افراد سادهلوح باشند، بعضی فریبخورده باشند و عدهای نیز برداشت روشنی از وضعیت نداشته باشند. امام حسین(ع) به فکر دشمنان خود بود و نسبت به سرنوشت و آیندهشان دلسوز بود. از این رو میخواست حتی برای یکبار هم که شده، آنها را امتحان کند، حتی به احتمال یک درصد هم که شده، سعی کند فرد قابل هدایت را هدایت کند؛ زیرا انسان صاحب رسالت، خسته و ناامید نمیشود و در نتیجه در قضاوت درباره افراد عجله نمیکند و صرفاً به خاطر موضعگیری مخالفشان آنها را رها میکند.
بر این اساس، امام حسین(ع) بارها برخاست و سخنرانی کرد تا حقایق را برای مردم روشن کند. تا مردم را از همه چیز آگاه کند و بعد از آن «لَيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ» [الأنفال: 42]. ما نیز در همه عرصههای درگیری، به این روش نیاز داریم. ما نیاز داریم تا بر اساس این روش با همه افرادی که با آنها گلاویز و درگیر هستیم، برخورد کنیم. شاید بسیاری از افراد به دلیل کارهای فراوانی که دارند رشوه گرفته باشند؛ پس به قول برخی، نمیتوانند در راه ایمان قدم بگذارند و نمیتوانند با حق همنوایی کنند. امّا باید از موضع امام حسین(ع) بیاموزیم که برگرفته از تعالیم قرآن کریم است. قرآنی که خداوند متعال میفرماید: «وَإِذَ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِيداً قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ» [الأعراف: 164] تا در حالی به سوی خدا برویم که رسالت را به صورتی همهجانبه، بیان کرده باشیم. از این مفهوم قرآنی که امام حسین(ع) در جریان کربلا از آن استفاده کرد، میآموزیم که موضعگیری ما در قبال کسانی که با آنها اختلاف داریم، نباید مأیوسانه بلکه باید آکنده از رحمت و مهربانی باشد. باید بدانیم که در وجود هر انسانی بارقهای از حق است و در دل هر انسانی، راستی و خوبی نهفته است و ما باید به دنبال همین چیزها باشیم و از روی آنها غبار برداریم تا بتوانیم او را هدایت کنیم و به راه حق بکشانیم.
این درس را از موضع امام حسین(ع) در کربلا میگیریم؛ موقعیتی که قابلمقایسه با موقعیتهای مشابه ما نیست؛ زیرا حسین(ع) عرصهای را مورد آزمایش قرار داد که انسان احساس نمیکند بهرهای بر آن مترتب باشد. تصور کنید انسانی با شما میجنگد و آمده است تا شما را بکشد، اما شما به این فکر هستید که آیا ممکن است این شخص با یک سخن هدایت شود؟! موضع امام حسین(ع) این گونه بود. آن مردم آمده بودند تا با او بجنگند و شمشیرهایشان به سوی او نشانه رفته بود، اما ذهن او درگیر این قضیه بود که چرا اینها به جهنم میروند؟ شاید با سخنی هدایت شوند و شاید سخنی آنها را به راه راست بکشاند؟!
اگر با کسانی که درگیر هستم با این روحیه برخورد کنیم، میتوانیم در تمام زندگی خود بر اساس عشق رسالتمدار و مکتبی حرکت کنیم، نه بر اساس نفرت؛ زیرا نفرت، هر چه که باشد، حتی زمانی که با دشمن خود میجنگید، نمیتواند در زندگی دستاوردی برای شما داشته باشد. این یکی از درسهای مکتبی است که می توانیم از کربلا بگیریم.
* فرازی از کتاب «آفاق اسلامیة».