سخنرانی علامه سید علی فضل الله
در پنجمین کنگره بینالمللی امام رضا(ع)
24 اردیبهشت 1403 برابر با 5 ذی القعده 1445 مشهد مقدس
بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا از آستان قدس رضوی به خاطر مهماننوازی بزرگوارانه تشکر و قدردانی میکنم که زمینه را برای من فراهم کرد تا در جمع شما علما و برادران گرامی و در محضر حضرت علی بن موسی الرضا(ع) حضور پیدا کنم تا مفاهیم معنوی و ایمانی و صفای انسانی را از او الهام بگیریم و در زندگی و ویژگیهای شخصیتی آن حضرت تأمل کنیم تا از آن توشه برگیریم و از رهگذر آن به مدارج کمال انسانی که آکنده از حق، خیر، زیبایی و تمام چیزهایی که وجود ما را در زندگی تحقق میبخشند، برسیم.
باید از آستان قدس رضوی قدردانی کنیم که به پذیرایی کریمانه از زائرانی که از همهجا برای زیارت این حرم مطهر میآیند، بسنده نکرده و میزبان علما و اندیشمندان شده است تا خوانشی جدید از میراث تمدنی امام رضا(ع) ارائه دهند؛ میراثی که فراتر از زمان و مکان است و قادر به ساختن دنیایی است که مورد نظر خداوند متعال بوده و رسول خدا(ص) و ائمه اهلبیت(ع) برای تحقق آن تلاش کردند؛ دنیایی که در آن ارزشهای اخلاقی و انسانی و عدالت و آزادی و صلح و کرامت انسانی حاکم باشد و اینها ارزشهایی هستند که محور توجه و رویکرد انسان هستند؛ زیرا این ارزشها مرتبط با فطرت انسان و هماهنگ باعقل است و با آن منافاتی ندارد؛ همین امر باعث شده که اگر مسلمانان و مستضعفان به آن پایبند باشند، میتوانند اهداف مورد نظر خود را تحقق ببخشند.
در اینجا به سخنان امام رضا(ع) اشاره میکنیم. ابن سکیت از ایشان پرسید: امروز حجت بر خلق چیست؟ حضرت به او فرمود: «العَقلُ، يُعرَفُ بِهِ الصّادِقُ عَلَى اللّهِ فيُصَدِّقُهُ و الكاذِبُ عَلَى اللّهِ فيُكَذِّبُهُ؛ عقل است که انسان به وسيله آن، راستگوی بر خدا را میشناسد و او را تصديق میكند و از دروغپرداز بر خدا آگاهی مییابد و او را تكذيب میکند.»
و این محتوای روایت حدیث قدسی است که میفرماید: «لَمّا خَلَقَ اللّهُ العَقلَ قالَ لَهُ: أقبِلْ فَأقبَلَ، ثُمَّ قالَ لَهُ: أدبِرْ فَأدبَرَ، فقالَ: و عِزَّتي و جَلالي ما خَلَقتُ خَلقا أحسَنَ مِنكَ، إيّاكَ آمُرُ و إيّاكَ أنهى و إيّاكَ اُثيبُ و إيّاكَ اُعاقِبُ؛ چون خداوند عقل را آفريد به او فرمود: رو كن و او رو كرد؛ سپس فرمود: برگرد و او برگشت. آنگاه فرمود: به عزّت و جلالم سوگند كه من آفریدهای نيكوتر از تو نیافریدهام. تو را فرمان میدهم و تو را نهى میکنم (مخاطب امر و نهى من تو هستى)، تو را پاداش میدهم و تو را به كيفر میرسانم.»
عزیزان، معارف اهلبیت(ع) که همان معارف اسلام است و به دلیل هماهنگی با عقل و فطرت میتواند نه تنها نیازهای فردی انسانها بلکه آنچه را جوامع، ملتها و کشورها به آن نیاز دارند، برآورده کند و اگر به خوبی آن را آشکار کنیم و گسترش دهیم، میتواند راهحلهای مشکلات آنها باشند.
این را امام رضا(ع) بیان کرده و فرموده است: «أحيوا أمرنا رحم اللهُ مَنْ أحيى أمرنا؛ امر ما را احیا کنید، خدا رحمت کند کسانی را که امر ما را احیا کنند.» و چون به آن حضرت گفته شد: چگونه امر شما را احیا کنیم؟ حضرت فرمود: «يَتَعَلَّمُ عُلومَنا ويُعَلِّمُهَا النّاسَ، فَإِنَّ النّاس لَو عَلِموا مَحاسِنَ كَلامِنا لاَتَّبَعونا؛ تعاليم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد؛ زيرا مردم اگر زیباییهای سخن ما را بدانند، بیگمان از ما پيروى میکنند.»
این اشاره به روش نوین آن حضرت برای تقویت ایمان و تعلق به اهلبیت(ع) دارد. او به تعریف بُعد اعتقادی و دلالت جایگاه خودشان نسبت به رسول خدا(ص) و آنچه در کلام خدا آمده، بسنده نمیکند، بلکه به هر چیزی که سخنانشان را ثابت و تأیید کرده و به معانی، ارزشها، دلالات انسانی و تمدنی و خطوط فکری اساسی که امکان حل بحرانها و معضلات بشریت را فراهم میکنند، روشنی میاندازد.
علما و برادران عزیز، امروز نمیتوانیم به تمام آنچه توسط همنشینان آن حضرت نقل شده، بپردازیم؛ چون آن حضرت در علم و خلق و خوی و تواضع و گشادهرویی و سخاوت و عطا و رویکرد گفتوگویی خود از جایگاه والایی برخوردار بود؛ چرا که گفتگوی او به گروهی خاص محدود نمیشد، بلکه همه گروههای دینی و فرهنگی، صرفنظر از تنوع و تفاوتهایشان را در برمیگرفت و از طریق این گفتوگوها تمایز اسلام و برتری آن بر سایر مکاتب فکری و اعتقادی و مذهبی را که دارای خلأها و تناقضاتی بوده و وزن آنها را در ترازوی حق ضعیف میکند، اثبات مینمود و با این صفات کریمانه، امام چون ستارهای بدرخشید تا جایی که به مقصد همه مردم برای شناخت دین و حقایق آن تبدیل شد.
در این باره از ابن ابیضحاک که مأمون او را مأمور آوردن امام رضا(ع) نقل شده است. هنگامی که مأمون از او در باره امام رضا(ع) پرسید، گفت: «به خدا سوگند من مردی را ندیدهام که باتقواتر از او باشد. به جایی وارد نمیشد مگر این که مردم از او درباره نشانههای دینشان از او میپرسیدند و او نیز به آنها پاسخ میداد و از پدرش، از پدرانش، از علی(ع)، از رسول خدا(ص) با آنها بسیار سخن میگفت.» مأمون به او گفت: «آری، ای ابن ابیضحاک، او بهترین مردم روی زمین و داناترین و عابدترین آنهاست.»
امروز با استفاده از این جلسه بابرکت میخواهیم به ارزشی بپردازیم که برگزارکنندگان این همایش به آن توجه داشتهاند و آن "عدالت برای همه، ظلم به هیچ کس" است. عدالتی که امام رضا(ع) در تحقق آن سعی داشتهاند، در بسیاری از سخنان و مواضع او وجود دارد.
عدالت هدفی است که همه رسالتهای آسمانی برای تحقق آن نازل شدهاند و خداوند پیامبران را برای آن مبعوث کرد. به فرموده خداوند متعال: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».
زیرا بدون عدالت، سرنوشت جامعه بشری به صورت عام، محکوم به هرج و مرج، پراکندگی و فروپاشی است که علت آن تفرقه، درگیری، در هم شکستن آزادگان و به حاشیه راندن ارزشهای انسانی است که در بسیاری از مراحل تاریخ اسلام، حاکمیت چنین وضعیتی داشته است.
خداوند متعال خواسته است که عدالت برای همه باشد و محدود به زمان و مکان و تابع محاسبات خانوادگی، قبیلهای، دینی، مذهبی، ملی، قومی یا تبعیض از نظر نژاد، رنگ و جنسیت نباشد.
آیات قرآن بر این مطلب دلالت میکنند: «كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيّاً أَوْ فَقِيراً فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا» و «كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآَنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» و «لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ».
به همین دلیل میبینیم که امام رضا(ع) بنا به مصالحی، عهدهدار ولایتعهدی شد و ما وارد آن نمیشویم، ولی الزامات و پیامدهای حکومتداری و انجام آداب و رسوم آن را رد کرد؛ زیرا میدانست که او نمیتواند به عدالت فراگیر دست یابد و جامعه را از بیعدالتی حفظ کند.
او شاخصههای سیاست عادلانه خود در صورت تصدی خلافت را چنین بیان کرد: «وَ قَدْ جَعَلْتُ لِلَّهِ عَلَى نَفْسِي إِذَا اِسْتَرْعَانِي أَمْرَ اَلْمُسْلِمِينَ وَ قَلَّدَنِي خِلاَفَتَهُ اَلْعَمَلَ فِيهِمْ عَامَّةً وَ فِي بَنِي اَلْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ خَاصَّةً بِطَاعَتِهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَنْ لاَ أَسْفِكَ دَماً حَرَاماً وَ لاَ أُبِيحَ فَرْجاً وَ لاَ مَالاً إِلاَّ مَا سَفَكَتْهُ حُدُودُهُ وَ أَبَاحَتْهُ فَرَائِضُهُ وَ أَنْ أَتَخَيَّرَ اَلْكُفَاةَ جُهْدِي وَ طَاقَتِي وَ قَدْ جَعَلْتُ بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِي عَهْداً مُؤَكَّداً يَسْأَلُنِي اَللَّهُ عَنْهُ فَإِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ اَلْعَهْدَ كٰانَ مَسْؤُلاً؛ من، خدا را بر خویش گواه گرفتهام که اگر زمامداری مسلمانان و خلافت را بر عهده من نهاد، با همه مردم به طور کلی و با بنیعباس بهویژه، بر اساس فرمان خدا و رسول رفتار کنم. خونی بیگناه نریزم، ناموس و مال کسی را مباح نشمارم، جز به اجازت قانون الهی. خدا را گواه گرفتهام که نهایت توانم را در انتخاب افراد لایق بهکارگیرم. این، پیمانی است که با خدا بستهام؛ پیمانی مؤکد که مورد سؤال الهی خواهد بود، چنان که خدا فرموده است: به عهد وفا کنید، زیرا عهد مورد سؤال واقع میشود.»
به این ترتیب امام بر نفی تبعیض و ظلم و اقامه عدل که آن را عهد و عهد الهی میدانست، تأکید داشت. این که به همگان به یک چشم نگاه کند و بین هیچ یک از مردم تبعیض قائل نشود و امانتدار خون و ناموس و مال باشد؛ حتی اگر عباسیان باشند. همانهایی که بدترین جنایات را علیه او و پدرش و همه کسانی که تحت حکومت آنها زندگی میکردند، مرتکب شدند. او حقوق همه را خواهد داد و به کسی ستم نخواهد کرد. در عین حال، او الگوی عملی و روش برخورد خود را ارائه کرد و زندگی آن حضرت مملو از صحنههایی از قبیل سفره غذایشان است. او با غلامان، خادمان و حتی دربانان خود مینشست و با آنها صحبت و همنشینی مینمود و وقتی میخواست به کسانی که او را به خاطر این کار سرزنش میکردند و میگفتند که او باید با همترازان خود بنشیند، پاسخ داده و میفرمود: «مَه! إنَّ الرَّبَّ تَبارَكَ وتَعالى واحِدٌ وَالاُمَّ واحِدَةٌ والأَبَ واحِدٌ، وَالجَزاءَ بِالأَعمالِ؛ دست بردار، خداوند تبارك و تعالى يكى است و پدر هم يكى و مادر هم يكى و پاداش به اعمال است.» و این فرموده خداوند متعال است: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ».
عزیزان، آقایان، امام رضا(ع) الگوی خود را تنها برای مرحلهای که در آن میزیست، ارائه نداد؛ چون برای مرحله خاصی زندگی نکرد، بلکه میخواست این الگو برای آیندهای باشد که به آن میاندیشید، یعنی جامعهای که عدالت در آن حاکم باشد و به کسی در آن ظلم نشود. ولی متأسفانه ما در دنیایی زندگی میکنیم که معیارهای دوگانه در آن حاکم است و سیاست یک بام و دو هوا وجود دارد.
ما بر این باوریم که میتوانیم این رویکرد را تبلیغ کنیم، به آن فرابخوانیم و برای عمل شدن آن تلاش کنیم و بخشی از مسیر عدالت باشیم که اوج آن حضرت مهدی(عج) است و از خدا میخواهیم از جمله کسانی باشیم که به آن میپیوندند (و اگر اکنون نشد، هنگام ظهور چنین شود) تا با ظلمی مقابله کنیم که زشتترین مظاهر آن را در غزه، کرانه باختری و در تمام نقاط فلسطین شاهدیم؛ البته نه فقط ظلم رژیم صهیونیستی، بلکه ظلم همه کسانی که در کنار آن ایستادهاند. برای اینکه شاهد ظلم بر مردمی نباشیم که پیش روی ما تحت ستم قرار گرفتهاند، ولی ما در مواجهه با آنچه دشمن علیهشان انجام میدهد، دست روی دست گذاشتهایم. دشمنی که نه فقط برای ما، بلکه برای صلح جهانی خطرناک است.
این همان چیزی است که امام رضا(ع) از آن بر حذر داشته و فرموده است: «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً فَهُوَ ظَالِمٌ وَ مَنْ خَذَلَ ظَالِماً فَهُوَ عَادِلٌ؛ کسی که ظالمی را یاری کند ظالم است و کسی که ظالم را کمک نکند، عادل است.» و از کسانی باشیم که امام رضا(ع) درباره آنها میفرماید: «أحْسَنُ النَّاسِ مَعَاشاً... مَنْ حَسُنَ مَعَاشُ غَیرِهِ فِی مَعَاشِهِ؛ بهترين زندگى را كسى دارد... كه زندگى ديگرى در زندگى او خوش و خرّم باشد.» به طوری که در عرصه واقعیت و در جان نیازمندان تأثیر نیکو از خود به جای گذاشتند؛ بنابراین آنها به اندازهای که میتوانستند، تکیهگاه، پشتیبان و قوّت شدند.
در پایان مجدداً از این همایش تشکر میکنم و از خداوند میخواهم که به نتیجه مطلوب برسد تا بتوانیم از موالیان واقعی این امام باشیم و در گفتار و عمل و موضعگیری نماینده آن حضرت باشیم و صدایش را به همهجا برسانیم. و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين.